جلسه دوازدهم از دوره دهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی شهبازبا استادی مسافر رحمان، نگهبانی مسافر مصطفی و دبیری مسافر رضا با دستور جلسه: «هفته بنیان»سهشنبه، ۱۸ آذر ۱۴۰۴ – ساعت ۱۷آغازبه کارنمود.
سلام، رحمان هستم؛ یک مسافر
خیلی خوشحالام که در جمع عزیزان شعبه شهباز و دوستان عزیزم حضور دارم و خدا را سپاسگزارم که میتوانم مجدداً خدمت عزیزان باشم و چهرههای گرامی ایشان را زیارت کنم.
خدا قوت عرض میکنم خدمت رضا عزیز، فرزانه عزیز، تمام خدمتگزاران، و انشاءالله روزبهروز بهتر و بهتر شویم؛ شعبه نیز ماشاءالله هر روز بهتر و بهتر میشود.
من این هفته را به بنیان و در رأس، جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان، دیدهبانها، و به تمامی اعضای کنگره در سراسر کشور، و به ویژه در شعبه خودمان ـ آقا رضا، پیشکسوت آقا مسعود عزیز و سایر حضار تبریک و تهنیت عرض میکنم.
امیدوارم که این هفته را بشناسیم، قدر بدانیم و متوجه باشیم که شرایط به چه شکلی است.
وقتی صحبت از بنیان میشود، بنیان یعنی ریشه، روند، فرآیند، اصل و اساس. جناب آقای مهندس، بنیان کنگره شصت هستند؛ ضمن اینکه بنیانگذار نیز میباشند. ممکن است فردی در جایی بنیانگذار باشد اما بنیان نباشد؛ یعنی اساس آن را کس دیگری گذاشته باشد. ولی در کنگره ۶۰، آقای مهندس هم بنیان هستند و هم بنیانگذار، زیرا بنیان یک تفکر است.
اگر فرد دیگری کنگره۶۰ را بر مبنای دانش و متد آقای مهندس پیاده کرده بود، او بنیانگذار میشد، اما آقای مهندس هم بنیان هستند و هم بنیانگذار، چون یک تفکر را خلق کردهاند.
اگر من، رحمان، و همه عزیزانی که اکنون اینجا نشستهایم در این شرایط مطبوع هستیم، نباید تنها به همین بسنده کنیم؛ بلکه باید بکوشیم بیشتر و بیشتر پیش برویم. باید یک فلشبک بزنیم به گذشته تا ببینیم کنگره شصت چگونه تشکیل شد، از کجا آغاز شد، و نقطه عطفش چه بود.
شعبه خود ما، شعبه شهباز نیز باید بداند که شرایط چگونه بود و این اتفاقها چگونه افتاد. اکنون عزیزانی اینجا هستند، خدمت میکنند و حال خوب دارند.
به یاد دارم که آقای رضا عزیز و آقای مسعود حدود پانزده یا شانزده سال پیش در شعبه خیابان طالقانی در یک زیرزمینی فعالیت میکردند. آقا مسعود میگفت: «وقتی لژیون تمام میشود، باید چند دقیقه بمانیم. من باید شعبهای راهاندازی کنم.» آن زمان ابتدای راه بود و بسیاری از ما تنها با خنده پاسخ میدادیم، زیرا شرایط هنوز جا نیفتاده بود.
اما آقا مسعود این تفکر را داشت، خواست، تلاش کرد و رفت تا موفق شد. هیچ چیز آسان نیست؛ هر شعبهای برای شکل گرفتن، مسیر سختی را طی میکند. آقا مسعود چهارده یا پانزده سال مسیر قم و تهران را رفتوآمد کرد تا مقدمات فراهم شود. در آن زمان کمتر کسی از کنگره اطلاع داشت.
ایشان تعدادی را گرد آورد، توضیح داد، از روستاهای اطراف کمک گرفت، زمین اهدا شد، مجوزها گرفته شد و اولین روز در پارک، تعداد اندکی حضور داشتند. در سرمای شدید، بدون چهارپایه، روی سکو یا حتی پیت حلبی مینشستیم.

این مسیر با خواستن و ماندن ساخته شد. من قدردان همه عزیزانی هستم که در آن مسیر خدمت کردند؛ شورا، دهیاری، و افراد قدیمی روستا که اکنون شاید در میان ما نباشند، اما یادشان گرامی است.
اگر آنان خدمت نکرده بودند، شاید امروز من و عزیزانم در این جایگاه نبودیم.
کنگره۶۰ زمانی شکل گرفت که هیچکس تصور نمیکرد روزی چنین گسترده شود، اما با حرکت، تلاش و پویایی، چشمههای جوشان محبت جاری شد و مسیر خود را پیدا کرد.
بعد از چند جلسه در پارک، به دهیاری رفتیم. دهیار متوجه شور ما شد و محوطهای را در اختیارمان گذاشت. در ابتدا آنجا آغل گوسفندان بود، اما با تلاش فراوان، پاکسازی شد، دیوارها برداشته شد و بهتدریج کلاسها و فضاهای جدید شکل گرفتند.
از سرویس بهداشتی گرفته تا آشپزخانه، مرزبانی و محل همسفرها، هر بخش داستانی دارد.
وظیفه من، رحمان، اکنون قدردانی، تشکر و خوب سفر کردن است.
به یاد دارم در هفته اوتی، ما با آقا مسعود بطریهای نوشابه را جمع میکردیم، میشستیم و با هزینه شخصی پذیرشها را انجام میدادیم. همین تلاشها بود که امروز شعبه به این شکل درآمده است.
شعبه خمین، گلپایگان و دیگر شعب نیز از دل همین حرکتها شکل گرفتند. این اتفاقات تنها با صبوری، همراهی و خواستن رخ میدهد.
من تبریک میگویم به آقا مسعود و رضا عزیز که از ابتدا در این مسیر بودند، و آرزو دارم خیر و برکت این خدمتها به خانوادهشان بازگردد.
باید بدانیم دیگران کاشتند و ما برداشتیم؛ پس ما نیز باید بکاریم. اگر نمک خوردیم، باید نمکدان نشکنیم و نمکدار شویم.
از توجه همه عزیزان سپاسگزارم.
تایپ:مسافرابوالفضل
تنظیم:مسافرحسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
88