هفتمین جلسه از دور یازدهم سری کارگاههای آموزشی ، خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی گوجان با استادی، راهنمای محترم مسافر اصغر ، نگهبانی مسافر خسرو و دبیری مسافر علی با دستور جلسه: «هفته بنیان کنگره ۶۰» روز سه شنبه 18 آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
صحبتم را با قدردانی از آقای ایمان، ایجنت محترم، و همچنین گروه مرزبانی و نگهبان جلسه آغاز میکنم و از ایشان بابت فرصتی که برای خدمت در اختیار من قرار دادند، صمیمانه سپاسگزارم. در این هفته که به نام هفتهی بنیان نامگذاری شده است، در حقیقت تجلیل از بنیان کنگره است؛ جناب آقای مهندس، تمامی دیدهبانان، آقایان و خانم شریفیان و همه اعضای کنگره ۶۰ را تبریک عرض میکنم. همانگونه که آقای مهندس در سخنان خود بیان کردهاند، وقتی سخن از بنیان به میان میآید، منظور تنها شخص ایشان نیست، بلکه تولد همه اعضای کنگره است؛ زیرا ورود ما به کنگره و نجات از تاریکیها و مشکلاتی که بهواسطه مصرف مواد، الکل، سیگار و انواع ضدارزشها برای خود ایجاد کرده بودیم، همان تولدی دوباره است. اگر بخواهم بزرگی و عظمت کار آقای مهندس را توضیح دهم، لازم است اندکی به گذشته بازگردم؛ به روزهایی که هنوز وارد کنگره نشده بودیم.
محیطی که در آن زندگی میکردیم، چه وضعیتی داشت و امروز در چه محیطی قرار گرفتهایم. بسیاری از ما بهمرور زمان دردها و تاریکیهای گذشته را فراموش میکنیم. روزگاری که آگاهی نبود، آموزشی در کار نبود، اعتیاد و ضدارزشها ما را دربرگرفته بود؛ بیانگیزگی، بیهدفی، ناامیدی و افسردگی در زندگی ما موج میزد. درباره خودم اگر بگویم، در روزهای پایانی مصرف چنان حال بدی داشتم که حتی به خودکشی فکر میکردم. بسیاری از انسانها در آن تاریکیها از بین رفتند.
بیایید به گذشته برگردیم؛ به روزهای بیخوابی، خماری، بیقراری و دردهایی که مواد مخدر و ضدارزشها بر ما تحمیل کرده بود. و سپس جلوتر بیاییم و ببینیم آیا ثروت، پول، خانواده یا حتی نزدیکترین افراد توانستند کاری برای ما انجام دهند؟ تلاش کردند اما نتیجهای حاصل نشد. اما با ورود به کنگره، در همان سه جلسه تازهوارد، در سال ۹۲، جرقه امیدی در من زده شد. حال بسیار بدی داشتم، اما همچنان نیرویی مرا نگه میداشت. آن روزها استادان بسیاری از تهران و اصفهان میآمدند. مشاورانم ابتدا آقای کامران و سپس آقای آرش هرچه ناامیدی در من بود تبدیل به امید کردند. از افسردگی بیرون آمدم و مطمئن شدم اینجا همانجایی است که میتواند مرا نجات دهد. درست است که سفر خوبی نداشتم و مسیرم طولانی شد، اما آگاهیها کمکم به من داده شد، فرکانسم تغییر کرد، آگاهیام بالا رفت، و به همان نسبت خواستهها و امیالم نیز تغییر کرد.
بهتدریج میل به مواد و ضدارزشها از وجودم رفت و مسیر کنگره برای من و همسفرم هموار شد. روزی به یکی از دوستانم گفتم: «من دارم از اعتیاد میمیرم؛ هیچ نمیخواهم، فقط نمیخواهم مواد مصرف کنم.» وارد کنگره شدم و جناب مهندس مرا درمان کرد. سیگارم را درمان کرد، اصول درست زندگیکردن را به من آموخت، جهانبینیام را تغییر داد و مرا از منیت، خودخواهی و سایر ضدارزشها دور کرد. فهمیدم انسانهایی هستند که مواد مصرف نمیکنند ولی چون علم زندگیکردن را بلد نیستند، همیشه خمارند. اگر به گذشتهام نگاه کنم، تا پیش از آمدن به کنگره شاید در تمام زندگیام یک ماه شادی واقعی نداشتم. همیشه ناله، افسردگی، بیقراری، خماری، بیتعادلی و حال بد.
عظمت کار آقای مهندس بسیار فراتر از چیزی است که ما تصور میکنیم. کسی که جان هزاران انسان را از مرگ، نابودی، فروپاشی خانواده و تاریکی نجات داده است. اگر متد DST توسط آقای مهندس اختراع نمیشد، امروز بسیاری از ما و هزاران نفر دیگر از بین رفته بودیم. آرامش، شادی، زندگی دوباره و مسیر روشن امروز ما، همه بهواسطه بنیان کنگره است. پیش از کنگره یاد نگرفته بودیم قدردان باشیم؛ یاد نگرفته بودیم سپاسگزاری کنیم. اما امروز میدانیم که «کفر نعمت، نعمت از کف بَرَد و شکر نعمت، نعمت افزون کند.» این جلسه برای من یادآور آن است که گذشتهام را مرور کنم؛ ببینم کجا بودم و امروز در چه مسیری قرار دارم؛ چه کسانی دست مرا گرفتند. اگر بنیان کنگره نبود، من و خانوادهام امروز در چه وضعیتی بودیم؟ بچههایم و همسفرم چه شرایطی داشتند؟ امروز بهواسطه بنیان، مسیر زندگی برای ما هموار شده است.
وقتی وارد کنگره میشویم ابتدا برای مصرفنکردن میآییم، اما آنقدر سفر گسترده میشود که «مصرفنکردن» کوچکترین بخش از این مسیر است. جهانبینی، سیدیها، آموزشها و علم زندگی، انسان را برای هر مشکل و چالشی آماده میکند. برگردم به سال ۹۲؛ زمانی که کنگره ۶۰ به استان ما آمد. آقای کامران و خانم شریفیان از کسانی بودند که این مسیر را به استان آوردند. در اتاقی کوچک با صندلیهای چوبی در مجموعهی اجرای شهرداری جلسات برگزار میشد. بیشتر استادان از اصفهان میآمدند. بسیاری شک داشتیم؛ بین اما و اگر، بین حرفهای مختلف.اما گروهی ایستادگی کردند، از زندگی و استراحت و خانواده خود گذشتند تا امروز این جمع شکل بگیرد.
از خدمتگزارانی چون آقای محمد حیدری، آقای مهدی ابراهیمی، آقای اسکندر، آقای فرزاد سقایی، آقای محمد رضایی و دیگران باید قدردانی کرد. اولین دوره مرزبانی انتصابی بود و در دورههای بعد انتخابات برگزار شد. همچنین آقای آرش که سالها در این مسیر خدمت کردند، چه در دوران ایجنتی و چه در راهاندازی شعبه؛ خدمات ایشان بر هیچکس پوشیده نیست. در دوران مرزبانی، آقای ایمان نیز از کسانی بودند که با وجود اینکه بعد از من وارد شدند، اما زودتر رها شدند و در مسیر خدمت همراهی فراوان داشتند. همچنین آقای احمد، آقای پیام، آقای سجاد قلیپور و دیگران که زحمت بسیاری کشیدند. اگر قدردان خدمتگزاران و راهنمایان و در رأس همه بنیان کنگره نباشیم، مصداق همان سخن میشود که شکر نعمت سبب افزونی است.
آنچه امروز داریم حاصل کاشت کسانی است که پیش از ما زحمت کشیدند؛ و امروز وظیفه ماست که بکاریم تا آیندگان بهرهمند شوند. در پایان، از همه شما سپاسگزارم که به سخنانم گوش دادید. بار دیگر از ایجنت محترم، آقای ایمان، بابت فرصتی که برای خدمت در اختیار من قرار دادند تشکر میکنم. از همه شما نیز قدردانم و خواهش میکنم که بنیان کنگره را تشویق کنید. اگر خواستی نسخه کوتاهتر، خطابهایتر، یا مناسب برای خواندن پشت تریبون هم برات آماده میکنم.

نگارش، ویرایش، تنظیم و ارسال: مرزبان خبری مسافر ابوالقاسم
- تعداد بازدید از این مطلب :
167