بنام قدرت مطلق الله
جلسه دهم از دوره پنجم سری کارگاه های آموزشی، خصوصی کنگره 60 نمایندگی دزفول با استادی راهنما مسافر امین، نگهبانی مسافر داوود و دبیری مسافر غلامرضا با دستور جلسه < هفته بنیان > در روز یکشنبه 16 اذرماه 1404 راس ساعت 17:00 آغز به کار نمود.
سخنان استاد جلسه:
سلام دوستان امین هستم یک مسافر

خوشحال هستم که امروز درخدمت شما دوستان هستم، جا دارد که تشکر نمایم از بخش مرزبانی و ایجنت محترم شعبه، آقاپژمان عزیز که اجازه دادند در این جایگاه بنشینم و آموزش بگیرم و تشکر میکنم از نگهبان جلسه آقا داود عزیز،خوشحالم که در کنار شما هستم.
تبریک میگویم هفته ی بنیان را در رأس به آقای مهندس و خانواده محترمشان و همه ی اعضای کنگره 60، در بخش همسفران و بخش مسافران. تبریک میگویم رهایی سیگار آقا رضا را به آقا مهرداد و خوشحالم که روز به روز رهایی ها بیشتر میشود.
استاد افزودند هفتهی بنیان، یاد آور زحماتی است که آقای مهندس برای ما کشیدند و تولد آقای مهندس است، اصل و ریشه ی کنگره۶۰ در همین هفتهی بنیان است، صحبتی که میخواهم انجام دهم این است که من کجا بودم و کنگره۶۰ برای من چکار کرد هر شخصی باید خودش نگاه نماید که چه اتفاقاتی برایش رخ داده است ، من یک فردی بودم که زمانی ۱۷ساله بودم درگیر اعتیاد شدم و وضع مالی من خوب بود و همینطور هم داشت بهتر میشد ولی از یک جا به بعد سقوط شروع شد و دوران طلایی اعتیادم تمام شد و هرچی که دریافت کرده بودم یواش یواش روبه قهقرا رفت و همه چی را از دست دادم هم مالم را، هم کارم را، هم شخصیتم را، اجتماع را کم کم داشتم از دست میدادم و در کنارش خانواده ام را واینها در این دوران تخریب من کم کم گرفته شد و واقعا لحضه ی سقوط من بود.
استاد در ادامه افزودند 7 یا۸ سال پیش موقعی که آمدم به کنگره درگیر اعتیاد شدید بودم و ۴یا۵ ماده مخدر باهم استفاده میکردم و سقوط واقعی بود و تک تک مصرفکنندگان موادمخدر این سقوط را تجربه کردند یا خواهند کرد، این نیست که شخصی کنار رود، میآورد وسط گود و تنها رهایت میکند و من هم واقعا تنها بودم آمدم با یک دل شکسته و کنگره و راهنما به من کمک کرد، توانستم بیایم سر جلسات و ۱۰ماه و ۲۴روز سفر کردم و رها شدم و سفر کردم واقعا و پای کار بودم نگاه میکنم که کنگره به من چی داد هرچی که از دست داده بودم یواش یواش به من برگردانده شد، روزی که آمدم به کنگره نزدیک به یک میلیارد ۲۰۰میلیون تومان بدهکار بودم، مبلغ خیلی زیادی بود و فکرش را هم نمیکردم که بتوانم پرداخت نمایم، خانه ای که در آن زندگی می کردم در رهن بانک بود و بانک از من گرفته بود، خانواده ام هم درگیر بودند و یکسری برنامه ها و مشکلات داشتم وهمسفرم هم واقعا فکر این بودند که بروند و نمانند آنهم با این وضعیت و بعد از آن یک سال یواش یواش توانستم همهی آن چیزهایی که از دست داده بودم کم کم شروع نمایم به برگرداندن، به واسطهی فهمی که کنگره به من داد و آموزش هایی که کنگره و آقای مهندس به من یاد دادند، برخوردم تغییر کرد، جسمم سالم شد و توانستم به اجتماع بیایم و شروع کنم به فعالیت دوباره و در این زمانی که گذشت چیز هایی که از دست داده بودم به من برگردانده شد، خب کی به من داد این ها را؟ اگر آقای مهندس ۳۰سال پیش نبودند و این گذشت را نمیکردند کی میخواست کمک کند به من، امروز نگاه نمایید در کنگره چه وضعیتی است، امروز طرف را می آوردند و میبرند و جیبش را خالی میکنند و چه اتفاقاتی میافتد.
واقعا کنگره به من یاد داد که چطوری کار کنم، واقعا چطوری محبت نمایم، محبت کردن را من یادم رفته بود، سالهای اخیر واقعا خنده به لب من یک سال بود نیامده بود، من نخندیده بودم و الان ببینید آن خنده و شور واقعی در کنگره به راحتی بچه ها میآیند و شاد هستیم در کنار هم، دوستان واقعی داریم، این واقعا جای شکر دارد و باید قدر بدانیم که کجا هستیم، اینها به واسطهی محبت آقای مهندس است اینکه عیاض وار نگاه کنیم به موضوع که من ببینم کجای ماجرا بودم چقدر دلشکسته بودم چقدر توی سرم زدند چقدر گیر و بدهکار بودم، الان کجای ماجرام و چی به من داده شد، مرده بودم، زنده شدم، دولت عشق آمد ومن ملت پاینده شدم.

استاددر آخر افزودند خدمت گذاران آمدند خدمت کردند آقای فرشید تفرشی آقای بیات از تهران، آقای محمد بهرامی راهنمایم دست بوس و ممنون دارش هستم کمک کرد که امروز حداقل فرمانده خانواده ام باشم، فرمانده جسمم باشم این خیلی مهمه دوستان، که انسان به این بزرگی، گیر یک گرم تریاک باشد، همه شخصیتش و بزرگی اش گرفتار یک گرم تریاک باشد، این خیلی چیز عجیبی است و کار، کار خیلی بزرگی است و در این هفته باید یادمان نرود که شعبه ی دزفول ما از پارک شروع کردیم آقا مهرداد عزیز آقا پژمان شروع کردند و خیلی کمک کردند بچه هایی که همراهمان هستند آقای امین جزایری آقای امید راهنمای تازه واردین بود آقای روح الدین بود بچه هایی که رها شدند و امروز دارند خدمت میکنند همه داخل پارک بودند اینها میوه های پارک هستند زحمات زیادی کشیده شد که امروز بچه ها بیایند، امروز اینجا و رها بشوند، قدر بدانیم، هر رهایی یک رهایی خانواده است، رهایی یک انسان است که مرده بوده، زنده شدن، چقدر میارزد به این موضوع فکر کنید که آقای مهندس چکار کرده است به این فکر کنید که کجای کار بودید.
کسانی که در سفر هستند بلفضل اینکه ۵ ماه سفر هستند نگاه کنند برگردند به عقب ببینند ۵ماه پیش کجا بودند و امروز کجا هستند مقایسه کنند، شکر گذارم بابت هر لحظه در کنگره بودن، ممنون دار خداوند هستم یادم نمیرود تا زمانی که هستم خدمت خواهم کرد و ممنون دار آقای مهندس و خانوادشان هستم.
متشکرم که به مشارکت من گوش کردید.
تهیه و ارسال خبر: وبلاگ نمایندگی دزفول
- تعداد بازدید از این مطلب :
72