English Version
This Site Is Available In English

شعری از مسافر محمد لژیون چهارم

شعری از مسافر محمد لژیون چهارم

تقدیم با عشق به آقای مهندس بنیان کنگره 60


غرق   در  دریای   ایمانت   شدم
محو این موج و خروش ساحل جانت شدم
عارف وارسته ای تو ای عقاب
بین چه سان مجنون و شیدایت شدم
ای مهندس هر غریقی را نجات
تا ابد مدیون ایثارت شدم
گوشه ی چشمت ز خاکی گل فزود
این چنین درمان و مشتاقت شدم
کنگره حلقه به گوشم زد به مهر
در کثیر عشق بازانت شدم
جمله ی غم ها و علت ها برفت
تا که سرخوش از کراماتت شدم
در پس پرده چه باشد در کتاب
من نخوانده عاشق و رامت شدم
منتشر کن سوختم در محضرت
گوئیا پیدا و پنهانت شدم
ای عقاب بی نظیر قله ها
من شکاری صید در چنگت شدم
خوب و آزادم ز صیادی تو
کیمیاگر ! ذره پرور! روی بر خاکت شدم
این چنین سر گشته در کویت منم
غرق اقیانوس آرامت شدم
ای مراد دردمندان مرهمی
آخر از عشق خدا حیران و ویرانت شدم
در صفات حق تعالی شد مهندس غوطه ور
عزم جزم و سالک راهت شدم
در پناه قدرت مطلق چه زود
از کرم بخشش شد و همراه یارانت شدم
در رکاب شه سواران خدمت لایق بود
بر جهان داران ز خدمت لایق جانان شدم
بس که احساس خدایی در من است
ای مهندس من زبان تو شدم
بی روح بدم بی دل و دلدار بدم
دردم چو دوا شد خود دلدار شدم
قبله گاه عاشقان سوته دل
گوهر کون و مکان در بر شدم
عشق خالق خالقم کرد اینچنین
غرق در هامون و خود دریا شدم
مهر بی پایان خروش موج عشق
آفتاب مهر افزون عالم یکتا شدم
در بیان جوهر خود سر بلند
نور در علم و شب و ظلمت شدم
از خدا این موهبت بر من روا
در طبابت اختر تابان شدم
از اطاعت نزد استادان خویش
سر مد حکام فرزانه شدم

شعر از مسافر محمد لژیون 4 نمایندگی میرداماد اصفهان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .