جلسه سوم از دوره دوازدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نائین به استادی راهنما همسفر شهین، نگهبانی راهنما همسفر فاطمه و دبیری همسفر سمیه با دستور جلسه «بنیان کنگره60» روز دوشنبه 17 آذرماه ۱۴۰۴ ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
در مورد هفته بنیان آقای مهندس تأکید فرمودهاند که پیشکسوتهای نمایندگیها از خاطرات اوایل فعالیت کنگره صحبت کنند تا فراموش نکنیم که از کجا به کجا رسیدهایم. من سه مسافر داشتم، همسرم با حدود چهل سال مصرف تریاک و شیره، پسرم با مصرف انواع مواد مخدر اعم از شیشه، کراک، هروئین، علف، الکل و قرص و مسافر دیگرم نیز با مصرف هروئین و شیشه سفر خود را آغاز کردند. مسافری که چهل سال مصرفکننده بود، بارها با روشهای مختلف با استفاده از تریاک و شیره اقدام به ترک نمود؛ اما هیچ نتیجهای نگرفت. برای درمان فرزندم که بیست و چهار سال بیشتر نداشت و دانشجو بود هر راهی که مقدور بود طی کردیم. ابتدا با مراجعه به متخصصین مغز و اعصاب و روانشناسان مختلف در تهران و یزد سعی کردیم با استفاده از روشهای پزشکی و روانپزشکی به درمان برسیم؛ اما هر بار پس از مصرف انواعواقسام قرصها و شربتهای گوناگون متوجه شدیم که تغییری در شرایط جسمی و روانی بیمارمان حاصل نشده و ناچار دوباره به مصرف مواد مخدر روی میآورد!
پس از آن از طریق سایت کنگره60 که تازه شروع به کار کرده بود و با سایت کنونی بسیار تفاوت داشت نشانی شعبهای در اصفهان را پیدا کردیم و یکی از اعضای خانواده را برای آشنایی با این روش به آنجا فرستادیم. آن زمان درمان سیگار حتی مطرح نشده بود و سیگارکشیدن در شعب آزاد بود. با شنیدن وضعیت آن شعبه که فضایی دودآلود با مصرفکنندگان نامرتب و اوضاعی بینظم داشت، از رفتن به آنجا صرفنظر کرده و به یک کلینیک ترک اعتیاد مراجعه کردیم تا با استفاده از داروی متادون به درمان برسیم. یک سال هر هفته به کلینیک میرفتیم و علاوه بر متادون مصرفی یک هفته، هر بار مقدار زیادی دارو میگرفتیم و به نایین مراجعت میکردیم. در آن دوران، مسافرم روزانه علاوه بر مصرف متادون، حدود بیست عدد انواع قرصهای مسکن، آرامبخش، ضدافسردگی، ضداضطراب و امثالهم استفاده میکرد که او را از حالت طبیعی خارج نموده و اثر آنها از اثر مصرف مواد بدتر بود؛ زیرا قادر به انجام هیچ کاری نبود! اواخر آن دوران، روزی متوجه شدم که مسافرم دستور دارو را میدهد و پزشک، بدون اعمالنظر آن را نسخه میکند!
وقتی به منزل برگشتیم با آن پزشک تماس گرفتم و پرسیدم پسر من تا چه زمانی باید این داروها را مصرف کند؟ پزشک پاسخ داد: بیمار شما به دلیل مصرف شیشه باید تا آخر عمر مانند یک بیمار دیابتی که انسولین مصرف میکند، این داروها را به همراه متادون استفاده کند؛ زیرا اعتیاد به شیشه درمان قطعی ندارد! در آن زمان مسافر من هم متادون مصرف میکرد، هم قرصهای گوناگون استفاده میکرد و چون باوجود همه آنها همچنان حالش بد بود، مواد مخدر هم مصرف میکرد! در نهایت مطمئن شدیم که از طریق متادون و داروهای اعصاب و نیز تحمل رفتار ناپسند و بیادبانه کارکنان آن کلینیک؛ بی شک به درمان نخواهیم رسید. بار دیگر مصرف مواد با شدت بیش از قبل برای مسافرم و خستگی و ناامیدی برای ما، جایگزین آن روش اشتباه شد! حدود دوسال پس از اولین باری که با مراجعه به کنگره و رویت شرایط نامطلوب آنجا به متادوندرمانی روی آوردیم، بار دیگر از طریق سایت، کنگره60 را یافتیم و بهاتفاق پسرم که در بدترین شرایط جسمی و روحی بود با اتوبوس از نایین به اصفهان رفتیم و به شعبه کردگاری مراجعه کردیم. شرایط به نسبت آنچه قبلاً شنیده بودم بسیار متفاوت بود.
مسافران با پیراهن سفید و تمیز و برخورد خیلی خوب و محترمانه مسافرم را در آغوش گرفتند و از همان جلسه اول، امید در دل ما زنده شد. هنگامی که مسافرم مواد مصرفی خود را در فرم مخصوص مینوشت، باور اینکه با آن میزان تخریب، امکان درمان وجود دارد برای هر دوی ما سخت بود؛ اما حضور مسافرانی که با روش کنگره به درمان رسیده بودند و با حال خوب و نحوه گفتار و رفتار خود برای کمک به ما آماده بودند نشاندهنده این حقیقت بود که این مکان با همه مکانهایی که به دنبال درمان در آن سرگردان میشدیم و در پایان مأیوستر، خستهتر و آسیبدیدهتر از قبل به نقطه اول و حتی پایینتر از آن بازمیگشتیم، فرق دارد. هفتههای اول با ورود به آن فضای معنوی و دلنشین چنان منقلب میشدم که تمام مدت، بیاختیار اشکهایم جاری میشد. با اینکه صحبتکردن در جلسات مختلف برایم کار راحتی بود؛ اما در فضای کنگره توان صحبتکردن نداشتم. دو سال به کنگره میرفتم و در تمامی جلسات حضور داشتم؛ اما درست سفر نمیکردم به همین دلیل مسافر من نیز درست سفر نمیکرد بهطوریکه پنج راهنما عوض کرد.
هنگامی که دانستم دلیل عدم موفقیت مسافرم، درست عملنکردن من بهعنوان همسفر او است، برادرش نیز همسفر شد تا با کمک او امکان سفری بهتر برای مسافرمان مهیا شود. متأسفانه او نیز موفق نشد؛ زیرا هیچ یک از ما او را درک نمیکردیم و همچنان با رفتار اشتباه خود مانع سفر او میشدیم. همواره سعی میکردیم او را از مواد مخدر دور کنیم و توانایی رهاکردن او و رسیدن به آموزشهایی که خود نیازمند آن بودیم، نداشتیم. سومین همسفری که به میدان آمد، پدرش بود که خود حدود چهل سال سابقه مصرف تریاک و شیره داشت و البته تا آن زمان به درمان خود در کنگره اصلاً فکر نکرده بود. شاید به همین دلیل، همسفر بهتری برای او بود و او را بیشتر درک میکرد. در شش ماه ابتدای این همسفری، همسرم پسرمان را به کنگره میبرد و خودش بیرون کنگره در اتومبیل تریاک میکشید تا اینکه اذن ورود او نیز توسط پروردگار صادر شد و سفر خود را آغاز نمود. در آن دوران هنوز اپیوم تینکچر بهعنوان داروی درمان مثل امروز در اختیار همه نبود و دو مسافر من در منزل هر یک گوشهای نشسته و با سیخ و گاز پیکنیک با تریاک کشیدنی سفر میکردند. این موضوع باعث ایجاد مشکلات زیادی میشد که هم مسافر و هم خانواده را دچار گرفتاری میکرد.
پسرم دایم سفرش را خراب میکرد و از لژیونی به لژیون دیگر میرفت؛ اما در کیفیت سفرش تغییری دیده نمیشد تا زمانی که آخرین راهنمای او به ما گفت اگر میخواهید به درمان برسد و درست سفر کند باید او را رها کنید و به توصیه ایشان دو باکس سیگار برایش خریدیم و به همراه همه چیزهایی که لازم داشت در اتاقش گذاشتیم و از آن به بعد سعی کردیم بیاجازه وارد اتاق او نشویم و این احساس امنیت و احترام موجب شد که آرامآرام در مسیر درست قرار گیرد و بالاخره سفر خود را در حالی با موفقیت به انجام رساند که پدرش قبل از او به رهایی رسیده بود. من بهعنوان همسفر او گرچه در دو سال اول، درست عمل نکردم؛ اما در سرما و گرما و در سختترین شرایط در تمام جلسات شرکت میکردم. امروز به این فکر میکنم که چگونه من علیرغم حال بدی که داشتم و مشکلات جسمی که آن روزها با آن درگیر بودم، هر جلسه با اتوبوس به اصفهان میرفتم و در تاریکی شب به خانه میرسیدم؛ اما خسته نمیشدم؛ زیرا میدیدم که راهنمایان ما هر جلسه از تهران به اصفهان میآمدند و با عشق و علاقه دانش کنگره را به ما انتقال میدادند و درحالیکه خودشان به رهایی رسیده بودند فقط برای خدمت در کنگره مسیر طولانی بین اصفهان و تهران را طی میکردند.
سعی و تلاش آن بزرگان باعث شد که کنگره شجره طیبهای شود که هر روز در مسیر خود به رشد و ارتقا برسد. اگر شرایط امروز را با اوایل کنگره مقایسه کنیم متوجه این رشد و بالندگی میشویم. دقت و نظم سفر DST با تریاک کشیدنی و خوردنی قابلمقایسه با سفر همراه با شربت OT نیست و در ادامه درمان سیگار که مکمل درمان اعتیاد شد تأثیر شگرفی در صور آشکار و پنهان زندگی ما گذاشت. در منزل باوجود دو مسافر سیگاری، از صبح تا شب لحظهای بدون دود سیگار نفس نمیکشیدیم! پس از درمان اعتیاد و سیگار، با شرکت در آزمون راهنمایی و رسیدن به این جایگاه تلاش کردیم در مسیر بازپرداخت ذرهای از آنچه دریافت نموده بودیم، حرکت کنیم. برای من مهمترین هدف این بود که یک مادر را ذرهای آرام کنم؛ زیرا تلخی کام مادری که نابودی فرزندش را نظاره میکند میشناختم و میدانستم همسر یک مصرفکننده جز خستگیهایی را بر دوش میکشد. امروز اما زندگی ما ازهرجهت با آن زمان تفاوت دارد.
فضای خانه ما هنگامی که مسافرانم؛ همسرم و فرزندم مصرفکننده مواد مخدر بودند؛ مانند جهنمی بود که هرگز تصور نمیکردم روزی به شرایط کنونی تغییر وضعیت بدهد! اگر آقای مهندس پس از رهایی خود و کشف روش DST در اندیشه نجات انسانهای دربند اعتیاد برنمیآمدند و اگر تجربیات خود را در ساختاری چنین مستحکم و بر اساس علم و دانش و ایمان در اختیار دردمندان نمیگذاشتند، امروز ما کجا بودیم و چه وضعیتی داشتیم؟!
بنیان کنگره ریشه شجره طیبهای است که میوه آن احیای انسانها است. ریشه این درخت دانشی است که با درمان اعتیاد آغاز شد و در ادامه، درمان سیگار و درمان چاقی و لاغری به انجام رسید و اکنون با تشکیلات تحقیقاتی در جهان دانش پزشکی در آستانه درمان انواع بیماریهای صعبالعلاج و حتی لاعلاج مشغول کاوش است و به نتایج درخشانی رسیده است. هفته بنیان را ابتدا به بنیان کنگره، آقای مهندس دژاکام و سپس به خانواده محترم ایشان و به یکایک اعضای کنگره تبریک و شادباش میگویم و از خداوند برای آقای مهندس، خانواده بزرگوارشان و تمامی افرادی که در راستای اعتلای این درخت تنومند تلاش میکنند آرزوی سلامتی و بهروزی دارم.

پس از سخنان استاد و در ادامه جلسه، ایجنت محترم؛ همسفر حدیث با معرفی همسفرانی که هفته گذشته موفق به دریافت شال نارنجی و سبز شده و در محضر آقای مهندس پیمان راهنمایی و راهنمایی تازهواردین بستند، به این عزیزان تبریک گفته و برایشان آرزوی موفقیت کردند.

مرزبانان کشیک: همسفر زینب و مسافر مجید
تایپیست: راهنما همسفر افسون
عکاس: همسفر اکرم، رهجوی راهنما همسفر محبوبه (لژیون یکم)
ویرایش و ارسال: راهنما همسفر افسون، نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نائین
- تعداد بازدید از این مطلب :
1033