English Version
This Site Is Available In English

حرکتی که با رهایی شروع شد و با بخشش ادامه یافت

حرکتی که با رهایی شروع شد و با بخشش ادامه یافت

دومین جلسه از دوره ششم جلسات لژیون سردار نمایندگی اسبیکو، به استادی راهنمای محترم مسافر مهدی، نگهبانی همسفر فرشاد، دبیری مسافر حسین و خزانه‌داری مسافر همایون با دستور جلسه (بنیان) در روز یک‌شنبه 16 آبان ۱۴۰۴ ساعت 15:30 شروع به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان مهدی هستم یک مسافر؛
خداوند را شاکرم که در این جایگاه قرار دارم. از نگهبان و دبیر جلسه تشکر می‌کنم که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم. دستور جلسه این هفته، «هفته بنیان» است. این هفته را به جناب مهندس، خانواده محترم ایشان و همه خدمتگزاران کنگره ۶۰ تبریک عرض می‌کنم.

۱۵ آذر سال ۱۳۷۶ روز رهایی جناب مهندس است؛ روزی که با آن یک حرکت بسیار بزرگ آغاز شد و ما امروز در امتداد همان حرکت قرار داریم. ظاهر این حرکت، رهایی از دام اعتیاد است؛ حرکتی که هزاران انسان را از تاریکی بیرون می‌آورد. اما در ادامه، حرکت‌های بسیار بزرگ‌تری نیز شکل گرفته است. جناب مهندس همیشه می‌فرمایند: هفته بنیان فقط مربوط به ایشان نیست، بلکه تولد یک حرکت است؛ حرکتی که مانند روز ملی، قابل جشن گرفتن است.

تمام اعضای کنگره ۶۰ در امتداد این مسیر سهیم هستند و من نیز صمیمانه این هفته را تبریک می‌گویم. همیشه از خودم می‌پرسم: اگر جناب مهندس نبود، کنگره‌ای نبود، یا جشن بنیانی نبود الان من کجا بودم؟

شاید کسانی که رهایی را تجربه نکرده‌اند ندانند چه می‌گویم، اما ما که ذره‌ای از نور و روشنایی را چشیده‌ایم، ارزش واقعی هفته بنیان را درک می‌کنیم. ما باید بدانیم شروع کار کنگره از کجا بوده است.

من معتقدم کنگره ۶۰ هنوز در اول راه است و ظرفیت پیشرفت بسیار بزرگی دارد. همیشه دیده‌ام که دیده‌بان‌های محترم با لحن خاصی از خانواده جناب مهندس تشکر می‌کنند.

دیروز به همسفرم می‌گفتم: ما که راه برایمان باز شده و به روشنایی رسیده‌ایم، گاهی با کوچک‌ترین مشکل گله می‌کنیم؛ اما جناب مهندس، با وجود داشتن کارخانه و وضعیت مالی مناسب، پس از رهایی اولین فکرشان پول نبود، بلکه کمک به انسان‌های دیگر بود. و خانواده محترمشان نیز به‌جای شکوه و شکایت، تمام‌قد در کنار ایشان ایستادند.

اگر خانواده ما کنارمان نبود، ما هم به آنچه امروز داریم نمی‌رسیدیم. خانواده جناب مهندس از همه زوایا یاری‌گر ایشان بوده‌اند. خود ایشان می‌فرمایند: «بعد از ۷ سال رهایی تازه توانستم آخرین چک خود را پاس کنم.»

اما خیلی از ما امروز خانه، ماشین و امکانات مختلف دارد و باز هم گاهی ناراحت می‌شویم. برای انجام حرکت‌های بزرگ، نباید از سختی‌ها ترسید. آقای مهندس می‌گویند: وقتی حرکت معنوی باشد، برکت مادی هم در پی آن خواهد آمد؛ همان‌گونه که امروز می‌بینیم مهندس به کنگره میلیاردی کمک می‌کنند.

مهندس در یک لایو به آقای خدامی فرمودند: «ما پول یک قالب پنیر را نداشتیم و برای اینکه خرده‌هایش زیاد نشود آن را با نخ می‌بریدیم.» امروز از همان نقطه سخت به جایی رسیده‌ایم که فقط ساخت‌وساز فعلی شعبه‌ خودمان حدود ده‌ میلیارد هزینه دارد؛ در قشم دانشگاهی ۱۰ هزار متری ساخته می‌شود و هزاران میلیارد سرمایه در جریان است؛ چون ریشه این حرکت، معنوی بوده است.

پس من نباید با کوچک‌ترین مسئله نگران شوم. الگوی من جناب مهندس است و باید ایمان داشته باشم که اتفاقات قشنگ در راه هستند. ایشان به قدیمی‌ها گفتند: «از زمان آغاز کنگره بگویید تا نسل جدید بداند این حرکت عظیم از کجا شروع شد.»

شعبه ما نیز انشعابی از تهران است؛ آقا رضا، آقا توکل و آقا آرمین از پارک آغاز کردند. من خودم جزو کسانی بودم که به فرهنگسرای کرج رفتم؛ آنجا همه چیز آماده بود: چای، صندلی، سقف… و من فقط نشستم و درمان شدم.

درست است که ما اولِ راه نبودیم، اما امروز وظیفه داریم این ساختار را حفظ، رشد و توسعه دهیم. بسیار مهم است که کسانی که در آینده می‌آیند، آن‌قدر قدرتمند باشند که در حفظ، نگهداری و توسعه کنگره بکوشند.

آقای مجدیان در لایو به جناب مهندس گفتند: «شما فرموده‌اید اگر کنگره فقط برای درمان معتادان بود، من درِ کنگره را گِل می‌گرفتم.» ببینید جناب مهندس چقدر روی ما حساب باز کرده‌اند. ایشان می‌خواهند استاد تربیت کنند، نه صرفاً یک مصرف‌کننده درمان‌شده.

یکی از همین استادها، پهلوان رضا بهرامی است؛ ایشان روزی مصرف‌کننده بوده‌اند، اما امروز دست تک‌تک ما را می‌گیرند. اگر قرار بود فقط درمان شوند، می‌رفتند و تمام. اما اکنون چراغی برای مسیر دیگران شده‌اند.

پس ما باید قدر جناب مهندس و کنگره ۶۰ را بدانیم. یکی از بزرگ‌ترین درس‌هایی که از ایشان می‌گیریم این است: نترسیم. در کنگره ترسیدن معنا ندارد. اگر قرار بود بترسیم، امروز نه زمین داشتیم، نه این ساختمان، نه این جایگاهی که در آن ایستاده‌ایم.

در نوشتارها آمده است که «این سفری است از ترس به شجاعت» و ما باید شجاع شویم. جناب مهندس به ما آموخته‌اند که باید ببخشیم و برای بخشیدن هرگز نباید ترسید.

بخشش، پشتوانه مالی نمی‌خواهد؛ کافی است از همان چیزی که داری، بهترینش را ببخشی. یکی از گره‌هایی که مانع رشد انسان می‌شود، گره مالی است.

ما باید از فرصتی که در لژیون سردار برایمان فراهم شده، نهایت استفاده را ببریم تا بتوانیم بسیاری از این گره‌ها را باز کنیم.
از اینکه به صحبت‌های من گوش دادید سپاسگزارم.

تایپ : مسافر امیر لژیون ششم
عکس ویرایش و ارسال: مسافر حسین لژیون پنجم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .