English Version
This Site Is Available In English

خورشید راه هزاران انسان

خورشید راه هزاران انسان

گاهی در زندگی، نقطه‌هایی وجود دارند که مسیر زندگی انسان را برای همیشه عوض می‌کنند؛ نقطه‌هایی که شاید در ابتدا ساده و کوچک به نظر برسند، اما وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنی، می‌بینی همه‌ روشنی مسیر از همان‌جا شروع شده است. برای من، کنگره۶۰ یکی از همان نقطه‌هاست. نقطه‌ای که اگر نبود، شاید هنوز در تاریکی دست‌وپا می‌زدم و ریشه‌ این نور و دانایی، همان بنیانی است که جناب آقای مهندس، با دستانی که درد کشیده بودند اما دل امیدوارشان شکستنی نبود، آن را بنا کردند.

لحظاتی هست که انسان می‌ایستد، به پشت سر نگاه می‌کند و می‌بیند چطور دست خدا از میان دستان یک انسان عبور کرده و زندگی هزاران نفر را دگرگون ساخته است. برای من، برای خانواده‌ها، برای آنانی که رنج اعتیاد را لمس کرده‌اند و برای آنان که شاهد فروپاشی امید بوده‌اند، جناب آقای مهندس نه فقط یک بنیان‌گذار، که یک پناه، یک راه و یک رحمت الهی بر روی زمین است. ایشان معنای واقعی ایمان در عمل است. کسی که به جای حرف، با قدم‌هایش حرف زد؛ کسی که به‌ جای گلایه از تاریکی‌ها، خودش شمع شد و بعد مشعل و بعد خورشید راه هزاران انسان دیگر.

جناب آقای مهندس برای من نماد قدرتی است که از جنس سلطه و دستور نیست؛ قدرت دانایی، آرامش و عشق. قدرتی که بر مبنای فهم عمیق از انسان، از رنج انسان و از امکان رهایی انسان بنا شده است.

هر بار که به لبخند پدرهایی نگاه می‌کنم که روزی از خانه رانده شده بودند، به اشک آرام مادرهایی که باور نمی‌کردند دوباره فرزندشان را سالم ببینند، به جوان‌هایی که روزگاری در مرز نابودی بودند و اکنون در جایگاه خدمت راه می‌سازند، به خانواده‌هایی که دوباره دور یک سفره نشسته‌اند و به کودکانی که دوباره آغوش امن پدر و مادرشان را حس می‌کنند، به یاد عشق بی‌پایانی می‌افتم که جناب آقای مهندس در این مسیر جاری کرده‌اند. انگار رهایی هر مسافر انعکاس همان نوری است که ایشان سال‌ها پیش از درون خودشان آغاز کرده‌اند.

ما امروز فقط شاهد رهایی نیستیم؛ شاهد بازگشت انسان به خویشتن خویش هستیم. شاهد لبخند خانواده‌هایی هستیم که سال‌ها در سکوت گریسته‌اند. شاهد خانه‌هایی هستیم که دوباره گرم شده‌اند و شاهد قلب‌هایی هستیم که دوباره تپیدن را یاد گرفته‌اند.

وقتی به تاریخ حرکت ایشان فکر می‌کنم، به صبری که داشتند، به ایمان عمیقی که در دل تاریکی‌ها حفظ کردند، احساس می‌کنم هر کلمه‌ای برای توصیفشان کم می‌آورد. کسی که تمام سختی‌ها را به دوش کشید تا امروز هیچ انسان در رنجی در کنگره را با ناامیدی باز نکند. کسی که با ایمان، علم، تجربه، زخم و عشق، راهی ساخت که ما امروز با آرامش قدم برداریم.

جناب آقای مهندس ریشه‌ای را کاشتند که امروز هزاران شاخه‌اش به آسمان رسیده است؛ ریشه‌ای که با صبر، علم، عشق بلاعوض و فداکاری‌های خاموش ایشان آبیاری شد و ما امروز در سایه‌سار این درخت عظیم، نفس می‌کشیم، شکوفه می‌دهیم، دوباره جان می‌گیریم و متولد می‌شویم.

گاهی با خودم می‌گویم چه سعادتی بالاتر از این که انسان در زمان حیات چنین بزرگی زندگی کند نفس بکشد، از او بیاموزد و در مسیرش قدم بردارد؟ چقدر افتخارآمیز است که بتوانی از کسی درس بگیری که نه‌فقط یک روش درمان، بلکه یک فلسفه زیستن  را به تو هدیه می‌دهد.

خداوند را هزاران بار شکر می‌کنم که نور این مکتب در زندگی من نیز تابیده شد و می‌توانم هر روز با امید، یادگیری و عشق قدم بردارم. من شاکرم که شاگرد مکتب انسانی هستم که در سکوتی بزرگ‌منشانه و در پشت تمام پرده‌های رنج و صبر، راهی را هموار کرد که امروز هزاران انسان در آن دوباره متولد می‌شوند. هر بار که به ثمرات این مسیر نگاه می‌کنم، قلبم سرشار از قدردانی می‌شود؛ قدردانی از انسانی که روشنایی را بی‌هیچ چشم‌داشتی در دل‌ها دمید.

از خداوند می‌خواهم سایه پرمهر ایشان بر سر همه ما پایدار، روشن و پربرکت بماند؛ سایه‌ای که بودنش، امید را در دل‌ها زنده نگه می‌دارد. باشد که ما نیز بتوانیم با خدمت، محبت و عمل سالم، ذره‌ای از این عشق بی‌انتها را بازتاب دهیم و در حد توان خود، ادامه‌دهنده نوری باشیم که ایشان با جانشان روشن کردند.

نویسنده: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .