English Version
This Site Is Available In English

رنج‌هایی که درمان امروزی ما را ساختند

رنج‌هایی که درمان امروزی ما را ساختند

جلسه سیزدهم از دوره شانزدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره‌۶۰ نمایندگی هاتف به استادی راهنمای تازه‌‌واردین‌ همسفر میترا، نگهبانی همسفر سمیه و دبیری همسفر فاطمه، با دستور جلسه «بنیان کنگره۶۰» روز یکشنبه ۱۶ آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

قبل از این‌که جلسه را شروع کنم، بگویم که من پرانرژی هستم و درخواست می‌کنم شما هم پرانرژی باشید. یک دست به افتخار آقای مهندس، بنیان کنگره بزنید. خداوند را سپاس می‌گویم و شکرگزاری می‌کنم که یک روز دیگر مرا از خواب بیدار کرد تا در کنار شما دوستان پر از محبت نمایندگی هاتف قرار بگیرم. از ایجنت گروه خانواده همسفر ناهید، مرزبانان عزیز و راهنمایان خوبم همسفر سارا و همسفر طاهره تشکر می‌کنم که اجازه دادند من در این جایگاه بنشینم. هرچند که خانم شانی عزیز، دختر آقای مهندس می‌گویند: وقتی استاد شدی، کسی قرار نیست به تو بگوید جایگاهت را تبریک می‌گویم و ما هم باید یاد بگیریم کسی نگوید جایگاه استادی را تبریک می‌گویم، به خاطر این‌که وظیفه‌ است که این‌جا بیایم و صحبت کنم. اول؛ باید از تک‌تک شما آموزش بگیرم و بعد هم خدمت کنم.

راهنمای خوب همسفر طاهره، امروز روز تجلیل شما است و ما با شما خداحافظی نمی‌کنیم، بلکه دست یاری به شما می‌دهیم که ان‌شاالله بتوانیم خدمت‌گزار خوبی برای شما باشیم. امروز روز جدایی نیست، امروز روز وصل است که ان‌شاالله بتوانم خدمت‌گزار خوبی در کنگره باشم، این است که راهنما را خوشحال می‌کند.

هفته بنیان را در رأس به آقای‌مهندس و خانواده پرمحبت ایشان و همچنین به همگی شما تبریک عرض می‌کنم. امروز جشن بنیان است و جشن برای من هم است؛ چون من و مسافرم هم با این متد به رهایی و درمان رسیدیم. در تاریخ ۱۳۷۶/۹/۱۵ با به پایان رسیدن سفر آقای‌مهندس، بنیان کنگره هم مطرح شد.

آقای‌مهندس در سی‌دی‌ها می‌گویند: با پیدایش خلقت انسان، مواد مخدر هم به میان آمد. گاهی فکر می‌کنم مواد مخدر ۲۰،۳۰ سال است که آمده؛ ولی نه، از زمانی که انسان خلق شد، مواد مخدر هم آمد و تا به امروز کسی غیر از بنیان کنگره، آقای‌مهندس حسین دژاکام، نتوانسته درمان‌اعتیاد را به‌درستی داشته باشد.

می‌خواهم روش‌های ترک را بگویم: عده‌ای تلاش کردند که  به‌یک‌باره مواد را از بدن شخص مصرف‌کننده بگیرند که همان سقوط آزاد می‌شد. عده‌ای می‌گفتند مواد سم است و بیاییم این سم را از بدن مصرف‌کننده جدا کنیم. عده‌ای می‌خواستند با تنبیه یا روش شلاق‌درمانی ترک را انجام بدهند؛ اما ما به مکانی پا گذاشتیم که اولین چیز را آقای‌مهندس به ما گفتند: یک مصرف‌کننده جسمش خراب است، سیستم ایکس او از کار افتاده است. تا این‌که روش صحیح و متد DST آرام‌آرام و تدریجی به دست آقای‌مهندس و به دست ما رسید. ایشان هم درگیر اعتیاد بودند و خانواده‌شان در رنج بودند.

حالا می‌خواهم دلی صحبت کنم. آدم‌هایی که امروز روی این صندلی‌ها نشستید، چه‌قدر استرس داشتید، شب‌ها با ترس خوابیدید، اشک ریختید و نگران بودید. همسفر، تو که با زندگی در کنار مصرف‌کننده، با حال خراب، با بی‌محبتی‌، با این‌که بعد از مصرفش هنوز یک دوستت دارم، به تو نگفته، چه‌قدر آبرو داری کردی. برای فرزندت، دخترت که بزرگ بود، پسرت که می‌خواست زن بگیرد، چه‌قدر خون دل خوردی تا توانستی با سیلی صورت خودت را سرخ نگه‌داری. با فقرش، با بی‌پولیش ساختی. خواهری که روی این صندلی نشسته‌ای، چه‌قدر حال خراب برادرت را دیدی. وقتی که ممکن بود داداشت با پدرت دعوا کند، بدون این‌که شام بخوری، رفتی خوابیدی یا اصلاً شب تا صبح نخوابیدی. امروز چه روزی است؟ امروز روزی است که آقای‌مهندس حسین دژاکام و خانواده ایشان برای ما تلاش کردند و من میترا و خانواده من را از این دلهره‌ها نجات دادند.

به گفته دکتر امین، پسر آقای مهندس، همیشه می‌گویند: «مناسبت‌ها در کنگره دلیل خاصی دارد؛ چون انسان احتیاج دارد که به او یادآوری شود»، که مثلاً من کجا بودم و الان کجا نشستم. انسان فراموش‌کار است. استاد امین می‌فرمایند: «فراموش‌کاری و نسیان یکی از ابزارهای تاریکی است». هر انسانی؛ باید بداند که چرا ما همگی این‌جا جمع شدیم، برای چه و چه هدفی داریم. ما باید از آقای‌مهندس سپاسگزاری کنیم و شکر بگوییم به خاطر این‌که من میترا از پنهان‌کاری بیرون بیایم.

چرا باید این روز را به آقای‌مهندس تبریک بگویم؟ چون می‌بینم ولی حرفی نمی‌زنم، من باید از پنهان‌کاری بیرون بیایم. دکتر امین می‌گویند: «هر انسانی که در هستی قرار می‌گیرد، دلیل خاصی دارد. هیچ‌کدام از ما بدون دلیل این‌جا نیستیم و بدون وظیفه‌ای قرار نگرفته‌ایم». هر زمانی که خداوند بخواهد و بداند که دیگر برای من کاری نیست، من را برمی‌دارد و به جهان دیگر رهسپار می‌کند. پس شکر به خاطر این‌که آقای‌مهندس هنوز نفس می‌کشند و همگی ما از ایشان آموزش می‌گیریم.

کنگره۶۰ به راحتی تأسیس نشده، آقای‌مهندس وقتی خواستند شربت تریاک را به استادهای ما، به‌ رؤسا و دکترهای ما معرفی کنند که این شربت مواد مخدر نیست، دارو است، خیلی سختی کشیدند. اگر من روی این صندلی به رایگان نشستم، وقتی که هوا سرد است سیستم گرمایشی و وقتی که هوا گرم است سیستم خنک‌کننده برای من اجرا شده است، یک نفر با شال سبز روبه‌روی من می‌آید و می‌گوید: سلام، خوش آمدی. بعد با شال نارنجی در آغوشم می‌گیرند؛ باید قدر این‌ها را بدانم. کنگره به این راحتی‌ها تأسیس نشده و افراد زیادی در کنار آقای‌مهندس بی‌خوابی کشیدند. دیده‌بان‌های ما از خانواده‌هایشان، از جان و مال خود، از استراحت خودشان گذشتند تا من میترا بتوانم این‌جا بنشینم.

وای به حال همسفر، اول خودم را می‌گویم، که می‌گوید: صدها چراغ دارد باز هم به بیراهه می‌رود یا می‌گوید: ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند؛ تا تو نانی به کف آری و به غفلت نخوری؛ همه از بهر تو سرگشته و فرمان‌بردار؛ شرط انصاف نباشد که تو فرمان نبری. همه این‌جا از خودشان می‌گذرند تا فرمان‌بردار باشند. من هم باید فرمان‌برداری کنم تا به آن هدف برسم.

خانم آنی، همسر آقای‌مهندس، خیلی قشنگ صحبت کردند. ایشان گفتند: همسفرانی که برای اعتیاد از همسرانشان جدا می‌شوند، سخت در اشتباه هستند. من میترا هم یکی از قربانی‌های همان خانواده‌ها هستم؛ حتی اگر تقدیر باشد، بسیار سخت است که همسفر بخواهد به خاطر اعتیاد از همسرش جدا شود. خانم آنی گفتند: فکر می‌کنی که رها شدی. من از مادرم تشکر می‌کنم که من را بدون خانواده نگذاشت، بدون پدر نکرد، خیلی سختی کشید و از خواسته‌های خودش گذشت و واقعاً سخت کار کرد. می‌خواستم به ایشان بگویم که شما واقعاً مادری کردید.

«جلودار واقعی همان خداوندی است که ناممکن‌ها را ممکن می‌کند». تو برای رهاییش تلاش کن. جلودار واقعی آن خداوند است. اگر قرار باشد و تقدیر باشد تو طلاق بگیری، می‌گیری؛ ولی تو زور نگو. آخر صحبتم این‌که همیشه می‌خواهم به تازه‌واردین عزیزم بگویم: همسفر، تو یک مادری، تو یک زنی، تو بنیان خانواده‌ای. همان‌گونه که امروز بنیان کنگره آقای‌مهندس است، یک زن هم بنیان خانواده‌اش است، ریشه خانواده‌اش است. دیدید وقتی مریض می‌شوید، بچه‌ها همه یک جوری هستند؛ چون تمام گرمای آن خانه می‌رود. سفت و محکم پای زندگی‌تان بایستید، جا نزنید و صبر کنید.

اهدا لوح سپاس و تجلیل راهنما همسفر طاهره با حضور ایجنت گروه خانواده همسفر ناهید

اهدا لوح سپاس و تجلیل راهنمای تازه واردین همسفر رویا و همسفر سمیرا با حضور ایجنت گروه خانواده همسفر ناهید

مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر احمد

تایپیست: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون دوازدهم)

عکاس: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر طاهره (لژیون هفتم)

ویراستاری و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر رعنا (لژیون‌ نهم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی هاتف

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .