«ما در شما مطالبی را در حال تغییر مشاهده میکنیم و امیدواریم در ادامهٔ مسیر، به نتایج قابل توجهی دست پیدا کنید.»
این جمله، آغاز یک حقیقت بزرگ است:
انسان موجودی است که اگر در مسیر زندگی خود تغییر نکند، اگر دانشی کسب نکند و اگر حرکت نکند، دچار توقف، رکود و نهایتاً سقوط میشود.
اصل و اساس خلقت بر تغییر بنا شده است. تولد، رشد، تجربه، یادگیری و حتی رهایی یک مسیر تحول است.
برای اینکه انسان قدم در مسیر درست بگذارد، ابتدا باید بداند و سپس بر اساس دانستهها حرکت کند.
این دقیقاً همان چیزی است که در کنگره ۶۰ به آن توجه میشود.
وقتی شاگرد وارد کنگره میشود، در همان قدم اول میفهمد که برای رسیدن به رهایی باید تغییر کند. اما این تغییر تنها یک ظاهر ساده نیست؛ بلکه تغییری است که باید در صور آشکار، مثل رفتار، گفتار، عادات، نظم، پوشش و در صور پنهان مثل تفکر، باورها، احساسات، نگرش و جهانبینی—اتفاق بیفتد.
رهجو وقتی وارد کنگره میشود، از همان روزهای نخست، تغییرات کوچک اما عمیقی را تجربه میکند.
کمکم در نوع پوشش خود دقت بیشتری میکند، لحن گفتارش محترمانهتر میشود، رفتارهایش از بینظمی به سمت نظم میرود، و جهانبینیاش از یأس و تاریکی به امید و روشنایی گرایش پیدا میکند.
همین تغییرات کوچک، پایهگذار تبدیل هستند؛ تبدیل یعنی تغییراتی که درون انسان شکل گرفته، حالا در بیرون و در عمل دیده میشود.
در ادامهٔ این مسیر، استاد میفرمایند:
«انوار نشانهٔ خوبیهاست؛ نور یعنی روشنایی، پیشرفت، عشق و آگاهی. در مقابل، تاریکی نماد تباهی، ظلمت، جهل، و ویرانی است».
نور همیشه نشانهٔ حرکت و رشد است و تاریکی نشانهٔ جمود و نابودی.
آقای مهندس نیز توضیح میدهند:
«شب، نماد ظلمت و بیراهی است و زمانی که خورشید از دل تاریکی طلوع میکند، نور را آشکار میسازد؛ یعنی از بطن تاریکی، روشنایی متولد میشود.»
این نگاه به جهان، ما را به فهم عمیقتری میرساند:
حتی تاریکی، مقدمهٔ روشنایی است؛ مهم این است که طلوع را پیدا کنیم.
آقای مهندس سپس به قرآن اشاره میکنند و میگویند که ما این کتاب را صرفاً به عنوان یک کتاب مذهبی بررسی نمیکنیم.
نه از روی تعصب و نه از موضع مفسر.
بلکه آن را یک کتاب علمی میدانیم که نکات و حقایقی دربارهٔ هستی، انسان و قوانین طبیعت در آن بیان شده است.
نمیتوان دربارهٔ چیزی که نخواندهایم یا نفهمیدهایم، سخن بگوییم یا قضاوت کنیم.
قرآن از گذشته، حال و آینده سخن میگوید.
آیندهای که ۱۴۰۰ سال قبل مطرح شده بود و بشر تنها در ۳۰۰ تا ۴۰۰ سال اخیر توانست به بخشهایی از آن دست پیدا کند؛
مثل گردش زمین، قوانین طبیعت، رویش گیاهان، حرکت فصول و بسیاری از قوانین که امروز در علم اثبات شدهاند.
قرآن در بسیاری از بخشهایش به صورت فشرده و کوتاه نکاتی را مطرح میکند و انسان باید تأمل کند، ببیند و بفهمد که منظور چیست.
هر نکتهای که از دل این کتاب برداشت میکنیم، میتواند کلیدی برای حل یک مسئله باشد.
اگر این نگاه را به موضوع اعتیاد بیاوریم، میبینیم که اعتیاد یک تاریکی عظیم است؛ ظلمتی که انسان را در خود فرو میبرد و از تعادل خارج میکند.
وقتی فرد در تاریکی اعتیاد قرار میگیرد، دیگر نور را نمیبیند، مسیر را گم میکند، و امید در او کمرنگ میشود.
برای خروج از تاریکی، نیاز به فجر داریم؛
فجری که از دل شب و سیاهی بیرون میآید.
یعنی یک استاد، یک دکتر، یک راهنما، یک کسی که مسیر را میشناسد و تجربهٔ عبور از تاریکی را دارد.
در کنگره ۶۰، راهنما نقش شفیع را دارد.
شفیع یعنی واسطهٔ روشنایی، یعنی کسی که وارد عمل میشود، رهجو را از تاریکی میگیرد و قدمبهقدم به سوی نور هدایت میکند.
همانطور که آقای مهندس نیز روزی با راهنمایی استادان و بزرگان، از تاریکی به نور رسیدند.
برای اینکه یک انسان از ظلمت اعتیاد رها شود، به راهنمایی نیاز دارد که چراغ به دست گرفته باشد؛
به نوری که ظلمت شب را میشکافد و آن را به روشنایی روز تبدیل میکند.
این نور همان دانشی است که در کنگره منتقل میشود، همان عشقی است که راهنما در اختیار رهجو میگذارد و همان حقیقتی است که انسان را از سقوط نجات میدهد.
خلاصه نویسی مسافر محسن لژیون 20
بارگزاری و ارسال مرزبان خبری مسافر رضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
4211