English Version
This Site Is Available In English

نگاهی مقدس

نگاهی مقدس

گاهی در زندگی، انسان در تاریکی‌هایی فرو می‌رود که هیچ نوری از هیچ‌جا عبور نمی‌کند. گاهی آن‌قدر سقوط می‌کنی که حتی امید هم، از کنارت عبور نمی‌کند. من هم در نقطه‌ای از همان تاریکی‌ها ایستاده بودم؛ جایی که نه راه برگشتی بود و نه راهی برای ادامه دادن. تا این‌که دستی از جنس انسانیت، از جنس محبت، از جنس ایمان به حقیقت، به سوی من دراز شد؛ دستی که نامش «بنیان کنگره ۶۰» است. وقتی از بنیان کنگره صحبت می‌کنم، تنها از یک عنوان یا یک مقام حرف نمی‌زنم؛ من از «یک انسان حرف می‌زنم». انسانی که می‌توانست مانند بسیاری، از کنار رنج دیگران عبور کند و زندگی و آرامش خودش را داشته باشد، اما چنین نکرد. او رنج خودش را تبدیل به چراغ راه هزاران نفر کرد. او از دل تاریکی خودش نوری ساخت که امروز راه را برای ما روشن کرده است. برای من، بنیان کنگره نماد واقعی «ایثار» است؛ نماد کسی که درد را فهمید، درک کرد، و آن‌ را تبدیل به دانشی کرد که امروز جان ما را نجات می‌دهد.

 در کنگره آموختم که هیچ انسانی بی‌ارزش نیست، هیچ مسافری تنها نیست، و هیچ سقوطی پایان راه نیست. همه‌ این‌ها را از اندیشه‌ها و جهان‌بینی بنیانی آموختم که؛ هر کلمه‌اش حاصل تجربه، تفکر و عشق است. گاهی به این فکر می‌کنم که اگر ایشان آن روزها قلم را بر کاغذ نمی‌گذاشت، اگر نمی‌جنگید، اگر تسلیم می‌شد، امروز چه بر سر ما می‌آمد؟ چقدر از ما هنوز در تاریکی بودیم؟ چقدر از ما هنوز گم‌شده، بی‌پناه و خسته بودیم؟ همین سؤال‌ها باعث می‌شود ارزش کار او را با تمام وجود لمس کنم. برای من بنیان؛ تنها یک معلم نیست، او آغاز یک راه تازه است. او ثابت کرد که زندگی می‌تواند از نو ساخته شود حتی اگر همه چیز فرو ریخته باشد. ثابت کرد که انسان اگر بخواهد، می‌تواند از اعماق ناامیدی، قله‌های آرامش را فتح کند. او نشان داد که درمان اعتیاد فقط دارو و درمان فیزیکی نیست، بلکه یک سفر است؛ سفری از دانایی، از خودآگاهی و از عشق. وقتی وارد کنگره شدم، اولین چیزی که قلبم را روشن کرد، حس امنیت و محبت بود؛ حسی که در هیچ‌جای دیگر تجربه نکرده بودم.

این حس نتیجه‌ تفکر یک بنیان‌گذار است؛ کسی که باور داشت «انسان باید در محیطی امن و سالم رشد کند.» و امروز هر شعبه، هر راهنما، هر همسفر و هر مسافر، ادامه‌ همان نگاه مقدس هستند. من هر روز به احترام بنیان کنگره۶۰ سرم را پایین می‌آورم، نه از سر اجبار، بلکه از سر عشق. چون می‌دانم هر نفسی که امروز راحت می‌کشم، هر لبخندی که دوباره روی صورتم نشسته، و هر امیدی که در دلم جوانه زده، از برکت نوری‌ است که ایشان روشن کرده‌اند. نوری که حتی اگر هزاران سال بگذرد، باز هم در دل کسانی که راه را گم کرده‌اند، خواهد درخشید. در پایان، می‌خواهم از صمیم قلبم بگویم:
بنیان کنگره۶۰ برای من نه یک نام، نه یک جایگاه؛ بلکه یک نعمت است. نعمتی که خداوند از طریق او درِ نجات را به روی من و هزاران انسان دیگر گشود. و من خوشبختم که توانستم در طول زندگیم در مسیری قدم بگذارم که او آغازگرش بوده است.

رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هفتم)
عکاس: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سکینه (لژیون دوم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی وحید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .