برداشت از سیدی همسفر مبینا از وادی یازدهم:
چشمه های جوشان و رودهای خروشان همه به بحر و اقیانوس میرسند. وادیها کلید قفلهای زنگ زده ما هستند؛ به شرط آنکه آنها را فهمیده باشیم.
آنگاه که روشنايی آبستن تاريکی بود، اهريمن از فرمان سرپيچی کرد، گويی نقطهای سياه و تاريک از دل روشنايیها زاده شد و حرکت خود را آرام و خزنده برای تاختن به جهان روشنايیها آغاز کرد تا ظلمت و تاريکی را گسترش دهد و برتری خود را نسبت به انسان در مقابل قدرت مطلق به اثبات برساند.
اهريمن، ياران و نيروهايی را در لامکان گرد آورد و گفت: به انسان يک ويژگی داده شده که ما فاقد آن هستيم و ما برای اثبات شايستگی و برتری خود بايستی انسان را از طريق الهام و القاء از سير صعوديش منحرف نماييم. ما فقط از طريق الهام و القاء میتوانيم او را به طرف ضدارزشها سوق دهيم به عبارت ديگر از او دعوت کنيم. ما اجازه اقدام ديگری را نداريم: چون اختيار انسان محترم شمرده شده است.
در اين شرايط، الهامات خير و مثبت کمی ارسال میشود و همه موجودات به خصوص انسان، بسيار در درد و رنج بودهاند. هرکس توان مالی و انديشه بسيار داشت میتوانست بماند و در نبود اينها شکست حتمی بود. در اين وضعيت انگشت اهريمن به طرف خطرناکترين و مهلکترين موضوع نشانه رفت و تير زهراگين خود را که مربوط به جادوی هفت رنگ بود، رها نمود و جادوی هفت رنگ چيزی نبود به جزء خمر، از آن ميان گلی زيبا و وحشی را به نام خشخاش که يکی از مفيدترين و شفا بخشترين و مهمترين گياه دارويي بود مطرح نمود و گفت: اگر اين گياه در دست حکيم حاذق باشد حيات است، شفاست، زندگی است و اگر به دست مردم عادی باشد زهري است شيرين و به ظاهر گوارا.
وقتی به وادی یازدهم نگاه میکنم فهمیدم که دوری کردن از ضد ارزشها، دروغ، غیبت و گناه حال من را خوب میکند و هر چقدر به سمت ارزشها و مثبتها بروم، الهامات درونی من به سمت نیکی بیدار میشود. حرکت کردن در مسیر درست، ما را به سمت روشناییها میبرد. اینها یک موهبت الهی است که ما به سمت درستی برویم و از آن ها پند بگیریم.
تا وقتی که ما صفات خودمان را به سمت الهی بودن و مثبت اندیشی تغییر نداده باشیم، نمیتوانیم مانند چشمههایی که در حال جوشیدن هستند شویم و اگر هم حرکت نکنیم و حرکتی درست نداشته باشیم، به سمت باتلاق و مرداب میرویم و به آن اقیانوس و بحر که تمثیل از پاکی است نخواهیم رسید.
برداشت از سیدی همسفر سامره از وادی چهاردهم:
آنچه هست، محبت است و آنچه نیست، ظروف تهی است. آنچه وجود دارد و ارزشمند است، قابل باور و قابل اتکا محبت است.
ظروف تهی؛ یعنی ظرف خالی؛ یعنی داخلش هیچ چیز وجود ندارد. این ظروف به معنی انسانها گرفته شدهاند؛ انسانهایی که درونشان محبت وجود نداشته باشد، گویی هیچ چیز نیستند.
انسان اگر همه چیز داشته باشد پول، سرمایه، علم و یک قلم جنس را نداشته باشد، دقیقاً مثل ظرف خالی است. در این وادی، آقای مهندس در مورد عشق و محبت صحبت میکند؛ عشق و محبت دو قطب، دو نیرو هستند که ما با یک فاز وارد فاز دیگری میشویم. کاملاً در روشنایی بودیم با یک حرکت کوچک وارد تاریکی شدهایم.
عشق با یک مسئله کوچک وارد مرحله نفرت میشود. عشق مانند کلیدی است برای جمع کردن هستی، موجودات و ایجاد حیات. عشق، هم در صور آشکار و هم در صور پنهان، آفرینش را به جنبش درمیآورد. عشق سیاه و سفید، فقیر و غنی، زشت و زیبا، با خدا و بیخدا نمیشناسد؛ عشق هیچ حد و مرزی ندارد. همه هستی در آن شناور هستند؛ این شناور بودن عشق باعث میشود که وقتی دستت را دراز میکنی، بی آنکه خالی از کینه، نفرت و انتقامجویی باشی، به عشق برسی.
رابط خبری: همسفر سامره رهجوی راهنما همسفر روزیتا(لژیون هفدهم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آمنه(لژیون هشتم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نیمایوشیج
- تعداد بازدید از این مطلب :
42