English Version
This Site Is Available In English

در ابتدا خود را بشناسیم

در ابتدا خود را بشناسیم

جلسه دوازدهم از دور پانزدهم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شمس با استادی راهنمای محترم همسفر کتی، نگهبانی پهلوان همسفر فاطمه و دبیری راهنما همسفر بهناز (دنور) با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است) و تأثیر آن روی من» روز سه‌شنبه ۱۱ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

ما هیچ وقت به یک اسب حتی اگر بعد از یک سال آن را ببینیم نمی‌گوییم اسب‌تر شده است یا هیچ وقت به یک گلِ رز نمی‌گوییم گلِ رز‌تر شده است؛ ولی درمورد انسان می‌توانیم استفاده کنیم ما می‌گوییم انسان‌تر شده یا به زبان عامیانه می‌گوییم آدم‌تر شده است. این «تر» از آنجایی می‌آید که می‌گویند: صفت گذشته در انسان صادق نیست. از آنجایی که انسان سه مرحله دارد؛ یک مرحله بود، یک مرحله داشت و یک مرحله شد.
۱. "بود" همان چیزی است که در دوره‌های خیلی قبل که هیچ کدام از ما یادمان نیست و در آرشیو ما ذخیره است، چیزهایی کسب کردیم که منجر به بودِ الان ما شده است.

۲. "داشت" هم آن چیزهایی است که در طی مسیر به ما اجازه داده شده است که یک روزی آن عزیز مهربان همۀ ما را دعوت کرد و از ما پرسید که آیا من آن خداوندِ مهربانِ رئوفِ شما نیستم؟ همۀ ما گفتیم: بله. بعد گفت حالا که همۀ شما اذعان نمودید، ما یک کارگاه آموزشی تشکیل داده‌ایم چه کسانی آماده‌اند که در این کارگاه شرکت کنند و آموزش ببینند؟ همۀ ما که الان اینجا نشستیم گفتیم ما آماده‌ایم، گفتند: حالا که رفتید و آنجا آموزش گرفتید در حین  آموزش می‌بینید ما به شما یک ابزار کار می‌دهیم، ابزار کارها همان انتخاب‌ها و قدرت انتخابمان بود. گفتند: می‌توانید مثل معمارها و مجسمه‌سازها نقش بزنید و می‌توانید یک اثر هنری به وجود بیاورید که بزرگترین اثر هنریِ ما خودمان هستیم.

ما آمدیم و شروع کردیم به آموختن و نقش زدن، این همان داشتمان است. حالا از کلمۀ داشت، اینطور برداشت می‌شود؛ چیزهایی است که ما به دست می‌آوریم در حالی که اینطور نیست، نداشته‌هایمان هم هستند؛ یعنی از دست دادن اگر به اندازۀ به دست آوردن مهم نباشد، کمتر از آن هم اهمیت ندارد. به دست آوردن همیشه شوق دارد ولی از دست دادن رنج دارد. ما باید دائم خودمان را توجیه کنیم و ممکن است در مسیری که می‌خواهیم از دست بدهیم محکم بایستیم؛ ولی تا از دست ندهیم نمی‌توانیم چیزی را جایگزینش کنیم، تا یک چیزهایی را خالی نکنیم نمی‌توانیم چیزی را سر جایش بگذاریم، برای همین از دست دادن‌ها هم خیلی مهم است.

ما باید خشم خودمان را بشناسیم، در آغوشش بگیریم و بپذیریمش و بعد از دستش بدهیم، ترسمان را بشناسیم و بعد بتوانیم از دستش بدهیم به جای ترس، شجاعتمان را بگذاریم و به جای قهر خود، مهرمان را بگذاریم، باید بلد باشیم که از دست بدهیم؛ پس این شد داشتن‌ها و نداشتن‌ها.در این وانفسای بودن و شدن این داشتن‌ها و نداشتن‌ها و آن ابزاری که در اختیار داریم؛ یعنی قدرت اختیار به ما کمک می‌کند تا ما شدن را به وجود بیاوریم.

۳. "شد" همان چیزی است که ما  می‌گوییم تا بدان جایی برسیم که از آنجا انشعاب یافته‌ایم، آنجا می‌رسیم به آن چیزی که باید باشیم. حالا اگر در این وسط در این وانفسای بود و شد یادمان برود که قرار بود چه کار کنیم، همه چیزِ زیبایی که به دست می‌آوریم می‌گوییم مال من است، می‌گوییم این گل چقدر زیباست پس از شاخه می‌چینیمش، این لباس چقدر زیباست یا پول چقدر لذت بخش است پس مال من است و هر چیزی که در این مسیر می‌بینیم و دوست داریم، می‌خواهیم برای خودمان پنهانش کنیم غافل از این هستیم که ما یک مجرایی هستیم برای گذر خیر و شر. می‌توانیم خودمان را گذرگاه خیر کنیم و هم می‌توانیم خودمان را گذرگاه بدی کنیم، حالا ما هرچه این چیزها را انباشته کنیم به فسادش می‌انجامد و اگر از خودمان گذرش دهیم، مسیر را باز می‌کنیم برای اینکه خیر بیشتری از ما عبور کند.

شاید دیده باشید وقت‌هایی که یک اثر هنری را می‌خواهند به جمعیتی نشان دهند روی آن پرده‌ای می‌اندازند و روزی را مشخص می‌کنند که آن را به عموم نشان دهند؛ ما هم همینطور هستیم یک روزی داریم به نام روز تبلی‌الاسرار؛ یعنی آشکار شدن سِرها، آن روز است که از آن اثر هنریِ بزرگی که ما خودمان خلق کردیم، پرده برمی‌داریم و آن قدرت مطلق مهربان بر ما این اجازه را داد که ما هم خالق باشیم، ما از یک جایی به بعد خالق خودمان، جامعه، خانواده‌مان و محیط کارمان باشیم و می‌توانیم نقش بزنیم و تغییر دهیم؛ حتی تغییری کوچک در کل کائنات موثر می‌شود، مثل اثر پروانه‌ای. قرار است آن روزی که شدنمان عیان می‌شود و پرده از این اثر هنریمان برداشته می‌شود، آن روز ما خجالت زده خودمان نباشیم. آن حسرتی که می‌گویند ما را در بر می‌گیرد و آن مثالی که می‌زنند از آن عذابِ آتش، همان آتش درون است، آن چیزی که بودِ ما با شُد ما مواجه می‌شود و بعد حسرت می‌خوریم که من می‌توانستم این بشوم؛ ولی نشدم.

چه حسرتی از این بزرگتر که من از آن منبع فیض عظیم دور می‌افتم؟ لژیون سردار هم مثل همان کارگاه آموزشی که قرار است ما در آن مشق کنیم در سخاوت نسبت به مادیات و مهر خودمان؛ حتی به قَهر خود، بتوانیم تطبیق داشته باشیم و حوزۀ دوست داشتن خودمان را افزایش دهیم. ما در لژیونِ سردار فقط مادیات نیست که پرداخت می‌کنیم، ما در اینجا قهر و تنگ نظری را از دست می‌دهیم، ما در اینجا حوزۀ خانواده‌مان را بزرگ می‌کنیم در حد خانوادۀ کنگرۀ ۶۰. خداوند در قرآن می‌فرمایند که ای بندگان من، نسبت به نَفْسِ خود اسراف نکنید و از رحمت من ناامید نباشید. در هر جایی که فکر می‌کنیم کارهای اشتباهی انجام دادیم به خود ببخشاییم؛ چون اگر بر خود نبخشیم نمی‌توانیم بر کس دیگری ببخشیم و به رحمت خداوند امیدوار باشیم.


تهیه و تایپ: همسفر عسل رهجوی راهنما همسفر سپیده (لژیون یکم)
عکس: همسفر صنم رهجوی راهنما همسفر فهیمه
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر معصومه
همسفران شعبه شمس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .