English Version
This Site Is Available In English

خداوند انسان را با اختیار آفرید

خداوند انسان را با اختیار آفرید

سلام، دوستان احمدهستم مسافر

 قبل از هر چیز خدا را شکر می‌کنم که در این جایگاه هستم. هفته‌ی بنیان را تبریک می‌گویم؛ ابتدا به بنیان کنگره ۶۰ و سپس به تمام اعضای کنگره. از اکبر آقا هم تشکر می‌کنم که اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم.

در مورد وادی دهم، که می‌گوید: «صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» اگر این جمله را بیرون از کنگره بگوییم، ممکن است بگویند مگر آدم رود است که جاری باشد، یا مگر آب است؟ ولی اگر روی آن تفکر کنیم، می‌بینیم انسان از بدو تولد تا همیشه در حال ارتقاست.

وقتی کودک به مدرسه می‌رود، درس یاد می‌گیرد. حالا یکی درسش خوب است و بالا می‌رود، مثلاً خلبان یا فضانورد می‌شود. اما از همان ابتدا، مسیرها متفاوت است. آقای مهندس هم در سی‌دی‌هایشان می‌گویند راه منفی بسیار راحت‌تر از راه مثبت است. کسی که بخواهد خلبان شود، باید سختی‌های زیادی بکشد، درس بخواند، امتحان بدهد و تلاش کند تا به آن جایگاه برسد. اما کسی که بخواهد قدم در راه منفی بگذارد، مسیرش ساده‌تر است.

آقای مهندس در سی‌دی می‌گویند: فردی ممکن است از صبح تا غروب کارگری کند، با بیل و کلنگ کار کند تا یک میلیون تومان به‌دست بیاورد، ولی دیگری ممکن است سر چهارراه برود و با فروش مواد مخدر، در یک ساعت پنج میلیون تومان دربیاورد. خب، راه دوم آسان‌تر است؛ اما آن‌وقت با پلیس و دادگاه و زندان روبه‌رو می‌شود. درحالی‌که راه اول سختی دارد، اما عاقبتش خیر است و نتیجه‌ی خوبی دارد.

خداوند هم انسان را با اختیار آفرید. او می‌تواند در دوراهی انتخاب، راه خیر یا شر را برگزیند. حیوانات چنین اختیاری ندارند. انسان می‌تواند تا قعر تاریکی‌ها فرو رود، یا به اوج برسد.

آقای مهندس راجع به صوت و حس هم در این سی‌دی صحبت می‌کنند. البته ما هنوز آن‌قدر رشد نکرده‌ایم که عمق این مفاهیم را درک کنیم، اما در حدی که خودم تجربه کرده‌ام، وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم که واقعاً صفت گذشته بر من صادق نیست.

زمانی که مصرف‌کننده بودم، تا ساعت ۱۱ صبح به زور از خانه بیرون می‌رفتم؛ یا خواب بودم یا مشغول مصرف. اما حالا که حدود دو سال است در کنگره حضور دارم، زندگی‌ام کاملاً تغییر کرده. امروز ساعت پنج‌ونیم صبح از خواب بیدار می‌شوم.

وقتی پسرم کودک بود و پیشم می‌آمد، چون ما همه مصرف‌کننده بودیم، او با وسایل کوچکی مثل کشمش بازی می‌کرد. اما حالا نوه‌ام وقتی به خانه‌ام می‌آید، مهر نماز برمی‌دارد؛ هنوز زبان باز نکرده، ولی می‌گوید: «الله حسین، الله حسین». این برایم نشانه‌ی تغییری بزرگ است.

اگر آن مسیر را ادامه داده بودم، شاید خدای نکرده پسرم هم همان راه را می‌رفت. اما خدا را شکر می‌کنم؛ چون واقعاً فهمیدم که صفت گذشته در انسان صادق نیست.

به نظر من، اگر در دو سال از دوازده سال تحصیلم، به‌جای دروس معمول، این وادی‌ها را یاد می‌گرفتم، شاید سی سال درجا نمی‌زدم یا به تاریکی نمی‌رفتم. چون در این دو سالی که در کنگره هستم و وادی‌ها را خوانده و سی‌دی‌های مهندس را گوش کرده‌ام، وقتی با خودم فکر می‌کنم، می‌گویم: چرا آن زمان به این راه رفتم؟ چرا این‌طور شد؟

جوابش ساده است: چون آگاهی نداشتم.

نمی‌دانم در مدارس چقدر آموزش و آگاهی می‌دهند، اما به‌نظرم هنوز کافی نیست تا جلوی این مسیرها را بگیرد.

ممنونم که به من گوش دادید.

تایپ:مسافر ابوالفضل 

تنظیم:مسافر حسین

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .