English Version
This Site Is Available In English

قدرت تصمیم‌گیری و اختیار به انسان این قابلیت را داده که هر ویژگی را در درون خود تغییر دهد

 قدرت تصمیم‌گیری و اختیار به انسان این قابلیت را داده که هر ویژگی را در درون خود تغییر دهد

ششمین جلسه از دوره پنجم  کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی ابهر با استادی اسیستانت دیدبان محترم مسافر محمود و نگهبانی راهنما مسافر حمید و دبیری مسافر  علی با دستور جلسه « وادی دهم . صفت گذشته در انسان صادق نیست چون انسان جاریست »پنج شنبه 13 آذر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان محمود هستم یک مسافر . از همه عزیزانی که نوشتارها را خواندند و همچنین عزیزانی که در هر بخش از مجموعه، با تلاش و خدمت صادقانه سبب تداوم فعالیت نمایندگی می‌شوند، صمیمانه قدردانی می‌کنم و به تمامی آنان خدا قوت می‌گویم.پیش از آغاز مشارکتم، به آقای حسین و آقای علیرضا خوش‌آمد عرض می‌کنم. حسین آقا یکی از ایجنت‌های محترم شعبه کاسپین قزوین هستند و علیرضا نیز از راهنمایان ارزشمند همین شعبه در قزوین به شمار می‌آیند. حضور این عزیزان را گرامی می‌داریم.در ادامه، مایلم به موضوع چیدمان صندلی‌ها اشاره کنم. در این شعبه، که به‌زودی دومین تولد خود را تجربه می‌کند، هنوز اعضا به روال اطلاع‌رسانی چنین مراسم‌هایی عادت نکرده‌اند. لازم است اطلاع‌رسانی‌ها دست‌کم یک تا دو هفته پیش از برگزاری تولد آغاز شود؛ به‌گونه‌ای که مرزبانان به‌صورت مستمر اطلاع دهند تا همه بدانند در روزهای تولد، جلسه رأس ساعت چهار و نیم آغاز می‌شود. مهمانداران نیز باید توجه داشته باشند تا قسمت‌های جلو سالن خالی نماند و در چیدمان، نظم مناسبی برقرار گردد. روز گذشته پیمان شال اسیستانت دیدبانی بنده بسته شد و مسئولیت ما نسبت به پیشبرد صحیح امور، سنگین‌تر شده است.

امروز، با وجود آنکه روز تولد است، تصمیم گرفتم صحبت‌هایم را با همین شال آبی آغاز کنم و در زمان برگزاری مراسم تولد، شال را تعویض نمایم. پیش از پرداختن به مباحث مربوط به تولد، مایلم درباره دستور جلسه سخن بگویم که عنوان آن چنین است: «صفت گذشته در انسان صدق نمی‌کند، زیرا انسان موجودی جاری است.»

نخست باید بدانیم «صفت» به چه معناست. صفت یعنی ویژگی یا خصوصیات. هر انسان، مجموعه‌ای از ویژگی‌های هستی را در خود دارد؛ زیرا در عرصه وجود، هر نوع اخلاق، رفتار، گفتار و کردار که در موجودات دیگر مشاهده می‌شود، انسان نیز توانایی انجام آن را به انتخاب خود دارد. قدرت تصمیم‌گیری و اختیار به انسان این قابلیت را داده که هر ویژگی را در درون خود تغییر دهد. ازاین‌رو گفته می‌شود صفت در انسان جاری است؛ یعنی قابل تغییراست.در موجودات دیگر چنین نیست. برای مثال، گرگ را که از آن به‌عنوان حیوانی درنده یاد می‌شود، هرچند آموزش ببیند، سرانجام بر اساس غریزه خود عمل می‌کند. همان‌گونه که تاریکی، ویژگی شب است و روشنایی، ویژگی روز؛ این ویژگی‌ها تغییرناپذیرند مگر بر اثر وقوع اتفاقی خاص. در بیشتر اجزای هستی، صفات ثابت‌اند، اما خداوند متعال به انسان قدرتی ویژه و خصوصیات فراوانی بخشیده تا بتواند خود را در بهترین یا بدترین صفات قرار دهد. این ناتوانی یا توانایی بسته به آگاهی انسان است. به همین دلیل است که گفته می‌شود انسان می‌تواند از خشن‌ترین حالت وجودی به والاترین درجه انسانیت تبدیل شود.در دوران کهن، انسان‌ها رفتارهایی وحشیانه داشتند، اما به مرور زمان و با رشد اجتماعی، به تکامل رسیدند و انسان‌های نیک‌سرشت افزون شدند. قوانین و ارزش‌های اخلاقی شکل گرفتند و بسیاری از رفتارهای ناپسند از بین رفتند.

درخصوص بحث اعتیاد نیز باید گفت که پیش از آشنایی با کنگره، بنده شخصاً مدتی عضو انجمنی بودم و خود را «معتاد» معرفی می‌کردم. این امر برایم آزاردهنده بود؛ زیرا پس از مدتی ترک و پاکی، همچنان مجبور بودم خود را معتاد بنامم. استدلال آن انجمن این بود که ویژگی اعتیاد در وجود ما پایدار است و تا پایان عمر باقی خواهد ماند. اما با منطق و تجربه‌ای که داشتم، نمی‌توانستم این باور را بپذیرم. همین مسئله سبب شد در آن مسیر توفیقی حاصل نشود.در کنگره اما این دیدگاه کاملاً متفاوت است. در اینجا، حتی فردی که در بدترین شرایط رفتاری و اخلاقی قرار دارد، به‌تدریج و با آموزش، تغییر می‌کند و به انسانی قابل احترام و تحسین بدل می‌شود؛ انسانی که می‌تواند زندگی خود و دیگران را تحت تأثیر مثبت قرار دهد.برای نمونه، امروز با یکی از راهنمایان قدیمی کنگره، آقای روح‌الله، تماس گرفتم تا تولدش را تبریک بگویم. ایشان روزگاری اسیر اعتیاد بودند، اما اکنون رئیس شورای شهری با جمعیتی بالغ بر ۱۵۰ هزار نفر هستند. این مثال روشنی است از قدرت تغییر در انسان و توانایی او در انتخاب مسیر زندگی.

در مورد جناب قادر نیز همین‌گونه است. روز نخست ورود ایشان به کنگره، به دلیل لکنت زبان نمی‌توانستند مشارکت کنند و سخن گفتن برایشان دشوار بود. اما با استمرار تلاش و آموزش، اکنون در جمع‌های چندصدنفره به بهترین شکل صحبت می‌کنند و علاوه بر رهایی از اعتیاد به شیشه، موفق به کسب مدال طلای وزن ۷۹ کیلوگرم در مسابقات جام سردار شده‌اند. این نمونه‌ها مایه افتخار همگی ما هستند و نشان‌دهنده این حقیقت‌اند که در کنگره نیکوترین تغییرات، تبدیلات و ترخیص‌ها در بهترین شکل خود رخ می‌دهد.البته باید توجه داشت که این روند همچنان باید ادامه یابد؛ به این معنا که نباید گمان کنیم با رهایی از یک مرحله، مسیر تمام می‌شود. در یکی از گردهمایی‌های راهنماها، استاد امین
در حضور بیش از دویست‌وشصت راهنمای شمال غرب کشور تأکید کردند که راهنماها، به‌ویژه در استان‌های آذربایجان، زنجان، تبریز، ارومیه و اردبیل، باید با قدرت بیشتری عمل کنند. بعدها در اندیشه این سخن شدم و دریافتم که واقعاً شعبات آذربایجان، از نظر تعامل و آموزش، نیاز به تقویت بیشتری دارند. از این‌رو تصمیم گرفتم در این زمینه فعالیت بیشتری داشته باشم؛ به شعب تبریز، زنجان، هیدج و قزوین سر بزنم و تجربه‌ها را منتقل کنم.شعبه قزوین از همان ابتدا آموزش‌های بنیادین‌تری داشته است؛ به‌گونه‌ای که وقتی رهجویی وارد پروسه درمان می‌شود، راهنما به او می‌گوید پس از پایان سفر اول و ترخیص، وارد سفر دوم می‌شود و باید تغییرات تازه‌ای را در وجود خود ایجاد کند. مفهوم این سفرها چنین است: تغییر، تبدیل و ترخیص باید به‌طور مداوم و پیوسته ادامه یابد. در برخی شعبات دیگر این نکته آن‌چنان تأکید نمی‌شود، اما در شعبه ابهر حدود چهل نفر سفر دومی فعال داریم که آمادگی تأسیس شعبه جدید را نیز دارند. اهمیت سفر دوم در تداوم تغییرات صفاتی و ویژگی‌های درونی انسان بسیار بالاست؛ زیرا ماندن در این مسیر موجب رشد و بیداری شده و انسان را از مرحله اول به مرتبه کامل‌تری می‌رساند. امید آن داریم که همگی به این درک برسیم که کنگره تنها محدود به سفر اول نیست و در سفر دوم نیز مسیر مهمی وجود دارد.در پایان، اشاره‌ای به موضوع تولد امروز می‌کنم. امروز، نخستین تولد امیررضا است؛ جوانی از زنجان که پیش‌تر در لژیون ما حضور داشت. او پیش از ورود به کنگره، تخریب فوق‌العاده بالایی داشت و روزانه حدود ۷۰ تا ۱۰۰ عدد قرص و نزدیک به ۴۵ تا ۵۰ سی‌سی متادون مصرف می‌کرد. با اراده‌ای راسخ تصمیم گرفت مسیر اصلاح را بپیماید و اکنون، به لطف خداوند، درمان خود را کامل کرده است. پس از رهایی، به‌عنوان راهنما فعالیت خود را آغاز کرده، شال خود را دریافت نموده و اجازه پهلوانی گرفته است. این موفقیت، نشانه روشنی است از تغییر صفات و شکوفایی درونی انسان که به مدد آموزش و ایمان حاصل می‌شود. ادامه تجربیات و سخنان ایشان را در مشارکت خود خواهند گفت.

به افتخار امیررضا، دست مرتب و یکصدا می‌زنیم.

جشن اولین سال رهایی راهنما مسافر امیر رضا

خلاصه سخنان راهنما مسافر امیر رضا

سلام دوستان امیر رضا هستم یک مسافر در ابتدا لازم است  آقا محمود عزیز ،مراتب تبریک صمیمانه خود را به مناسبت جایگاهی که کسب کرده‌اید، ابراز نمایم. بسیار خرسندم که شاهد موفقیت شما هستم و امیدوارم سایه پرمهرتان همواره بر سر ما باشد. اینکه من نیز توفیق تجربه این جایگاه را پیش از ترک این جهان فیزیکی و رسیدن به رهایی مطلق داشتم، برایم بسیار ارزشمند است.دوران کودکی من با اکنون بسیار متفاوت بود. من به مدرسه نمی‌رفتم، اما تفکر من نسبت به دیگران بسیار عمیق بود. یادم هست در کودکی، وقتی پدرم میوه‌ای را در نایلون می‌خرید، من آن میوه را نمی‌خوردم. با اینکه شاید پنج یا شش سال بیشتر نداشتم، با خود می‌گفتم نکند فردی در خیابان آن میوه را دیده و دلش خواسته باشد، اما توان خریدش را نداشته باشد؛ بنابراین من آن را نمی‌خوردم. حتی خوراکی‌های مدرسه را نیز با همه تقسیم می‌کردم و هرگز تنها چیزی نمی‌خوردم.اما روزگار چرخید و متأسفانه درگیر اعتیاد شدم. وضعیتم به شدت وخیم شد؛ تا جایی که خودِ من به عاملی برای آزار و اذیت همان انسان‌هایی تبدیل شده بودم که در کودکی مراقبشان بودم. یک روز، به دلیل قضیه‌ای که از یکی از عزیزانم پول طلب می‌کردم، باعث آسیب به چشم او شدم. این اتفاق به شدت حال من را بد کرد.در آن دوران، برای رهایی از درد و نه برای لذت، روزی دو تا سه شیشه اوتی مصرف می‌کردم و پیش از آن، مصرف متادونم بالای صد بود. قصد داشتم که دیگر نباشم، اما همیشه امیدی در دل من زنده بود؛ امیدی که می‌گفت خداوند نمی‌گذارد قصه زندگی من این‌گونه به پایان برسد و این سرنوشت من نیست.سرانجام، در سال ۱۳۹۵ با کنگره آشنا شدم و وارد شدم. اما در اولین تلاش، نتوانستم قوی باشم؛ یک مصرف به مصرف‌های قبلی اضافه شد و این بار تریاک، شیشه، متادون و ترامادول نیز اضافه شده بود. شرایط بدتر شد و حال من به هم ریخت. در سال ۱۳۹۸ برای بار دوم آمدم، اما باز هم نیمه‌کاره رهایش کردم و سفرم را به اتمام نرساندم.در مرتبه سوم، وضعیتم به مرز بحرانی رسید. هر روز صبح که بیدار می‌شدم و هر شب هنگام خواب، تنها از خداوند اجازه می‌خواستم که بتوانم به کنگره بروم. دیگر خسته شده بودم و نمی‌توانستم ادامه دهم. تا اینکه یک شب، حالم به قدری وخیم شد که در خواب چشمانم دیگر چیزی نمی‌دید. وحشت وجودم را فرا گرفت. از لحاظ روحی در وضعیت بسیار بدی قرار داشتم و دستان و پاهایم به طور مداوم می‌لرزید. با آقای محمود تماس گرفتم و گفتم که حالم بسیار بد است و می‌ترسم بمیرم؛ این در حالی بود که پیش از آن از مرگ واهمه‌ای نداشتم.

آقای محمود به من آرامش داد و گفت: «چیزی نمی‌شود، نترس، بیا کنگره.» همین جمله، قوت قلب بزرگی برای من شد.

وقتی برای بار سوم آمدم، ابتدا راه نمی‌دادند و می‌گفتند: «تو دو بار سفرت را خراب کردی، برو در حیاط بایست و دو ماه دیگر بیا.» من دو ماه در حیاط می‌ایستادم. در ذهنم با لژیون صحبت می‌کردم و خودم را تصور میکردم که پذیرفته شده‌ام. می‌خواستم بگویم: هر تصویری که در ذهن ساخته شود، روزی در بعد فیزیکی عملی خواهد شد. تنها خواسته اهمیت دارد؛ وقتی خواسته واقعی شکل بگیرد، تمام ستارگان برای رساندن انسان به آن خواسته، نظم خود را برهم می‌زنند. همان‌طور که جناب سردار می‌فرمایند، خواسته باید به حد اعلای خود برسد و برای آن زحمت کشیده شود.سفر اول من با خماری شدید همراه بود؛ گویی سقوط آزاد داشتم، اما ایستادم چون راهنما گفته بود کسی که می‌خواهد به رهایی برسد، باید تا انتهای مسیر بایستد، خواسته داشته باشد، قوانین را رعایت کند و مهم‌تر از همه، «صبر» را در نظر بگیرد. صبر بسیار مهم است.هر اتفاقی که در کنگره برای من بیفتد، حتماً به نفع من است. حتی اگر ظاهراً شر به نظر برسد و پای انسان در راه کنگره قطع شود، در باطن خیر است و انسان عقب نمی‌افتد. کنگره سریعاً حساب می‌کند و خیر آن را به بنده بازمی‌گرداند.امیدوارم همه ما خواسته داشته باشیم؛ زیرا خواسته است که معادله فاصله را از بین می‌برد. همان‌طور که از مشهد تا تهران یا از ارومیه و تبریز برای سفر می‌آیم، فاصله یک ساعته تا زنجان نیز در برابر خواسته من ناچیز است.مهم‌ترین چیز این است که من بخواهم. امیدوارم همه به این آگاهی برسند؛ زمانی که فهم و آگاهی انسان بالا می‌رود، بدون اینکه زحمت زیادی به خود بدهد، خدمتگزار می‌شود و به درجات و جایگاه‌های دلخواهش ارتقا پیدا می‌کند. وقتی پایه‌های کار بر محبت و علاقه استوار باشد، قطعاً انسان به ارتقا می‌رسد و در آن کار موفق خواهد شد، چه در کنگره و چه خارج از آن.امیدوارم این جایگاه و جایگاه‌های بالاتر نصیب همه شود و همه حال خوشی داشته باشند و کنگره را درک کنند؛ درک کنند که بتوانند سفر کنند، قبل از آنکه دیر شود. کنگره جایی است که دیگر راه در رو و برگشت وجود ندارد؛ اما به فضل خداوند، لطف آقای مهندس و راهنماها، دری باز شده است که انسان را به بهشت هدایت می‌کند.

من از آقا محمود بسیار سپاسگزارم. وجود ایشان برای من حکم جان دارد. من با دیدن ایشان، از سر تا پا ذوق می‌کنم. هر کجا که باشم، قدم‌هایم را تند می‌کنم تا به ایشان برسم. گاهی حتی در خواب هم راهنمایی‌های ایشان را می‌بینم و اشتباهاتی را که نمی‌توانم بیان کنم، در خواب با ایشان مطرح می‌کنم. از آقای محمود بسیار ممنونم و امیدوارم که همیشه سایه‌شان بر سر ما باشد. بسیار متشکرم.

آرزوی مسافر امیر رضا:

امیدورارم مردم به آگاهی برسند و کنگره را درک نمایند و قبل از اینکه دیر شود بیایند و از مواد مخدر رها شوند

مرزبان کشیک : مسافر حسن

تصویر بردار: مسافر ابوالفضل
ثبت و ارسال : مسافر علی

مسافران و همسفران نمایندگی ابهر

ایجنت و گروه مرزبانی
سایت نمایندگی ابهر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .