English Version
This Site Is Available In English

آغاز زیستن آگاهانه

آغاز زیستن آگاهانه

مهندس عزیز، وقتی می‌خواهم از شما بنویسم، قلمم مکث می‌کند؛ نه از ناتوانی، بلکه از احترام. احترام به انسانی که نه فقط یک روش، بلکه یک راه، یک مکتب و یک زندگی تازه را به ما هدیه داد. من امروز در جایگاهی ایستاده‌ام که اگر سال‌ها پیش کسی به من می‌گفت روزی به این آرامش خواهم رسید، باور نمی‌کردم. اما شما این باور را برای ما ساختید.

من از دل روزهایی می‌آیم که تاریکی تمام خانه‌ام را گرفته بود؛ روزهایی که امید فقط یک واژه بود، نه یک احساس. اما شما آخرین طبیبی بودید که به داد ما رسیدید؛ طبیبی که نسخه‌اش انسانیت، عشق، علم، خرد و عمل سالم بود. شما طبیبی هستید که نه فقط جسم، بلکه روح ما را درمان کردید. ما در کنگره فهمیدیم که درد اعتیاد فقط روی تن‌ها نیست؛ روی دل‌های ما، روی نگاه‌هایمان، روی تمام زندگی‌مان اثر دارد و شما اولین کسی بودید که این زخم نادیده را دیدید.

مهندس عزیز، وقتی برای اولین بار پایم به کنگره رسید، هنوز به چیزی اعتماد نداشتم. اما آرامش شما، صدای پر محبت‌تان، نگاه انسانی‌تان و علمی که از عمق تجربه بود، آرام‌آرام در من رسوخ کرد. من از شما یاد گرفتم که جهان را می‌توان دوباره ساخت، حتی اگر ویرانه‌ای از گذشته مانده باشد. شما به ما یاد دادید که رهایی فقط پایان یک سفر نیست؛ آغاز زیستن آگاهانه است.

امروز وقتی به زندگی‌ام نگاه می‌کنم، به آرامشی که در خانواده‌ام جاری شده، به امیدی که دوباره در چشمانم زنده است، به جایگاهی که در کنگره دارم، همه را از آموزش‌های شما می‌دانم. شما برای ما فقط یک بنیان‌گذار نیستید؛ شما تکیه‌گاهی هستید که وقتی از همه‌جا ناامید شدیم، به ما نشان دادید که هنوز راهی هست.

من هر قدمی که در مسیر خدمت برمی‌دارم، هر آموزش و هر حرکتی، همه را با یاد شما و برای دوام مکتبی انجام می‌دهم که شما با عشق بنا کردید. اگر امروز در آرامش قدم برمی‌دارم، به‌خاطر خانه‌ای است که شما برای ما ساختید. اگر امروز لبخند می‌زنم، به‌خاطر ایمان و امیدی است که شما در ما زنده کردید. اگر امروز احساس زنده بودن می‌کنم، به‌خاطر دست مهربانی است که شما به سوی ما دراز کردید.

از صمیم قلبم می‌گویم: سپاسگزارم برای تمام نفس‌هایی که دوباره به جریان افتاد. سپاسگزارم برای تمام چشم‌هایی که دوباره امیدوار شد. سپاسگزارم برای تمام انسان‌هایی که دوباره «خودشان» شدند. سپاسگزارم برای مدرسه‌ای که در آن معنی انسانیت، عشق و رشد را فهمیدیم.

مهندس عزیز، می‌دانم شما به‌دنبال تشکر نیستید؛ شما عمل می‌کنید و از ما عمل می‌خواهید. اما این چند خط، یک تشکر ساده نیست؛ شهادتی است از عمق وجود من، از تجربه زیسته من، از زندگی‌ای که دوباره ساختید. خداوند را شاکرم که در زمانه‌ای زندگی می‌کنم که شاگرد شما هستم.

با احترام، با عشق، با تمام قلبم، یک همسفر کوچک از میان خانواده بزرگ کنگره۶۰

نویسنده: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
رابط خبری: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
ویرایش و ارسال: همسفر نیلوفر رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .