پنجمین جلسه از دوره بیست و ششم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره۶۰ نمایندگی اسبیکو، با استادی راهنمای محترم پهلوان رضا، نگهبانی مسافر سعید و دبیری مسافر فرزین با دستور جلسه (وادی دهم و تولد پنجمین سال رهایی مسافر مرتضی) پنجشنبه 13 آذر ماه ۱۴۰۴ ساعت 16:30 شروع به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان رضا هستم یک مسافر؛
خیلی خوشحالم که امروز فرصتی شد در خدمت شما باشم و چهره دوستان را ببینم؛ چهرههای جدیدی هم اضافه شده که از این بابت خدا را شاکرم.
دستور جلسه امروز دو بخش دارد:
یک بخش مربوط به تولد مسافر مرتضی و بخش دیگر درباره وادی دهم؛ صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است.
در مورد «صفت گذشته» نکتهای را عرض کنم. هدف این وادی این است که یاد بگیریم صفتهای بد خود را به صفتهای خوب تبدیل کنیم. اما این مسیر از کجا شروع میشود؟اولین قدم شناخت صفتهاست.
.jpg)
من باید بدانم چه صفتهایی را با خود حمل میکنم؛ چون «صفت من، خودِ من نیست». رضا بهرامی یک چیز است و صفتهایش چیز دیگری. زمانی که صفت را با خودِ شخص یکی میدانیم، بسیاری از برداشتهای منفی پیش میآید. مثلاً فکر میکنیم خود شخص دروغگوست، خود شخص معتاد است؛ در حالی که آن فرد گرفتار صفتی به نام اعتیاد یا دروغ شده است.
چند روز پیش با یکی از همسفران صحبت میکردم. ایشان از مسافرشان به دلیل درست سفر نکردن کینه زیادی داشتند.اما ما باید بتوانیم شخص را از اعتیاد جدا کنیم.
اعتیاد صفت یک انسان است، نه خود آن انسان. اگر کسی دروغ میگوید، این صفت مثل یک وصله به او چسبیده است.
بچه که بودیم وقتی زانوی شلوار در اثر بازی سابیده میشد، مادرها یک وصله میزدند، صفتهای بد انسان هم شبیه همان وصلههاست.وقتی کینه میگیریم، شخص و صفت او را یکی میبینیم. باید بدانیم این فرد «به واسطه صفتش» اینگونه رفتار میکند. اگر این دو را از هم جدا کنیم، هم ارتباطاتمان بهتر میشود و هم خودمان به آرامش بیشتری میرسیم.
پس:
۱. صفتها را بشناسیم.
۲. صفت را از شخص جدا بدانیم.
مثلاً اگر من انسان کینهجویی هستم، باید آن را بشناسم و گردن بگیرم.
اولین پله درمان اعتیاد چیست؟ قبول کردن.
باید قبول کنی اعتیاد داری؛ تا وقتی قبول نکنی، درگیرش هستی.خیلیها میگویند: «من هفتهای یکبار مصرف میکنم!» به او میگویم: «برو هر وقت هر روز مصرف کردی بیا!» یعنی هنوز قبول نکرده گرفتار است.
اگر بتوانیم صفتهای منفی را شناسایی کنیم، میتوانیم آن وصلهها را یکییکی از خود جدا کنیم. اما این کار یکشبه اتفاق نمیافتد؛ همانطور که نمیشود اعتیاد را یکباره کنار گذاشت.اگر بخواهیم وصله شلوار را ناگهان بکنیم، خود شلوار پاره میشود.
.jpg)
خیلیها میخواهند اعتیاد را یکباره کنار بگذارند؛ این بدترین حالت ممکن است. چون شوکهای فیزیولوژیک زیادی به فرد وارد میشود و اگر یک عیب داشته باشد تبدیل میشود به دهها عیب.
در طبیعت هم الگو همین است؛ وقتی یک شاخه درخت را قطع میکنی چند شاخه از کنار آن بیرون میآید. ما هم تجربه کردهایم؛ وقتی میخواستیم تریاک را کنار بگذاریم چند نوع ماده دیگر هم اضافه میشد.
ما باید ببینیم آیا منیت داریم؟ آیا کینهای هستیم؟ آیا خسیس هستیم؟
بعضی افراد نمیتوانند در شهر خودشان راهنما شوند چون نمیتوانند منیت را کنار بگذارند؛ میترسند همشهریها بفهمند قبلاً مصرفکننده بودهاند. این یعنی گرفتار توهم شخصیت هستند.
اگر بخواهیم انسانها را بشناسیم، باید بدانیم چه کسی در جایگاه بالاتری قرار دارد؛ اگر ندانیم، قطعاً سرمان کلاه میرود. شک نکنید اگر نتوانید انسانها را بشناسید کلاه سرتان کلاه میرود.
یکی از نشانههایش این است که حرف مردم بیش از حد برایمان مهم میشود.حرف مردم باید اندازهای اهمیت داشته باشد، اما نه آنقدر که مانع خدمت کردن در شهر خودمان شود.
ما باید صفتهای خود را بشناسیم؛ این اولین پله رشد و تکامل انسان است.
در پایان به آقای مرتضی و همسفرشان تبریک میگویم. ایشان از افرادی بودند که زمانی در پارک بودیم درمان شدند و بسیار بسیار خدمتگزار هستند؛ خدا را شکر شال تازهواردین گرفتهاند و در پیدا کردن زمین و ساخت نمایندگی کمکهای زیادی کردند. همسفرشان نیز شال گرفتهاند که به ایشان هم تبریک عرض میکنم. اجازه پهلوانی خانم معصومه را نیز تبریک میگویم؛ انشاءالله موفق و مؤید باشند.
ممنونم از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.
سخنان مسافر مرتضی:
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر؛
ابتدا از بنیان کنگره ۶۰، جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم؛ اگر جناب مهندس نبودند، ما هرگز به درمان نمیرسیدیم.از آقای رضا بهرامی، راهنمای عزیزم سپاسگزارم که این بستر را در شهر ما فراهم کردند تا بتوانیم به درمان برسیم. همچنین از گروه مرزبانی و ایجنت محترم تشکر میکنم.
من نزدیک به پانزده سال مصرفکننده تریاک بودم. در این سالها بسیار بینظم بودم و هر لحظه که در محل کار فرصتی پیش میآمد، مصرف میکردم. هر زمان خودم را جلوی آینه میدیدم از خجالت آب میشدم.
یک خاطره از زمان مصرف دارم؛ در نانوایی کار میکردم. روزی خانمی برای خرید نان آمده بود و من همان لحظه در حال مصرف تریاک بودم. وقتی خواستم نان را تحویلش بدهم به من گفت: «به نانها دست نزن، دستت کثیف است.» اجازه دادم خودش نان را بردارد، اما به او گفتم: «دفعه بعد به شما نان نمیدهم.»
بحث من این است که ببینید اعتیاد چه بر سر انسان میآورد.
در این پانزده سال هیچ راهی برای درمان پیدا نکردم، و تنها جایی که مرا به درمان رساند کنگره ۶۰ بود. از جناب مهندس بابت بستری که برای درمان ما فراهم کردهاند تشکر میکنم. همچنین مجدداً از آقای رضا بهرامی و همه خدمتگزاران نمایندگی خرمآباد سپاسگزارم.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
.jpg)
سخنان راهنمای همسفر هدی:
سلام دوستان هدی هستم همسفر؛
هفته بنیان را خدمت جناب مهندس و همه اعضای کنگره ۶۰ تبریک عرض میکنم. خوشحالم که در جمع شما هستم. آزادمردی آقای مرتضی را به خود ایشان، همسفرشان و راهنمای محترمشان آقای رضا تبریک میگویم.
وادی دهم درباره اتفاقاتی است که در گذشته هر فرد رخ داده است. هر انسانی اشتباه میکند. من همیشه به خودم میگویم: اگر در گذشته اشتباه کردی، اعتماد کردی و ضربه خوردی، باید از آن درس میگرفتی. اگر با انسانهای نامناسب ارتباط داشتی و آسیب دیدی، باید تجربه کسب میکردی. همه اینها کمک میکند مسیر رشد و کمال خود را فراموش نکنم و خودم را سرزنش نکنم.
وادی دهم میگوید اتفاقات گذشته در مسیر ما لازم بوده و نباید خود را ملامت کنیم. در یکی از CDها جناب مهندس میفرمودند: همه انسانها در نوجوانی و جوانی فکر میکنند مردم درباره آنها حرف میزنند، اما وقتی به سن بالاتر میرسند میفهمند کسی حتی به آنها فکر هم نمیکرده و وقت خود را برای یک فکر بیهوده تلف کردهاند.
من هم این مسیر را طی کردهام، اما باید زودتر متوجه شویم اشتباه فکر میکردیم و از آن درس بگیریم و با توجه به جاری بودن انسان، اشتباهات را اصلاح کنیم و به فکر درمان خود باشیم.
در مورد خانم اعظم باید بگویم ایشان از من خواستند در تولدشان همراهشان باشم، چون با هم وارد کنگره شدیم و شناخت زیادی از ایشان دارم. خانم اعظم بسیار محترم، آرام و بیحاشیه هستند و اگر به گذشته برگردیم چیزی جز خوبی از ایشان ندیدهایم.
در اولین تولدی که برایشان گرفته شد، مجموع هدایا پانصد هزار تومان بود. ایشان گفتند میخواهم این پول را برای دوخت یک پرده مخصوص جشنهای کنگره هزینه کنم. قیمت پرده هشتصد هزار تومان بود و سیصد هزار تومان باقیمانده را آقای مرتضی پرداخت کردند. چند سال در جشنها از همان پرده استفاده میکردیم.
ایشان هر جا نیاز بود خدمت کردند، اکنون راهنمای تازهواردین هستند و انشاءالله در ماههای آینده شال خود را دریافت میکنند و به آرزویشان میرسند.
ممنون که به صحبتهای من گوش دادید.
سخنان همسفر اعظم:
سلام دوستان اعظم هستم همسفر؛
ابتدا خدا را شکر میکنم که دروازه کنگره ۶۰ به روی ما باز شد تا از تاریکیها نجات پیدا کنیم. از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم که این بستر را فراهم کردند تا زندگی بسیاری از ما نجات پیدا کند.
از آقا رضا، راهنمای مسافرم تشکر میکنم که این امکان را در شهر خرمآباد ایجاد کردند تا افراد زیادی بتوانند به درمان و آرامش برسند. از راهنمای عزیزم، خانم ملیحه سپاسگزارم که زندگیام را مدیون ایشان هستم. از ایجنت محترم، خانم هدی نیز قدردانی میکنم که در این مسیر و در این مراسم همراه من بودند.از ایجنت محترم مسافران و مرزبانان مسافران و همسفران برای خدمتهایشان تشکر میکنم.
دوست داشتم امروز مانند مسافرم، با شال در این مراسم باشم، که میسر نشد. مسافرم شانزده سال اعتیاد داشت و در این مدت هیچگاه در خانه مصرف نمیکرد و فکر میکرد من متوجه نیستم؛ اما من از ابتدا میدانستم و کاری هم از دستم برنمیآمد.
در این شانزده سال رنج زیادی کشیدم و تنها منتظر روزی بودم که مصرف نکند. چون ضعیف شده بود و من خجالت میکشیدم بگویم مصرفکننده است؛ همیشه میگفتم مشکل کلیوی دارد.
گاهی عکسهای گذشته را در سایت میبینم و واقعاً متوجه تغییرات بزرگ او میشوم. خدا را شکر میکنم که با کنگره آشنا شد و به درمان رسید. انشاءالله بتوانیم از خدمتگزاران کنگره ۶۰ باشیم.
سخنان همسفر کیمیا:
سلام دوستان کیمیا هستم همسفر؛
چه زیبا شمایی که مانند چشمههای جوشان و رودهای خروشان حرکت کردید و پس از عبور از گذرگاههای سخت به بحر و اقیانوس رسیدید.
خوشحالم از اینکه امروز جشن آزادمردی پدرم را تبریک بگویم. از راهنمای ایشان، جناب آقای رضا بهرامی تشکر میکنم که این بستر را در خرمآباد ایجاد کردند تا پدرم به درمان برسد. بسیار سپاسگزارم.
سخنان همسفر محمد:
سلام دوستان محمد هستم همسفر؛
از جناب مهندس و خانواده محترمشان تشکر میکنم. از آقای رضا بهرامی، راهنمای خوب پدرم نیز سپاسگزارم و جشن آزادمردی پدرم را به ایشان تبریک میگویم.
در ادامه مسافران و همسفران رهایی رهایافتگان را جشن گرفتند
رهایی مسافر حمزه لژیون دهم
.jpg)
رهایی مسافر علی لژیون یازدهم
.jpg)
عکس: مسافر امیر لژیون ششم
تایپ : مسافر رضا لژیون پنجم
تنظیم و ارسال : مسافر حسین لژیون پنجم
- تعداد بازدید از این مطلب :
347