جلسه چهارم از دوره هفتاد و دوم کارگاههای آموزشی عمومی نمایندگی حکیم هیدجی با استادی راهنمای محترم مسافر سعید، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر حمزه با دستور جلسه «وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست، چون جاری است» پنجشنبه ١٣ آذر ١۴٠۴ ساعت ١۶:٣٠ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد: سلام دوستان سعید هستم یک مسافر
عرض سلام و ادب دارم خدمت همه دوستان. خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز هم در این جایگاه قرار گرفتم. تشکر و قدردانی میکنم از تمامی عزیزانی که در این مسیر در حال خدمت هستند و زحمت میکشند، بهویژه از راهنمای عزیزم آقا منصور و همچنین از مرزبانان محترم. امیدوارم که در کنار هم جلسه پربار و خوبی داشته باشیم.
دستور جلسه امروز: وادی دهم «صفتِ گذشته در انسان، صادق نیست؛ چون جاری است.» دو جلسه درباره این وادی صحبت شد و من هم خواستم دیدگاه خودم را در این زمینه با دوستان به اشتراک بگذارم.
ما در کنگره ۶۰ بسیار از «بیماری اعتیاد» صحبت میکنیم. بیماریای که طبق صورت مسئله اعتیاد، سه بخش از شهر وجودی انسان را دچار تخریب میکند: جسم، روان و جهانبینی.
جسم که مشخص است؛ از کار افتادن سیستمهای حیاتی بدن و تخریب مخدرهای طبیعی. برای بازسازی این سیستمها نیاز به طی کردن مسیر درمان داریم تا این سیستمها دوباره راهاندازی شوند. در بحث جهانبینی نیز اگر قرار است نگرش من تغییر کند، باید نگاه من به مواد مخدر تغییر کند؛ بهطوری که وقتی به مواد فکر میکنم، درون من وسوسهای ایجاد نشود.
و اما روان، که همان خلق و خو و رفتارهای من است و کاملاً تابع جهانبینی من میباشد. مهمترین مسئله در بحث جهانبینی، تغییر تفکر، نگرش و اندیشه است و این دقیقاً همان چیزی است که در قالب چهارده وادی به ما آموزش داده میشود. یادم است سال ۹۵ در یکی از جلسات، آقای خدامی فرمودند: اگر یک رهجو فقط وادی اول را به درستی یاد بگیرد و در زندگیاش اجرا کند، زندگیاش به شکل چشمگیری تغییر میکند، چون تمام کارهایش را با تفکر انجام میدهد. واقعاً هم وقتی نگاه میکنم، میبینم همه وادیها مستقیماً روی نگرش و تفکر ما کار میکنند.
یک مصرفکننده با تمام مشکلات و صفات مصرفکنندگی وارد کنگره میشود، اما این وادیها و آموزشهای جهانبینی است که بهتدریج این صفات را تغییر میدهد. خود من هم با چه وضعیتی وارد کنگره شدم، اما با کاربردی کردن این وادیها، به لطف خدا، به جایی رسیدم که از مواد مخدر و رفتارهای ضد ارزشی رها شدم. اگر وادیها کاربردی شوند، بدون شک نتیجه میدهند.
در بعضی مجموعههای دیگر اینگونه القا میشود که مصرفکننده دیگر امکان بازگشت ندارد و صفاتش تغییرناپذیر است، اما خداوند انسان را با اختیار آفریده و این توانایی را به او داده که بتواند صفتهای خود را تغییر دهد. اگر آموزشها ناب و بر پایه علم درست باشد، حتی میتواند سنگ را به طلا تبدیل کند. من وقتی وارد کنگره شدم، مثل سنگ خامی بودم که وارد کوره شدم، صیقل خوردم و به جایی رسیدم که امروز بتوانم خدمت کنم. خداوند اختیار زندگی را به دست خود ما داده است. این ما هستیم که داستان زندگی خودمان را مینویسیم.
محمد هم روزی که وارد کنگره شد، با شرایط بسیار آشفتهای آمده بود، اما با گوش دادن به حرف راهنمایش و کاربردی کردن آموزشها، بهویژه وادی دهم، به جایی رسید که هم مواد و هم سیگار را کنار گذاشت. یادم است یک روز سر کار بودم که محمد به من زنگ زد. دو نفر هم کنار من نشسته بودند و مکالمه روی بلندگو بود. پرسید:
«آیا من هم میتوانم به درمان برسم؟» گفتم: «مواد مصرفیات چیست؟» گفت: «شیشه، هروئین، متادون…» آن دو نفر خندیدند و گفتند: «این دیگر درستشدنی نیست!» اما به لطف خدا، محمد وارد کنگره شد، آموزشها را کاربردی کرد و به درمان رسید.
امروز با افتخار میگوید: «محمد هستم، مسافر.»
به او بابت اولین سال رهاییاش تبریک میگویم و به خانواده محترمش، برادر عزیزش، پسر خوبش امیرحسین و دیگر عزیزان تبریک عرض میکنم. انشاءالله که در ادامه مسیر، جایگاههای بالاتری را هم تجربه کند.
واقعاً کنگره با انسانها چه میکند؛ البته خود کنگره چیزی نیست، بلکه این متون آموزشی است که میتواند انسان را از صفر به صد برساند و او را در مسیر خواستههای معقولش هدایت کند. همانطور که میتواند انسان مصرفکننده را بسازد، اگر کسی قدر این آموزشها را نداند، میتواند مسیر برعکس را هم طی کند.
در پایان، این روز را به راهنمای محترمم آقا منصور، به آقای مهندس و به خانواده بزرگ کنگره ۶۰ تبریک میگویم.
ممنونم که به صحبتهای من توجه کردید.

جشن تولد یکسال رهایی مسافر محمد، با راهنمایی راهنمای محترم آقا سعيد از لژیون دوازدهم
اعلام سفر مسافر محمد: آخرین آنتی ایکس مصرفی هروئین و انواع ماده مخدر، به روش DST با داوری OT درمان شدم، ١١ ماه ١۵ روز با آقا سعید سفر کردم، ورزش در کنگره شنا، والیبال، رهایی ١٧ ماه و ٩ روز

آرزوی مسافر محمد:
آرزو میکنم تمام سفر اولیها به حال خوش برسند و این جایگاه را تجربه کنند.

سخنان مسافر محمد:
خدا را شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه قرار گرفتم و از همه عزیزانی که در این مسیر به من کمک کردند تشکر میکنم. بهویژه از راهنمای عزیزم، آقا منصور، مرزبانان محترم و همه خدمتگزاران قدردانی میکنم. من با وضعیت بسیار خراب جسمی و روحی وارد کنگره ۶۰ شدم؛ در شرایطی که همه چیزم را از دست داده بودم؛ اعتماد، خانواده و حتی خودم. با ناامیدی آمدم، اما خواسته قوی داشتم و به کمک شما عزیزان، راهنمایان بزرگوار و آموزشهای کنگره، در این مسیر ماندگار شدم و به رهایی رسیدم؛ رهاییای که خودم هم انتظارش را نداشتم.
از جناب عباس آقا که اولین جرقه امید را در دلم زنده کردند، صمیمانه سپاسگزارم. از آقای مهندس و خانواده محترمشان بابت فراهمکردن این مسیر نجات بخش، نهایت تشکر را دارم. همچنین از همه راهنمایان عزیز، بهویژه آقا سعید، آقا ناصر، حسین آقا، محمد آقا، مرزبانان محترم، راهنمای تازهواردین و همه عزیزانی که دست به دست هم دادند تا من به این مرحله برسم، تشکر میکنم. تشکر ویژه دارم از خانوادهام، بهخصوص مادرم که سنگ صبور من بود و در سختترین شرایط کنارم ایستاد. از پدر عزیزم، برادرم حسن آقا و همه خانوادهام بابت صبوریشان عذرخواهی و قدردانی میکنم و از خدا میخواهم توفیق جبران گذشته را به من بدهد.
از همسفر عزیزم امیر حسین، دخترم کوثر و همه عزیزانی که در این مسیر حمایتم کردند نیز صمیمانه سپاسگزارم. در پایان از همه دوستان در بخش OT، سایت و خدمتگزاران محترم تشکر میکنم و امیدوارم با یاری خدا در این مسیر روز به روز بدرخشند.

سخنان همسفر امیر حسین: سلام دوستان، امیرحسین هستم، همسفر.
خدایـا شاکرم که باز هم توانستم در این جمع حضور داشته باشم و آموزش بگیرم. به هر سه بزرگوار خستهنباشید عرض میکنم. از همه شما عزیزان ممنونم که باعث شدید بابام به درمان برسد. واقعاً از همهتان سپاسگزارم. از همه خدمتگزاران، سایت، مرزبانان و بخش OT تشکر میکنم که در این مسیر به من و بابام کمک کردند. انشاءالله بابام هم بتواند خدمتگزار خوبی باشد. ممنونم که به صحبتهای من گوش دادید.
مرزبان محترم کشیک: مسافر حاتم

صدابردار: مسافر مجید
عکاس: مسافر صفر
تایپ: مسافر رسول
ثبت: مسافر مهدی
مسافران و همسفران نمـــایندگــــی حکـــــیم هــــیدجـــــی
- تعداد بازدید از این مطلب :
146