سلام دوستان علی اکبرهستم مسافر
با سلام و احترام به دبیر محترم جلسه، نگهبان، مرزبانان عزیز و تمامی عزیزان. خداوند را شاکرم که فرصت خدمت گزاری و همصحبتی با شما در این جمع را عطا فرمود.
یکی از نقاط عطفی که شاهد تغییر در آن بودم، مربوط به یکی از صفات درونیام بود؛ صفتی که خودم نیز تصورش را نمیکردم متحول شود. در یکی از روزهای سهشنبه، در اولین جلسهای که به لژیون سردار نزد جناب آقای زرکش مشرف شدم، استارت عجیبی در وجودم زده شد. فشاری به من وارد شد؛ فشاری ناشی از اینکه من از کجاها و برای مصرف به چه مکانهایی میرفتم و امروز در کجا ایستادهام! این باور برایم سخت بود، اما این تحول، بازمیگردد به اصل جاری بودن در مسیر.
جاری بودن، تجربه و رشد صور پنهان
جاری بودن در مسیر آموزشها باعث شد تا تجربهای تلخ در اراک، که در آن به دلیل یک اختلاف جزئی، بیست و یک ضربه شلاق فیزیکی به من وارد کردند، مسیری برای درک حقیقت باشد. من از اراک تا ملایر در اتوبوس هوشیار نبودم. در گذشته به دلیل دروغهای فراوان، واقعاً آزار زیادی میکشیدم، اما عمق آن را درک نمیکردم. اما آن تجربه باعث شد تا با دیدن آن فضا و شخصیتها، اعتماد به نفسم تقویت شود.
هرچه بیشتر در مسیر آموزشها جلو میرویم (از دو سیدی به چهار سیدی)، اعتماد به نفس بهتدریج افزایش مییابد. این رشد، نشانهی رشد صور پنهان است؛ همانگونه که صور آشکار وجود ما در حال تغییر است، اما خودمان هنوز متوجه عمق این دگرگونی نیستیم. توصیه میکنم کسانی که در هفتههای اول و دوم سفر اول هستند، عکسی از خود بگیرند و چند ماه دیگر، در زمان رهایی، آن را با عکس جدید مقایسه کنند تا حجم تغییرات درونی و بیرونی خود را ببینند.

من متوجه شدم که تفاوت اساسی انسان با حیوانات در میزان دانستهها است؛ زیرا انسان موظف است هم حیوانات و هم خود را هدایت کند و در نهایت، جامعه را بسازد. رسالت انسان بر روی کرهی زمین، ساختن است؛ یکی درخت میکارد، دیگری جاده میکشد و خالق چیزی است.
بخش دیگری از این رسالت، یادگیری از دیگران و کسب تجربه است. اگر من مصرفکننده بودم، هرگز مسیر ملایر و روستاها را برای رسیدن به کنگره طی نمیکردم. اما امروز که در مسیر هستم، فضایی متفاوت را میبینم و متوجه شدم که باید تصفیه و پالایش انجام دهم. پس از ورود به لژیون سردار و پهلوانی، باز احساس کردم که هنوز چیزی مرا قلقلک میدهد؛ آن هم عدم توانایی در قانع ساختن خود برای ادای دین به کنگره بود.
بدهی، هزینه کردن و پاداش کار حلال
در زمان مصرف، با وجود تلاش فراوان، همیشه با کمبود پول مواجه بودم و در حد پنجاه هزار تومان بدهی داشتم. اما امروز، اگر ریالی هم در حساب نباشد، دویست الی سیصد میلیون تومان به مردم قرض میدهم و بهترین هزینهای که انجام میدهم، هزینهکرد در کنگره است.
برخی عزیزان تجربه کردهاند که پس از رسیدن به جایگاه پهلوانی، به دلیل شرایط مالی نتوانستهاند دنور شوند، اما برای والدین خود دنوری گرفتهاند. این کار نشاندهندهی درک این موضوع است که اگر دو تازهوارد با کمک این مبلغ، آرامش را به خانواده خود بازگردانند، شاید ثواب آن به خانواده من برسد. خداوند سریعالحساب است.
زمانی که در سفر اول بودم، از اول تا آخر جلسات عمومی در شعبه مینشستم و تکان نمیخوردم، در حالی که شعبهی ما بسیار شلوغتر بود. برخی میپرسیدند چرا برای سیگار کشیدن خارج نمیشوی؟ پاسخ میدادم: «من بسیار سیگار کشیدهام، شاید در این جمعیت، مشارکت من برای یک نفر لازم باشد.» باید دقت کنیم که مشارکت ما لزوماً برای همه کاربرد ندارد، اما ممکن است برای یک نفر راهگشا باشد.
من فهمیدم که مواد مخدر مشکل اصلی من را حل نمیکند؛ آنچه امروز مشکل من را حل میکند، صداقت، درست رفتار کردن، پیمان با خدا بستن و تلاش زیاد است. تلاش زیاد است که پول حلال به ارمغان میآورد و اعتماد به نفس شما را بالا میبرد؛ چرا که کسب پول حلال است که به انسان انرژی میدهد و در هر کجا که خرج شود، به خود فرد بازمیگردد. خدا را شکر میکنم که امروز توانستم این پول را تقدیم کنم.
از خداوند متعال میخواهم که به من و شما بهرهی لازم را عطا فرماید. ممنونم که فرصت دادید.
تايپ وتنظیم:مسافر حسین
- تعداد بازدید از این مطلب :
166