جلسه سوم از دوره سیام کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی شمس به استادی راهنما همسفر فرزانه، نگهبانی همسفر ربابه و دبیری همسفر حمیرا با دستور جلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست چون جاری است) و تاثیر آن روی من» روز سهشنبه ۱۰ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
اول از هر چیز میخواهم بگویم صفت چیست؟ صفت یک ویژگی یا خصلتی است که به شخص یا اشیا داده میشود، مثل زغال سیاه، مرد چاق، زن ترسو اینها حقیقت هستند و کلمه اول میشود موصوف. صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است. فقط انسان به خاطر اختیاری که دارد در حال تغییر میباشد و میتواند انتخابهای متعددی داشته باشد. میدانیم برخی صفات برای حیوانات و اشیا ثابت است؛ اما در انسان ثابت نیست؛ بلکه صادق و جاری است؛ یعنی به من این امید را میدهد که اگر من روزی ترسو بودم، شجاع میشوم. اگر من یک روز اشتباه داشتم، بتوانم اشتباهم را جبران کنم.
این درس امید، خیلی بزرگ است ما در کنگره چهارده وادی داریم؛ یعنی ۱۴ پله برای رشد. هر کدام از این وادیها به ما درسهای زندگی میدهد که هیچ کجا چنین آموزشهای نابی را نداریم. بدون اینکه هزینه کنیم وارد میشویم. هر کدام از ما که اینجا هستیم حکمتی دارد که طلبیده شدهایم. به خاطر یک درد وارد شدیم. من خودم وقتی وارد کنگره ۶۰ شدم خیلی مستأصل و ناامید بودم و فکر میکردم هیچ وقت مسافرم درمان نخواهد شد؛ چون ترکهای زیادی داشتیم اما به کنگره که آمدیم هر لحظه که میگذرد و از هر وادی آموزش میبینیم، میفهمیم که چقدر آموزشها و وادیها به درد زندگی من میخورد و چقدر زندگیم تغییر کرده است.
از وادی اول که تفکر هست من باید فکر کنم برای هر کاری تا وادی دهم که رسیدم. وادی نهم که نقطه تحمل بود برای من خیلی جالب بود. من آدم عجولی بودم که اصلا اجازه نمیدادم مسافرم حرف بزند. برای هر کاری سریع اظهار نظر میکردم و اصلاً به پایان کار فکر نمیکردم. من قبلا یکی از صفتهای بدی که داشتم این بود که خوبیهای همسرم را نمیدیدم و فقط عیبهایش را میدیدم که مصرف کننده هست، باعث عقب افتادگی زندگی من شده یا خودش را مقصر میدانستم یا خانوادهاش را و انگار خودم بیعیب و نقص بودم؛ اما وقتی در کنگره آموزش دیدم متوجه شدم خودم بیتاثیر نبودم. شاید مقصر نبودم اما یک وقتهایی میتوانستم در زندگی تاثیرگذار باشم.
من وقتی به کنگره میآیم وقتم را میگذارم روی آموزشهای کنگره، سخنان استاد و از تک تک مشارکتها استفاده میکنم. بیرون از کنگره همه دچار مشکلاتی هستند که البته مشکلات برای من هم هست؛ ولی با آموزش وادیها یاد میگیرم چطور مشکلاتم را حل کنم و به آرامش برسم. یکی از ایرادهای من این بود که بچههایم را در نظر نمیگرفتم و در فضای خانه با صدای بلند با مسافرم صحبت میکردم، بحث و جدل داشتم. مسافرم رها شده بود ولی ارتباط من با او خوب نشده بود؛ یعنی هنوز نسبت به او کینه داشتم تا اینکه به وادی عشق رسیدم.
عشق و محبت باید بلاعوض باشد؛ باید من به بچههایم آموزش بدهم بچه من از منِ مادر چه میخواهد یاد بگیرد؟ کنگره من را به خودم نشان میدهد که من به عنوان یک زن چقدر میتوانم مهم باشم، چقدر تاثیرگذار باشم. زن در هستی تعادل را برقرار میکند. به قول خانم شانی نقش زن در خانواده بسیار مهم هست. زن به عنوان مادر، عمه، خاله، خواهر خیلی نقش در زندگی دارد. در پرتو آموزش است که من نقشم را درست اجرا کنم. من در کنگره ۶۰ آموزشی دیدم که مناسب زندگیم بود. در اینجا به من سراسر عشق یاد میدهند که اگر من میبخشم با عشق ببخشم، با عشق محبت کنم، بدون چون و چرا.
پسرهای من حرف پدرشان را گوش نمیکردند؛ زیرا پدرشان یک مصرف کننده بود اما با آموزش برگشتند. من باید بستر خانواده را طوری آماده کنم که به بذرهای زندگی که فرزندانم هستند عشق بورزم. وقتی من تغییر کردم مسافرم خیلی بهتر شد. کانون خانواده بستگی به مادر و زن خانواده دارد. من باید زمان بگذارم چون به یکباره همه اینها امکان پذیر نیست. من هر فیلمی را نمیتوانم ببینم، هر صوتی را نباید گوش بدهم؛ چون در صور پنهان من نقش میبندند.
من اگر قرار است تغییر کنم، فرستندهام را تغییر میدهم تا بتوانم فرکانسهای خوب را دریافت کنم. من طول موج فرستنده و گیرندهام را تغییر میدهم تا گیرندههای من خوبیها را دریافت کنند. من باید به اطرافیانم عشق بدهم تا عشق دریافت کنم. ما با تزکیه و پالایش سعی میکنیم اول تفکر سالم داشته باشیم و ایمان سالم باعث میشود به من الهام و القائات مثبت برسد و عمل سالم انجام دهم و کمکم به عشق سالم برسم.

تایپیست: همسفر شراره رهجوی راهنما همسفر بهناز (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر صنم رهجوی راهنما همسفر فهیمه (لژیون یازدهم)
ویرایش و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر محدثه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شمس
- تعداد بازدید از این مطلب :
153