دهمين جلسه از دوره پنجاه و هشتم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی پارک لاله به استادی راهنماى محترم مسافر مجتبى و نگهبانی مسافر حسین و دبیری مسافر مجید روز سهشنبه مورخ ١١ آذر ۱۴۰۴ با دستور جلسه 《 وادی دهم: صفت گذشته در انسان؛ صادق نیست، چون جاری است》 راس ساعت 6:00 صبح آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
.jpg)
خدا را شکر که باران رحمت بارید. انشاءالله که تکرار شود و ادامهدار باشد. در ادامهٔ مطالب این وادی، دربارهٔ باران صحبت میشود: کسانی که مجذوب رحمت میشوند و به ارتقا میرسند. این رحمت خداوند همیشه در زندگی جاری است و این ما هستیم که باید ببینیم آیا مجذوب آن میشویم یا نه. آن دعوت شدن و مجذوب شدن به خودمان بستگی دارد؛ بخواهیم از آن استفاده کنیم یا نه. در پیام اول وادی، راجع به اختیار انسان میگوید: همه چیز در اختیار توست؛ میخواهی چه چیزی به دست بیاوری؟ میخواهی چه کار کنی؟ همچنین با بچهها در لژیون صحبت میشود. هر جلسهای که به شعبه میروی حالا چه پارک لاله باشد چه نمایندگی قبل از ورود از خودت سؤال کن: «من برای چه به کنگره میآیم؟ دلیلش چیست؟ به دنبال چه میگردم؟» این پرسش بسیار به ما کمک میکند تا حواسمان جمع باشد. پس این وادی از اختیار میگوید: تو اختیار داری به هرچه بخواهی برسی. حالا این وادی پر از رمز و راز است؛ باید طوری صحبت کنی که مثل یک شمشیر دو لبه است. تو با این شمشیر هم میتوانی به سر خودت بزنی، هم میتوانی به سر دشمن. بحث اختیار تو تعیین میکند که میخواهی دهقان فداکار باشی یا دهقان خلافکار؛ به اختیار خودت بستگی دارد که دنبال کدام می گردی.
در ادامه، راجع به نیروهایی صحبت میشود که به هستی وصل میشوند: صوت، نور و حس مثلث بیرونی. هر کدام را که بخواهی بشکافی، یک دنیا برای خودش دارد. صوت چه میکند؟ نور چه میکند؟ حس چه میکند؟ بعد راجع به صوت کمی توضیح میدهم: اصوات خیلی مهم هستند؛ چه صدایی که از دهانمان خارج میشود، چه صدایی که گوش میدهی. کسی که در سفر است، چه آهنگ یا موسیقی گوش میدهد؟ همنشینش کیست؟ چرا؟ چون در سیدی «نقاش»، آقای مهندس فرمودند: «تابلو سفید نقاشی با اختیار خودت نشستی؛ تصمیم بگیری که شروع کنی نقاشی خودت را بکشی. اینطور که تصویر زشت بکشی یا تصویر زیبا بکشی…» باید چیزی در نظر بگیری تا تصویر زیبا بکشی. هر صدایی را گوش نکن. ممکن است به نمایندگی بیایی و در کنگره اصطلاحی وجود دارد که میگویند: «آدمهای حالخراب وجود دارند.» چرا با آنها دمخور میشوی؟ برو با کسی که در فرآیند درمان است و حالش خوب است. سیدی مینویسد: «همیشه آمادهٔ مشارکت» خودت میروی با او صحبت میکنی، انرژی میگیری و حالت خوب میشود. پس برو با او دمخور شو و از صوت او استفاده کن. بعد موسیقی خوب گوش کن. موسیقی غمگین به درد سفر کردن نمیخورد. برو موسیقی شاد گوش کن؛ یک موسیقی عالی بگذاری و ببینی چه انرژیای داری. حالا نمیخواهم اسم خوانندهای ببرم، اما میتوانی تعیین کنی موسیقی شاد گوش کنی یا غمگین.
.jpg)
بحث نور هم هست که تجلی نور خداوند در انسان است. فکر کن در دل ظلمت شب گیر کردهای و نیاز به نور داری. قدرت نور را تو مشخص میکنی. قدیم یک چراغقوه بود یا فندک که یک نور کوچک داشت. شمع یک نوری دارد، چراغقوه یک نوری دارد. چراغقوههای جدید زنون حرفهای هستند که در دل تاریکی میشکنند و تا ۵۰۰ متر جلوتر را روشن میکنند. پس این نور را هم تو تعیین میکنی: چه نوری باشد، اندازهاش چقدر باشد. و این هم دوباره سخت نیست؛ باید قوی شود. چطور قوی میشود؟ با تزکیه و پالایش. هرچه روی خودت کار کنی، از ضد ارزشها دوری کنی و به کارهای ارزشی روی بیاوری، این نور قویتر میشود. پیرامون خودت را ببینی و مسیرت را انتخاب کنی. حس هم با تزکیه و پالایش به تو کمک میکند؛ در جایی که نیاز داری به تو القا میشود و این القا به کمک تو میرسد.
همهٔ اینها را گفتم تا در آخر این مطلب را بگویم که به ذهنم رسید: کنگره ۶۰،راهنماها چه میکنند؟ در اصل، اتفاقی که میافتد این است که آنها دری را باز میکنند. کار راهنما همین است: دری را برای کسانی که خواهان هستند باز میکند و آنها را دعوت مینماید. وقتی از آن در و دریچه عبور کنی، وارد دنیای دیگری میشوی و اتفاقات خوبی برایت خواهد افتاد. باز هم اینجا تو تعیینکنندهای: میخواهی این دریچه باز شود و مجوز صادر شود تا بتوانی وارد شوی؟ احتیاج به شاهکلید بخشش داری. اگر وارد بازی بخشش بشوی، قطعاً از این دریچه عبور خواهی کرد و دارای حس و حال خوب خواهی بود. بخشش از همان سفر اول شروع میشود: باید مواد را ببخشی. در ادامه در لژیون سردار، دیدیم که گلریزان خوبی داشتید. خدارا شکر، بچهها حمایت کردند و مشارکت نمودند. بعد، آن بخشش مالی به انسان کمک میکند تا از آن دریچه به راحتی عبور کند. همهٔ اینها میشود عمل سالم، پس حواس مان باشد به قدرتمان، به اختیارمان، به این که دنبال چه میگردیم؛ و قطعاً خداوند کمکمان خواهد کرد.
من به بچهها هم گفتم: اینجا واقعاً پارک لاله و استخر… در سفر اول من، که ۱۰ سال پیش بود هفتهٔ دیگر میشود ۹ سال رهاییم و ۱۰ سال است که در کنگرهام دیدم که تنهایی که به من کمک کرد، پارک لاله بود. برای تنظیم خواب صبح، من ساعت ۱۰-۱۱ به زور از رختخواب بلند میشدم. فشار همسفرم با جیغ و داد… اصلاً حاضر نبودم صبح بیدار شوم؛ یک معضل بزرگ بود. ولی وقتی به پارک لاله آمدم، تغییر کردم؛ آرامآرام بسیار عالی شد. انرژیاش حرف ندارد، آموزشاش حرف ندارد. این را گفتم تا بدانید در هر شرایطی که هستید، قطعاً میتوانید تغییرش دهید. هرکس برای تغییر به کنگره آمده،
تغییر هم با آموزش اتفاق میافتد برای کسی که خواهانش باشد. خیلی ممنونم که گوش کردید.
.jpg)
تایپ: مسافر مجتبی نمایندگی پرستار
بارگزاری: مسافر علیرضا نمایندگی امیرکبیر لژیون یکم
تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی پارک لاله
- تعداد بازدید از این مطلب :
96