دوازدهمین جلسه از دوره پنجم لژیون سردار نمایندگی نیمایوشیج بهشهر با نگهبانی همسفر هاله، دبیری همسفر زینب و استادی همسفر مقدسه با دستور جلسه «وادی دهم(صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.) و تاثیر آن روی من» در روز دوشنبه ۱۰ آذر۱۴۰۴ ساعت۱۴:۰۰ آغاز به کار کرد..jpg)
شاکر خداوندم که در جمع شما عزیزان هستم تشکر میکنم از جناب آقای مهندس و خانواده محترمشان که همچنین مکان مقدسی برای ما فراهم کردند. از نگهبان لژیون سردار همسفر هاله، دبیرجلسه همسفر زینب و خزانهدار همسفر حوریه تشکر میکنم که استادی جلسه را به من واگذار کردند تا خدمت کنم.
از تمامی خدمتگزاران، ایجنت محترم همسفر فرشته و مرزبانان عزیز کمال تشکر را دارم. از راهنما خودم همسفر فیروزه تشکر میکنم اگر امروز در این جایگاه هستم حاصل زحمات ایشان است. چهارده وادی کنگره۶۰،چهارده قانون در زندگی ما است؛ این وادیها چراغ راه ما هستند و درست زندگی کردن را به ما یاد میدهند. مهندس در سیدیهای اخیر اشاره کردند که این وادیها برگرفته از کتاب آسمانی است. انشاءاللّه بتوانیم به خوبی در زندگی خود اجرا کنیم.
عنوان وادی دهم: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است. واقعاً این وادی مانند شمشیر برندهای است که هم هشدار میدهد و هم امید به بازگشت؛ هم سقوط است هم صعود و هم مرگ. این وادی لطف و بخشندگی خداوند است که اختیار این زندگی را به دست انسان سپرد. ما ترسیمکننده زندگی خودمان هستیم که چگونه زندگی کنیم، یا در مسیر ارزشها یا در مسیر ضدارزشها باشیم.
آقای مهندس میگویند: هیچ انسانی مجبور نیست یک صفت یا صفت زشت خود را تا ابد حفظ کند؛ حتی گناهکارترین انسان که مرتکب جنایتهای بیشماری شده باشد؛ چون اختیار کامل دارد میتواند تغییر کند. برای مثال امروز یک ویژگی منفی داشتم فردا میتوانم آن ویژگی منفی را نداشته باشم. یا شاید امروز قهرمان جهان باشم و فردا نباشم.
قدیمیها میگفتند: شکست گل پیروزی است. آن شکست درسی است که من به پیروزی برسم. برای مثال یک انسان چاق محکوم به چاقی نیست و میتواند وزن خودش را متعادل کند و به وزن ایدهالش برسد؛ یا مسافران ما معتاد نمیمانند بلکه میتوانند اعتیاد خود را درمان کنند. صفت گذشته در جامدات و بعضی چیزها ثابت است و غیر قابل تغییر؛ به عنوان مثال یک شیر درنده همیشه درنده است یا تخته سیاه یا سیاهی ذغال که هیچگاه تغییر پیدا نمیکند
.هیچ چیز در هستی نمیتوانید پیدا کنید که ثابت باشد و تغییر نکند. مسیر تکامل انسان تغییر، تبدیل و ترخیص است. برای آنکه صفت گذشته در انسان تغییر کند و تبدیل شود، باید تغییرات باشد؛ زیرا بدون تغییرات صفت گذشته عوض نمیشود. به قول آقای مهندس با حلوا حلوا گفتن دهان شیرین نمیشود. تغییرات به صورت ناگهانی به سونامی و زلزله تبدیل خواهد شد؛ بنابراین باید به مرور زمان و ذره ذره انجام شود.
نور، صوت و حس سه مولفه اصلی در ساختار هستی را تشکیل میدهند. نور در هستی و در تمام جهان آفرینش فرمان میدهد. در کتاب آسمانی آمده است که خداوند نور زمین و آسمانها است. ما در جهان خود میتوانیم فقط لطیفی نور را مشاهده کنیم. در جهان ما چیزی نیست که بتواند به سرعت نور حرکت کند. اگر نور به زمین نتابد، ما و حیوانات و کلیه موجودات قادر به ادامه حیات نبودیم. نور پالایش شده از نیکی و پاکی است.
انسان نار وجودی خود را با دوری از ضدارزشها و تزکیه تبدیل به نور میکند؛ زیرا جاری است و میتواند صفت مخرب و زشت خود را به نیکی و پاکی تبدیل کند. وظیفه اصوات مانند اداره مخابرات است که هستی را برعهده دارد و تمام اطلاعات و آگاهی را به سطح زمین انتقال میدهد؛ یعنی تمام موجودات را به هم متصل میکند حس هم مانند خداوند است در هستی و نیستی.
حس اولین نیرویی است که قوه عقل را به کار میاندازد. ما توسط حس میتوانیم هستی را درک کنیم. در صورتی قادر به تغییر صفت گذشته خود هستیم که حس ما تغییر پیدا کند. اگر بخواهیم حس خود را در جهت ارزشها تغییر دهیم، هیچ راهی غیر از تزکیه وجود ندارد؛ اولین قدم برای تزکیه؛ تفکر سالم است، تفکر سالم، ایمان سالم به همراه دارد. ایمان؛ یعنی تجلی نور خدا در انسان. کسی که ایمان دارد باید بخشنده و مهربان باشد و صفات خداوند درون او وجود داشته باشد.
ایمان زمانی ارزشمند خواهد بود که به آن عمل کنیم. از تفکر سالم ایمان سالم پدیدار میشود. از ایمان سالم حس سالم؛ از حس سالم عقل سالم و از عقل سالم عشق سالم پدیدار میشود. آن موقع صفت گذشته تغییر پیدا خواهد کرد و به وادی چهاردهم که عشق و محبت است خواهد رسید. دو پله اصلی و اساسی که دائماً به طور موازی برای بالابردن پارامترها هستند، آموزش سالم و تجربه مفید است. عشق سالم مرحلهای است که تو تمام هستی و اجزای آن را دوست خواهی داشت؛ یعنی زشتی و زیبایی، بدی و خوبی، حیوان و گیاه و ...
وقتی به عشق سالم میرسید، میفهمید که بدی و زشتی انسانها از جهل و نادانی و یا نیاز آنها است؛ اینجا است که به قول آقای مهندس دلتان به حالش میسوزد و حتی برایش دعا میکنید. آدمهای جاهل و نادان با دست خودشان وسیله نابودی خود را فراهم میکنند. اگر کسی به تو بدی کرده است؛ باید بر مبنای شرایط پاسخ دهید یا باید ببخشید و یا باید بایستید و از حق خود دفاع کنید. عشق یک مرتبه و ناگهانی به وجود نمیآید. عشقی که اینگونه باشد، شور و هیجان است و اگر این شور به شعور تبدیل شود، عشق سالم خواهد شد و به نفرت تبدیل نخواهد شد. انشاءاللّه با کاربردی کردن این وادیها بتوانیم زندگی خود را به سمت صلح و آرامش سوق دهیم.
من اوایل که وارد کنگره شدم برای من سوال بود که چرا همسفر زینب در مشارکت همیشه از لژیون سردار صحبت میکند و از حس و حال خوب آن میگوید. من هم دوست داشتم آن حس و حال را تجربه کنم که خدا را شکر بعد از رهایی مسافرم وارد لژیون سردار شدم.
مسافرم در یک کارگاهی شراکتی مشغول به کار بود که کارشان راکد بود و همیشه در دعای کنگره از خدا میخواست که کارشان رونق پیدا کند و سرشان شلوغ شود؛ به چند ماه نرسید که کارشان آنقدر رونق پیدا کرده بود که حتی نمیتوانست به کنگره بیاید و این موضوع من را هم ناراحت میکرد و هم خوشحال.
قبل از جشن گلریزان یک روز با مسافر و دخترم بودم که دخترم گفت: امسال خانهسازی داریم و سردار شرکت نکن؛ ولی مسافرم در جواب دخترم گفت مادرت باید عضو شود ما هر چه داریم از برکت لژیون سردار است. البته دخترم حق داشت و نمیدانست ما چه میگوییم. فقط به او گفتم ما مدیون کنگره هستیم و خیلی از گرهها را در زندگی برایمان باز کرد.
تازه به حرف همسفر زینب رسیدم که چه حس و حالی دارد. زمانی که مبلغ لژیون سردار را تسویه میکنم، گویی کوله باری از بارهایم برداشته میشود و همه را مدیون کنگره هستم. به اعتیاد و تخریب های مسافرم کاری ندارم؛ حال و روز خودم را میگویم که ۸ سال شبها یک ساعت خواب راحت نداشتم و این را کنگره به من برگرداند. بهای این چیست؟ با ۶ میلیون حل میشود؟ از خداوند میخواهم به من توفیق دهد تا همیشه عضو لژیون سردار بمانم و در این اقیانوس عظیم، من هم قطرهای سهیم باشم.
.jpg)
تایپیست: همسفر نارا رهجوی راهنما همسفر الهام(لژیون سوم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فیروزه(لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر سکینه( لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی نیمایوشیج
- تعداد بازدید از این مطلب :
129