جلسه دوازدهم از دوره سیویکم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نیمایوشیج به استادی همسفر زینب ، نگهبانی همسفر عاتیکه و دبیری همسفر سامره با دستورجلسه «وادی دهم (صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون جاری است.) و تاثیر آن روی من» روز دوشنبه ۱۰ آذرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
از جناب مهندس و خانواده محترمشان و تمام کسانی که در کنگره۶۰ خصوصاً شعبه نیمایوشیج بهشهر خدمت میکنند و همچنین راهنمای خودم همسفر فیروزه تشکر میکنم. خدا را شکر میکنم که من حال خراب به حال خوش رسیدم و امروز در کنار شما دوستان قرار دارم.
دستور جلسه امروز وادی دهم که میگوید: صفت گذشته در انسان صادق نیست؛ چون انسان جاری است. اولین چیزی که باید بدانیم این است که اصلاً صفت چیست؟ چه ویژگی و خاصیتی دارد؟ مثلاً تختهسیاه، آن سیاهی ویژگی یا صفت تخته میباشد، یا ذغالسیاه که سیاهی ویژگی ذغال است. جناب مهندس میفرمایند: انسان در این مورد فرق میکند و صفت گذشته در انسان به دلیل جاری بودن او صادق نیست و میتواند این ویژگی یا خاصیت را تغییر بدهد.
امروز دستور جلسه به حال من مربوط میشود؛ چون من با حال خراب وارد کنگره شده بودم من سالهای قبل با یک مصرفکننده ازدواج کردم تا آن زمان از مواد مخدر و اعتیاد هیچ اطلاعی نداشتم و بعد از ازدواج متوجه مصرفکننده بودن مسافرم شده بودم. من آدم آرام و بی سروصدا بودم؛ اما بعد از متوجه شدن اعتیاد مسافرم تبدیل به یک آدم غرغرو شده بودم که دائماً در حال اعتراض بود و حال من را کسی به غیر از خودم و خدای خودم را اذیت نمیکرد.
من به غرزدن عادت کرده بودم و شکرگزاری بلد نبودم؛ اما خدا را هزاران بار شکر که کنگره سر راه ما قرار گرفت و ما را نجات داد. تا زمانیکه مسافرم درگیر اعتیاد بود من همیشه فکر میکردم اگر او مصرف کننده نبود یا اگر الان رهایی میگرفت زندگی ما بهشت میشود. مسافرم به رهایی رسید؛ اما حال من همچنان خراب بود و معترض بودم؛ بهخاطر همین اصلاً نعمتها و زیباییهای خدا را نمیدیدم و فقط چشمهایم ضعفها و کمبودها را میدید.
اوایل که وارد کنگره شده بودم؛ چون سواد من کم بود نوشتن سیدی برای من خیلی سخت بود و با اینکه سیدیها را مینوشتم؛ اما همچنان غر زدن ادامه داشت که چرا من باید همسر یک مصرفکننده باشم که مجبور بشوم سیدی بنویسم یا ساعتها روی این صندلی بنشینم. زمانیکه در لژیون حضور داشتم هم لژیونیها تعریف میکردند که چقدر سیدیها برای آنها آموزنده و کاربردی میباشد؛ اما من چون دائماً در حال اعتراض و غرزدن بودم هیچ برداشتی نداشتم و فقط دفتر سیاه میکردم؛ تا اینکه به خودم آمدم و گفتم تا کی میخواهی به این کار ادامه بدهی و این صفت زشت را داشته باشی خودت را تغییر بده.
اکنون که مدتی از آن زمان میگذرد و من به خودم آمدهام؛ تا قبل از این موضوع بهخاطر اینکه بینظم بودم برداشتی نداشتم و همیشه میترسیدم که کنگره را ازدست بدهم. از خدا کمک خواستم تا به آن نقطه روشنایی و حال قشنگ برسم و با خودم عهد بستم که سیدیها را کلمه به کلمه و با لذت بنویسم از آن زمان به بعد از نشستن روی صندلیها و کنار هم لژیونیها لذت میبردم و در این مسیر نیروهای مثبت به من کمک کردند تا به نقطه روشنایی برسم.
زمانیکه مسافرم درگیر مواد بود فکر میکردم آن موضوع تنها مشکل زندگی ما است؛ اما اکنون متوجه شدم مشکلات هیچوقت تمام نمیشوند تا زمانیکه ما تصمیم بگیریم که تغییرکنیم، آنوقت بزرگترین مشکلات را میتوانیم حل کنیم؛ خداروشکر به این نتیجه رسیدم که باید تغییر کنم تا به حال خوش برسم. در اینجا میخواهم بگویم که قدر کنگره را بدانیم که کنگره بهترین جای دنیا است و من واقعاً شرمنده هستم که نتوانستم زودتر از این مکان مقدس بهره لازم را ببرم؛ ولی سعی میکنم که از این به بعد جبران کنم و فرمانبردار خوبی باشم و قدرشناس کنگره، مهندس و راهنمای خودم باشم.

اهداء تقدیرنامه اعضاء لژیون سردار:




مرزبانان کشیک: همسفر هدی سادات و مسافر حجت
تایپیست: همسفر منیژه رهجوی راهنما همسفر عاطفه (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فیروزه(لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آمنه(لژیون هشتم)نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نیمایوشیج
- تعداد بازدید از این مطلب :
104