جلسه یازدهم از دوره سیویکم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی نیمایوشیج بهشهر به استادی همسفر زهرا ، نگهبانی همسفر عاتیکه و دبیری همسفر سامره با دستور جلسه «نقش سیدی و نوشتن آن در آموزش» روز دوشنبه ۲۶ آبان ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۵:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
به نام خدایی که جان آفرید زمین و زمان و مکان آفرید
به نام خداوند بخشنده و مهربان که از او مانده این زمین و زمان
از خدای خودم شاکرم که راه و مسیر کنگره و آموزش را برای من باز کرد، از آقای مهندس و خانواده محترمشان سپاسگزارم که چنین بستری را فراهم کردهاند که من آموزش بگیریم انشاءالله نور این خدمات به زندگیشان بتابد. از مرزبانها، ایجنت و راهنماها که در شعبه خدمت میکنند تشکر میکنم و انشاءالله خدماتشان نوری باشد و به زندگیشان بتابد. از راهنمای تازهواردین همسفر سمیرا و راهنمای خودم همسفر سکینه ممنونم که در مسیر زندگی و در شرایط سخت همیشه کنار من بودند و راه درست زندگی کردن را به من نشان دادهاند.
به گفته راهنمای خودم که میفرمایند: نمیدانم دعای چه کسی در حق ما مستجاب شده است که خدا مسیر آموزش را بر سر راه ما قرار داده است که نادان از این دنیا نرویم؛ چون همانطور که ما در کنگره۶۰ آموزش گرفتیم؛ بعد از مرگ تنها چیزی که ما با خودمان میتوانیم ببریم نفس و روح ماست و ما در کنگره به وسیله همین سیدیها آموزش میگیریم و نفس و روح خودمان را تربیت میکنیم.
مسئله بعدی که سرانه مطالعه در کشور خیلی پایین آمده است؛ اما آقای مهندس با نوشتن سیدیها کاری کردهاند که این کتابها را داریم مینویسیم و این باعث میشود حافظه ما تقویت شود و از آلزایمر جلوگیری میکند.
جناب مهندس سیدیها را طوری طراحی کردهاند که برای همه قابل استفاده میباشد؛ حتی شخصی که سواد پایین دارد و شخصی که سواد بالاتری دارد میتواند از آن استفاده کند. سیدیها و آموزشها در واقع به کنگره۶۰ نظم دادهاند و باعث شد من که در شعبه نیمایوشیج آموزش میگیرم با آن شخصی که در شعبات دیگر هستند میزان آموزش و سطح آموزش همه یکسان است.
موقعی که در زندگی من مشکلی پیش میآید، وقتی که سیدیها را گوش میکنم انگار مهندس مشکل من را میداند و گره از مشکلات من باز میشود. ما وقتی در کنگره آموزش میگیریم و میدانیم مشکلات وجود دارند و یاد میگیریم چهطور با مشکلات مقابله و با آنها کنار بیاییم.
از آموزشهای آقای مهندس و راهنما خودم همسفر سکینه ممنونم که بزرگترین درس زندگی را به من دادهاند، مهمترین درس زندگی بخشش بود که من هیچوقت بلد نبودم؛ یعنی میگفتم اگر قرار است کاری انجام بدهم، پولی در بیاورم فقط مال خودم است و به کسی نمیدادم خودم زحمت کشیدم؛ اما اینجا یاد گرفتم که مقدار پولی که دارم بیشترش را در کنگره کارت بکشم.
آقای مهندس هم در صحبتهایشان فرمودند: دستی که برای خدمت به انسان بلند میشود مقدستر از آن دستی که برای دعا بلند میشود. با بخششی که در کنگره یاد گرفتهام دست شخصی که نیاز به کمک دارد را میگیریم این خود بالاترین جایگاه است؛ در واقع من با این کار سعی کردم اعتماد من به خدا بیشتر شود؛ وقتی اعتماد به خدا بیشتر شود دیگر نگران آن نیستی که من آن پول را ندارم چکار کنم؟
خوبی و بدی هیچوقت گم نمیشوند ما اگر به شخصی خوبی یا بدی میکنیم گم نمیشود و روزی به ما بر میگردد. خدا را شاکرم که امروز اینجا هستم و میتوانم خدمت کنم؛ انشاءالله خداوند خدمت راهنمایی و خدمت به همه انسانهایی که نیاز به کمک دارند را به من بدهد.

مرزبانان کشیک: همسفر محبوبه و مسافر مسلم
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون یازدهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فیروزه(لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر آمنه(لژیون هشتم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی نیمایوشیج
- تعداد بازدید از این مطلب :
143