من به عنوان خدمتگزار کوچکی که در سایت مشغول فعالیت است، بارها و بارها از نزدیک شاهد تحولاتی بودهام که سیدیها و فرآیند نگارش آنها در زندگی مسافران و همسفران ایجاد کرده است. شاید برای خیلیها یک سیدی فقط یک فایل صوتی باشد؛ اما برای ما در کنگره۶۰، دریچهای است به سوی دانایی، رهایی و زندگی دوباره. وقتی صحبت از آموزش در کنگره۶۰ میشود، اولین چیزی که به ذهنمان میرسد، مثلث تفکر، تجربه و آموزش است. آموزشهایی که بخش عظیمی از آن از طریق همین سیدیهای ارزشمند جناب مهندس دژاکام به ما منتقل میشود. این سیدیها، گویی کلاسی دائمی هستند که در هر لحظه و هر مکان، میتوانیم پای درس استادی بنشینیم که خودش این مسیر را با موفقیت طی کرده و حالا تجربیات بینظیرش را با زبانی ساده و قابل فهم به ما ارائه میدهد.
اما نقش این سیدیها فقط در شنیدن نیست؛ معجزه اصلی جایی رقم میخورد که پای «نوشتن» به میان میآید. وقتی یک مسافر یا همسفر شروع به نوشتن مطالب سیدی میکند، یک فرآیند عمیق درونی آغاز میشود. این فقط رونویسی نیست؛ این یک درک عمیقتر و یک جذب فعال اطلاعات است. شنیدن یک مرحله است؛ اما وقتی کلمات را روی کاغذ میآوریم، آنها از گوشمان عبور کرده، در مغزمان تحلیل میشوند و سپس از طریق دستهایمان به شکل فیزیکی در دنیای ما جای میگیرند. این فرآیند، اتصالاتی جدید در ذهن ایجاد میکند و مطالب را از حافظه کوتاهمدت به حافظه بلندمدت منتقل میکند. نوشتن، تمرکز حواس میآورد. نمیشود در حین نوشتن یک سیدی، ذهنمان درگیر مسائل دیگر باشد.
این عمل ما را مجبور میکند که با تمام وجود به محتوا توجه کنیم و در عمق مطالب غرق شویم. این تمرکز، خود باعث میشود نکاتی را کشف کنیم که شاید در شنیدنهای اولیه از آنها غافل بودیم. نوشتههای ما از سیدیها، تبدیل به کتابهای درسی شخصیمان میشوند. هر زمان که احساس نیاز به یادآوری یا تثبیت دانایی کنیم، میتوانیم به آنها مراجعه کرده و دوباره درسها را مرور کنیم. این بازخوانیها، مثل آبیاری مداوم یک نهال است که آن را قویتر و ریشهدارتر میکند. هر صفحه پر از نوشتهها، نشانهای است از تلاش، خواست و قدمی رو به جلو و این خدمت درونی، خود مسیر را برای خدمت بیرونی هموار میکند. کسی که خودش از این چشمه سیراب شده، بهتر میتواند به دیگران کمک کند. سیدیها، برای ما در کنگره۶۰، فقط وسیلهای برای انتقال اطلاعات نیستند؛ آنها بستر تحول هستند. بستر دانایی که با قلم و کاغذ، در تاروپود وجودمان تنیده میشود و ما را گامبهگام به سوی رهایی رهنمون میسازد.
این یک مسیر جادویی است که در آن، شنیدن، نوشتن و عمل کردن، زنجیرهای ناگسستنی را تشکیل میدهند. اما تأمل کنید؛ این زنجیره بدون حلقه نوشتن ناقص است. شنیدن، ورود اطلاعات است و عمل کردن، خروجی آن؛ اما نوشتن، پلی است که این دو را به یکدیگر متصل میکند و عمق حضور ما را در فرآیند درمان میسنجد. نوشتن سیدی، میدان مبارزه با «نمیدانم» است. وقتی مسافر یا همسفر قلم را برمیدارد؛ درواقع با بزرگترین دشمن خود، یعنی جهل و نادانی ساختگیاش، رودررو میشود. این فرآیند اجبار میکند تا از لایههای سطحی گذر کرده و به قلب پیام برسیم. بسیاری از ما در مرحله شنیدن، صرفاً اطلاعات را تأیید میکنیم (بله، درست است!)؛ اما در مرحله نوشتن، مجبور به هضم و تبدیل آن اطلاعات به دانایی عملی میشویم.
اینجاست که تفاوت بین «شنونده بودن» و «رهجوی فعال بودن» مشخص میشود. نوشتههای ما در حقیقت نقشه راه شخصیسازی شده ماست. هر پاراگراف، هر علامت نگارشی که با دقت انتخاب میشود، انعکاس لحظهای از تغییر در ساختار فکری ما است. اگر کسی در مراحل اولیه درمان باشد، مراجعه به نوشتههای خود میتواند به سرعت او را به یاد بیاورد که «در گذشته چه دانایی کسب کردم و چرا به اینجا رسیدم؟» این یک ترمز قوی در برابر لغزشهاست. همچنین، سیدینویسی، زمینهساز خدمت مؤثر در آینده است. کسی که به خوبی سیدیها را نوشته و آنها را زندگی عملی کرده باشد، سخنانش در جلسات وزن دارد؛ زیرا سخن او صرفاً تکرار گفتههای استاد نیست؛ بلکه عصارهای است از تجربه زیسته و ثبت شده خود او. این همان چیزی است که سنگ بنای خدمت صادقانه و تأثیرگذار در کنگره۶۰ را شکل میدهد. سیدیها، نه تنها مسافر (یا همسفر) را رها میکنند؛ بلکه دست نویسنده را برای گرفتن دست دیگری که در مسیر است، محکمتر میسازند.
نویسنده و ارسال: همسفر زینب رهجوی راهنما همسفر اعظم (عضو لژیون سردار) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وحید
- تعداد بازدید از این مطلب :
541