هشتمین جلسه از دورهی دهم سری کارگاههای آموزشی_ خصوصی خانمهای مسافر و همسفر نمایندگی بنفشه شیروان با استادی راهنما مسافر نجمه، نگهبانی مسافر معصومه و دبیری مسافر زهرا، با دستور جلسهی «گلریزان» روز شنبه ۱۷ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۰۰ آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان، نجمه هستم یک مسافر.
خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزارم که امروز در این جایگاه حضور دارم. دستور جلسهی امروز «گلریزان» است. هفتهی گلریزان از اسمش مشخص است که چه کاری انجام میشود. این دستور جلسه اشاره دارد به بازسازی زندگیهایی که به سمت تباهی رفتهاند و نقشی که کنگره در کمک به رهایی افراد از بند اعتیاد دارد.
گلریزان یادآور سنتهای مرسوم گذشته است؛ برای آزادسازی یک زندانی یا تهیهی جهیزیهی دختری دمبخت که از لحاظ مالی ضعیف بودند، گلریزان انجام میدادند و با همدلی یکدیگر، گره از مشکلات هم باز میکردند. ما هم در کنگره رسمی داریم به نام گلریزان، که بهنظر من بدترین نوع زندان، همان زندان مواد مخدر است که انسانهای مصرفکننده در بند آن هستند. و چه فرصتی از این زیباتر که جناب مهندس در اختیار ما گذاشتند تا بتوانیم در این جشن شرکت کنیم و بتوانیم آجری، خشتی یا صندلیای اضافه کنیم؛ برای یک مادر، یک خواهر یا برادر مصرفکننده.
پیامی که جناب مهندس در این هفته دادند، بسیار عمیق و زیباست: «اگر بنایی آباد باشد و ساکنان آن خراب باشند، آن بنا روزبهروز رو به نابودی و ویرانی میرود، ولی اگر بنایی ویران باشد ولی ساکنان آن آباد باشند، آن بنا روزبهروز آباد میشود.» همانطور که در تصاویر دیدیم، خانهای بود ترکخورده، آقایی از کنگره۶۰ بازمیگردد و خانه روزبهروز بازسازی و زیباتر میشود. منظور آن این است که بسیاری از ما انسانها زندگیهایمان به سمت تباهی میرفت و آن مکان زیبا را با نادانی و مصرف مواد مخدر، روزبهروز تخریب میکردیم.
کنگره ۶۰ آمد تا به ما کمک کند مجدداً آن خانه را بازسازی کنیم. ما جدا از گُل رهایی که از دستان جناب مهندس میگیریم، چقدر از کنگره گل گرفتهایم؟! الان وقت آن است که به این موضوع فکر کنیم که چه گلهایی کنگره به من داده است. اول اینکه مواد مخدر را از من گرفت، روح و روانم را آرام کرد، جسمم را ترمیم کرد و مرا با خودم آشنا نمود. حالا وقت آن رسیده است که آن گلها را به پای کنگره بریزم.
اگر بخواهیم یک چاله را پر کنیم، با دو فرغون پر میشود و آن میشود همین سبدهای جلسات، همان سبدهایی که من و شما کمک میکنیم. اما اگر بخواهیم یک دره را پر کنیم، نیاز داریم کوهی را جابهجا کنیم؛ به همین دلیل لژیونهای سردار یا همان لژیونهای مالی تشکیل شدند. برای عضو شدن در لژیون سردار باید مبلغ شش میلیون تومان پرداخت شود. وقتی با خودت فکر میکنی، میبینی مبلغ زیادی نیست؛ جناب مهندس هم برای پرداخت آن، ۷ تا ۱۰ ماه فرصت دادهاند. اعضای لژیون سردار مبلغی را پرداخت میکنند و میتوانند باقی آن را طی چند ماه بپردازند.
در این لژیونها شرکت کنید، گام بردارید، نترسید. بخشش و مشارکت فقط برای کمک به دیگران نیست، بلکه ظرفیتی است که خداوند به ما میدهد تا خودمان نیز رشد کنیم. ما که به کنگره میآییم، فقط برای کنار گذاشتن مواد و بازگشت به زندگی نیست؛ در ساختار کنگره سه پارامتر اساسی وجود دارد: اول، علم و دانش که جناب مهندس ۲۸ سال پیش آن را شکافتند و صورتمسئلهی اعتیاد را حل کردند. دوم، نیروی متخصص؛ یعنی راهنماها، ایجنتها، دیدهبانان، مرزبانان، راهنمای تازهواردین، نشریات، بخش OT و خدمتگزاران که هرکدام در جای خود نقش مهمی دارند. همهی اعضا به بهترین نحو خدمتشان را انجام میدهند، همه رکاب میزنند و تلاش میکنند تا یک نفر به رهایی برسد. سوم، نیروی مالی یا لژیونهای مالی است.
در این هفته باید بیدار و آگاه باشیم. منِ نجمه باید از دو ماه قبل به فکر این لژیون میبودم. امروز باید زکات حال خوبم را بدهم و بیتفاوت از کنار این موضوع نگذرم. اگر در کنگره بخشش را یاد گرفتهایم، باید بدانیم بخشش برای کسی معنا دارد که آموخته و از جانش برای کنگره میگذرد. جناب مهندس میگویند: «خانمهایی هستند که میآیند و النگوهایشان را میفروشند تا در لژیون سردار عضو شوند. وقتی ایشان اجازه نمیدهند، گریه میکنند و میگویند دوست دارم عضو لژیون سردار باشم.»
بخشیدن، حتی اگر مقدارش کم باشد، وقتی با عشق و آگاهی همراه شود، ارزش واقعی پیدا میکند. این نگاه به قناعت، پسانداز و رشد شخصی که از لژیون سردار و آموزشهای کنگره گرفتهایم، نشان میدهد که این مسیر چگونه میتواند زندگی انسانها را متحول کند. برای مثال، آقای زرکش روز چهارشنبه صحبت میکردند و گفتند: «من یک کارمندم، ولی دارم مثل یک مدیرعامل زندگی میکنم.» به چه چیزی رسیده است در لژیون مالی که اینگونه تلاش میکند برای این مسیر؟ دقیقاً به این اشاره دارد که وقتی آگاهی و ذهنیت درست پیدا میکنی، کیفیت زندگیات فراتر از موقعیت اجتماعیات میشود.
لژیون سردار فقط برای پرداخت مبلغ نیست؛ در این لژیون من باید آموزش بگیرم و در ادامه برکاتش را در زندگیام ببینم. به نظر من، این لطف جناب مهندس است که مسیر را باز کردهاند تا ما ببخشیم و در مقابل، دریافت کنیم. شما با دست بسته چیزی را نمیتوانید جذب کنید؛ باید مشتتان را باز کنید تا دریافت داشته باشید. پس کمی به خودمان بیاییم، آگاهتر و بیدارتر باشیم، در این جشن شرکت کنیم. انشاءالله جشن پرشکوهی داشته باشیم و مثل همیشه، شعبهی شیروان قوی باشد؛ که قطعاً همینطور است.
دوستان، آگاهانه و با عشق قدم بردارید. مبلغی که پرداخت میکنید مهم نیست، آن عشقی که با آن پرداخت میکنید مهم است. شاید فقط صدهزار تومان در حسابتان باشد؛ پنجاه هزار تومان آن را با عشق پرداخت کنید. شخصی ممکن است میلیاردها تومان داشته باشد اما نتواند صد هزار تومان ببخشد.
خوشبختانه اعضای کنگره به این درک و آگاهی رسیدهاند و میتوانند بخشش کنند. خیلیها از قبل شرکت کردهاند، مبلغ را کارت کشیدهاند و آمادهاند برای روز چهارشنبه.
سخن آخر اینکه؛ کنگره به ما نیاز ندارد، این ما هستیم که به کنگره نیاز داریم. فکر نکنید این پولها به جیب جناب مهندس، راهنماها یا دیدهبانها میرود؛ خیر! همهی اینها برای کنگره است تا اگر تصمیم گرفته شد برای خانمهای مسافر شعبهی جدیدی احداث شود، از نظر مالی مشکلی وجود نداشته باشد. انشاءالله که همهی ما تلاش کنیم چراغ این مکان را روشن نگاه داریم و شعبههای دیگری استارت بخورد تا مادران دیگری از بند اعتیاد رهایی یابند.
تایپ: مسافر زهرا – لژیون یکم، نمایندگی بنفشه شیروان
ویرایش: راهنما مسافر مریم – نمایندگی بنفشه شیروان
بازبینی و ارسال: همسفر سولماز
- تعداد بازدید از این مطلب :
18