English Version
This Site Is Available In English

همه چیز در ذهن و با تفکر اتفاق می‌‎افتد

همه چیز در ذهن و با تفکر اتفاق می‌‎افتد

 جلسه سیزدهم از دوره هشتم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 ویژه مسافران و همسفران نمایندگی پرند، با استادی راهنمای محترم همسفر سمیرا ، نگهبانی ایجنت محترم علی  و دبیری مسافر حسن  با دستور جلسه "گلریزان" شنبه 17 آبان  1404 ساعت 16:45آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد :
سلام دوستان سمیرا هستم همسفر جا دارد از گروه مرزبانی مسافرها و همسفرها تشکر کنم. از ایجنت محترم، خانم سمیه، و همینطور ایجنت گروه مسافرها علی آقا تشکر می‌کنم که به من فرصت دادند در این جایگاه خدمت کنم و آموزش ببینم

همیشه و تا همیشه، قدردان راهنمای عزیزم و جناب آقای مهندس هستم. اگر از تاریکی‌ها به سمت روشنایی ها آمدم، به خاطر وجود این عزیزان بوده. همیشه گفته‌ام که بستر کنگره برای رسیدن من به درمان مهیا بود، اما وجود راهنما و حس‌های زیبایی که از ایشان دریافت کردم، تأثیرش بسیار بیشتر بود. چرا که توانست مرا از آن تاریکی‌ها جذب کنگره کند. امیدوارم انرژی‌های خوب امروز به ایشان هم برسد؛ هرجا که هستند، حال دلشان خوب باشد.

اما دستور جلسه گلریزان است. در این دستور جلسه، من به خودم تلنگر می‌زنم که چرا دستور جلسه گلریزان، تو را انتخاب کردند تا در این جایگاه خدمت کنی؟ به خاطر دارم پارسال، زمانی که خانم فاطمه عزیز پهلوان محترم و مسافرشان در این جایگاه بودند، من این تصویر را می‌دیدم و بسیار خوشحال بودم و از صمیم قلب برایشان دست می‌زدم. این لحظه را برای خودم تصویرسازی کردم و با گذشت یک سال این اتفاق افتاد

از این اتفاق، درسی گرفتم: هر چیزی که در ذهنت می‌آید  از اینکه در هفته گلریزان، اگر می‌آید که تو عضو لژیون سردار بشوی، اگر می‌آید که دنور بشوی، اگر می‌آید که پهلوان بشوی  این خواسته در تو اتفاق نمی‌افتد مگر اینکه توانایی و قدرتش در تو باشد. و همین‌جا از خداوند می‌خواهم که به من هم اجازه دهد تا بتوانم جلوی آقای مهندس زانو بزنم و درخواست پهلوانی کنم.

چرا که ما در کنگره پنج دستور جلسه داریم که با جشن همراه است. اما وجه تمایزی که جشن گلریزان دارد، این است که ما در چهار جشن دیگر از اشخاص تشکر و قدردانی می‌کنیم، اما در این دستور جلسه، از بنیان کنگره و از خود کنگره‌۶۰ قدردانی می‌کنیم.

چرا؟ می‌خواهم برگردم به یک داستان که بسیار بر من اثر گذاشت و دوست دارم برای شما هم بگویم: در زمان قدیم، وزیری در ژاپن بود که یک فنجان چایی قیمتی داشت. این فنجان از دستش افتاد و شکست. او بسیار ناراحت شد. فنجان را فرستاد به چین تا آن را ترمیم و بازسازی کنند. اما آن‌ها فنجان را با سیم و میخ ترمیم کردند و وقتی برگشت، ظاهر بسیار زشت‌تری پیدا کرده بود. پس به این فکر افتادند که خودشان آن را ترمیم کنند. آن‌ها تکه‌های شکسته را  به خاطر همان اتفاق شکستن که خودش اتفاق بزرگی است  با خمیری از طلا ترمیم کردند و ظاهرش را شکیل‌تر نمودند. دیدند که آن ظرف، قیمتی‌تر، باارزش‌تر و حتی جذاب‌تر شد.

می‌خواهم این را به خودم ربط دهم: زمانی که متوجه اعتیاد مسافرم شدم، به همان اندازه شکستم، به همان اندازه تخریب شدم و ناامید شدم. با یک فرزند کوچک، شاید در ظاهر نشان نمی‌داد، اما در باطن، حتی از آن ظرف شکسته‌تر بودم. و چیزی که مرا ترمیم کرد و از نظر خودم به آن ظرف تبدیل کرد که قیمتی‌تر و باارزش‌تر شوم، فقط و فقط آموزش‌های کنگره بود.

اگر توانستم کنار مسافرم بمانم  در زمانی که دو مسیر جلوی راه زندگی من قرار گرفت: ماندن و رفتن  و من ماندن را انتخاب کردم، به لطف کنگره بود. در این مدت که در کنگره هستم و آموزش می‌بینم، توانستم نیروهای درونی خودم را پیدا کنم. مسافرم هم توانست نیروهای درونی خودش را پیدا کند. این‌ها همه، ما را به طلا تبدیل کرد.

حالا وظیفه من است که اگر به ارزش درونی خودم پی برده‌ام، در این هفته از کنگره‌۶۰ قدردانی کنم و قیمت‌گذاری کنم روی دستاوردهایی که داشته‌ام: چقدر توانسته‌ام در مسیر کنگره به دست آورم و احیا کنم.

نظر من این است: اگر ما در کنگره خدمت می‌کنیم، نمی‌توانم بگویم بخشیدم چون بخشیدن برای زمانی است که نفعی در آن نباشد. من نفع و پاداش چیزی را که الان دارم، سال‌های قبل گرفته‌ام. پس اگر قرار است ببخشم، سعی می‌کنم تمام انرژی و سهم خودم را در این راه بگذارم. این، بهای آن کالای باارزش  مسافری که از عمق تاریکی‌ها بیرون آمده و به زندگی برگشته  است و من باید این بها را پرداخت کنم.

در مطلبی می‌خواندم که گفته بود قهوه تلخ باعث بیداری انسان‌ها می‌شود یک لحظه فکر کردم اعتیاد هم تلخ است، اما چرا بیرون از کنگره باعث بیداری انسان‌ها نشده؟ چیزی که باعث بیداری شده، آموزش‌های کنگره است. هر چقدر که من بیدارتر و آگاه‌تر شوم، قدر این داشته‌هایی که کنگره به من می‌دهد را بیشتر می‌دانم. چون کار اصلی کنگره، درمان اعتیاد نیست؛ انسان‌سازی است. اگر توانسته‌ام در مسیر کنگره در جهت تصفیه و پالایش پیش بروم، یعنی توانسته‌ام آموزش‌های آن را کاربردی کنم. پس وظیفه من در این هفته، قدردانی است همان‌طور که نمایندگی پرند از دل نمایندگی ابن‌سینا بیرون آمد و چندین نمایندگی دیگر از دل نمایندگی پرند تشکیل شد، به این دلیل است که از آیندگانم خبر ندارم. شاید بنا باشد روزی عزیزان من روی این صندلی بنشینند و مسیرشان را این‌گونه انتخاب کرده باشند. اگر من اثری روی روشن‌ماندن چراغ کنگره نداشته باشم، قطعاً روزی چراغ من هم خاموش خواهد شد.

پس امیدوارم که در این هفته، همهٔ تلاشمان را برای رشد و پویایی نمایندگی پرند بکنیم. اینکه سهم خودمان را بگذاریم سهم آدم‌ها با هم متفاوت است. یک نفر شاید یک میلیون برایش بسیار باارزش باشد و دیگری پنجاه میلیون و یکی دیگر، نشانِ در بی‌نشانی. من تمام تلاشم را می‌کنم که سهمم را بگذارم و بتوانم سربلند از این جشن بیرون بیایم. به این اکتفا نکنم که چون راهنما می‌گوید خودت باید به این آگاهی و بیداری برسی پس تمام تلاشت را بکنی که پرچم نمایندگی پرند برافراشته بماند.

ممنون از اینکه به صحبت‌هایم گوش کردید

 

 

پهلوانان شعبه پرند

 

 

تایپ: همسفر فرامرز لژیون سوم

بارگذاری: مسافر نیما لژیون چهارم

مرزبان خبری: مسافر مجید

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .