English Version
This Site Is Available In English

قدرتمند به سمت جبران گذشته

قدرتمند به سمت جبران گذشته

دهمین جلسه از دوره پنجم جلسات لژیون سردار همسفران کنگره۶۰ نمایندگی دلیجان با استادی پهلوان همسفر معصومه، نگهبانی همسفر مرضیه و دبیری همسفر پریسا با دستور جلسه "وادی نهم (وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتر برسد نقطه تحمل پیدا می‌کند)"  روز چهارشنبه ۱۴ آبان‌ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

شکر بی‌پایان خدای را که امروز نیز توفیق حضور در میان شما عزیزان را به من ارزانی داشت. از سرکار خانم مرضیه عزیز سپاس‌گزارم که این فرصت را در اختیارم نهادند. خدا قوت می‌گویم به تمامی خدمت‌گزاران این نمایندگی، راهنمایان، ایجنت‌ها و گروه مرزبانی و همهٔ آنان که این مجال را برایم فراهم آوردند تا از حضور شما بیاموزم. امیدوارم جلسه‌ای پربار و پرثمر در کنار یکدیگر داشته باشیم.
در جلسهٔ پیشین که در شعبهٔ خودمان حضور یافتم، حسّی بسیار نیکو از فضای شعبه دریافت کردم و همان روز به مسافر خود گفتم که این شعبه را بسیار پسندیدم. هنگامی که به شعبۀ جدیدی قدم می‌گذارید، این حسّ از همان ابتدای ورود به خوبی احساس می‌شود و بی‌گمان این، پیامد زحمات بی‌وقفۀ خدمتگزاران گران‌قدر است. بار دیگر به همۀ آنان خدا قوت عرض می‌کنم و نیز به تمام همسفرانی که در این شعبه حضور دارند و در ایجاد این حسّ نیک تأثیرگذار بوده‌اند.
دستور جلسۀ امروز، وادی نهم و تأثیر آن بر روی من است. وادی نهم می‌گوید: وقتی نیرویی از مرتبۀ پایین شروع به حرکت به سوی مراتب بالاتر کند، نقطه‌ای از تحمّل پدید می‌آید. هرچند دستور جلسه، وادی نهم است، اما از آنجا که در آستانۀ گلریزان قرار داریم، به نظر می‌رسد سخن گفتن از گلریز نیز ضروری است.
در وادی نهم آمده‌ایم تا در کنگره، کتاب عشق را بگشاییم. بر جلد کتاب نوشته شده «چهارده وادی برای رسیدن به دیدی تازه به خویشتن». به گمان من این نکته‌ای بس مهم است که ما با این همه آموزش، سی‌دی‌نویسی و کار بر روی وادی‌ها، در نهایت به کجا می‌رسیم؟ مقصد نهایی، رسیدن به خانۀ خودمان است. وجود انسان آن‌قدر ارزشمند و مهم است که خداوند پس از آفرینش او فرمود: «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِین». او از آفرینش خود به وجد آمد و به همۀ موجودان دستور داد بر این انسان سجده کنند. باید در وجود خود بگردیم و ببینیم چه گوهرهایی در ما نهاده شده؟ چه موهبت‌هایی در درون ماست که خداوند آن را دید و فرمان سجود بر او صادر کرد؟ اما افسوس که ما خود، خویشتن را نمی‌بینیم. پیوسته شکوه می‌کنیم، ناامیدیم و از خود بی‌زار، می‌گوییم: توانایی ندارم، نمی‌دانم چگونه این کار را انجام دهم، حال آنکه همۀ این توانایی‌ها در نهاد ماست. باید قدر خود را بدانیم.
در دستور جلسه، از سخنان آقای مهندس در چهارشنبه گذشته یاد شد که فرمودند: کسی می‌تواند وادی نهم را به انجام رساند که پیمان وادی هشتم را به جا آورده باشد. وادی هشتم از پیمانی سخن می‌گوید که در آن عهد می‌بندیم تمام تلاش خود را به کار گیریم تا کارهای نادرست گذشته را با خدمت به انسان‌ها، به ویژه انسان‌های دردمند، جبران کنیم. این تعریف، مساوی است با گلریزان. اگر بخواهیم پیمان وادی هشتم را به‌درستی ادا کنیم، باید در گلریزان شرکت کنیم. این، یکی از مهم‌ترین اقداماتی است که باید انجام دهیم.
جمله‌ای زیبا می‌گوید: همۀ انسان‌ها دوست دارند همچون الماس باشند، امّا شمار اندکی حاضرند تراشیده شوند. شمار اندکی از انسان‌ها وقتی به نقطۀ عمل می‌رسند آنجا که در وادی نهم می‌گوییم: سخن به نقطه عمل حرکت کند حاضرند حرف خود را با عمل یکی کنند. آیا من، معصومه، از آن انسان‌ها هستم؟
همۀ ما با کوله‌باری از ناامیدی به کنگره پا نهادیم. آمدیم و گفتیم: خدایا، همۀ زندگی‌ام را می‌دهم تا مسافرم درمان شود. آمدیم و راه کنگره را خدا بر راهمان نهاد، مسافرانمان درمان شدند و حال خوش را تجربه کردیم. اکنون وقت عمل است. آیا بر پیمان خود استواریم؟ آیا تنها سخن گفتیم؟ گفتیم خدایا، زندگی‌ام را احیا کن و زندگی‌مان احیا شد. اکنون در موقعیت عمل قرار داریم.
امروز با خود می‌اندیشیدم فلسفۀ آفرینش شیطان چیست؟ آیا خداوند او را آفرید تا سنگ راهمان باشد؟ هر کاری می‌خواهم انجام دهم تحصیل، فرزنددار شدن، درمان مسافر گویی خدا می‌خواهد سنگ بیندازد؟ مگر خدا بیکار است؟ مگر بندۀ خود را دوست ندارد که بخواهد راهش را سد کند؟ اما برداشت من این است که شیطان می‌آید تا ما را بیازماید؛ او در گوشمان زمزمه می‌کند و می‌خواهد ما را محک بزند آیا من از آن انسان‌های راستینم؟ یا تنها از نظر آناتومی، انسان‌نمایی بیش نیستم؟ آیا می‌توانم به آنچه می‌گویم، عمل کنم؟ اینجا جای تفکر بسیار دارد.
آیا من تنها لاف می‌زنم که جانم را برای آقای مهندس و کنگره می‌دهم و تا دنیا برقرار است، خدمت خواهم کرد؟ اما آیا در عمل نیز چنین هستم؟ یا وقتی مبلی زیبا یا لباسی فریبنده می‌بینم، دلم می‌لرزد و می‌گویم: باشد برای بعد؟ اینجاست که نقطۀ عمل اهمیت می‌یابد. باید در چنین موقعیت‌هایی استوار بایستیم. آنجا است که انسان سنجیده می‌شود.

به نظر من، آقای مهندس توجهی ویژه به بخش همسفران دارند. اگر به مشارکت‌ها بنگریم، می‌بینیم که می‌فرمایند: اول از قسمت همسفران آغاز کنید. جشنی به نام «جشن همسفر» قرار دادند تا مسافران از همسفران خود قدردانی کنند. حداقل اگر بگوییم ارزشی که در کنگره به ما داده شده، کمتر از مسافران نیست، سخنی به گزاف نگفته‌ایم. اما جای تفکر است چرا در بخشش مالی، حرکت همسفران اندکی کندتر از مسافران است؟ چرا نمی‌توانیم همانند آنان بخشش کنیم؟ شاید خود را توجیه کنیم که درآمد مستقلی نداریم و دستمان به سوی مسافرمان دراز است. اما اگر صادقانه خود را داوری کنیم، همۀ ما خانم‌ها اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم، به هر شیوه‌ای که شده، انجامش می‌دهیم. به شوخی گفته‌اند قدرت پس از خدا، به دست خانم‌هاست. اگر چیزی را بسیار بخواهیم، چگونه آن را به دست می‌آوریم؟ آیا در عروسی خواهر و برادر، لباسی گران‌قیمت را نمی‌خریم؟ اگر واقعاً بخواهیم، می‌توانیم. خداوند در نهاد ما چنان سیاست و تفکری نهاده که اگر بخواهیم، در حوزۀ خدمت مالی نیز می‌توانیم پیشی گیریم.
خانم‌ها، خود را دست کم نگیرید. ما خود را کوچک می‌شماریم؛ حتی به سلامتی خود چندان اهمیت نمی‌دهیم. همۀ وقت را برای فرزند می‌گذاریم. در تغذیه، آخرین باقیماندۀ غذا را می‌خوریم. اینجا باید آغاز کنیم و خود را در اولویت قرار دهیم. نمی‌دانم در این نمایندگی پهلوانی وجود دارد یا نه، اما به گمانم اکنون وقت آن است که جرقه‌ای زده شود و ان‌شاءالله اولین پهلوان از میان همسفران این شعبه باشد. چرا که نه؟ در وادی اول آموختیم که ساختار ما با تفکر آغاز می‌شود. این تفکر چنان عظمتی دارد که اگر بخواهیم، می‌توانیم به هر کاری دست یابیم.
اگر به جلد کتاب حال خوش دقت کرده باشید، نوشته است: همۀ هشت میلیارد جمعیت کرۀ زمین در پی حال خوش هستند. هر کسی گمان می‌برد حال خوش در چیزی دیگر است سفر به خارج، زیارت، آزادی در کشور... اما ما در کنگره به راستی آموختیم که حال خوش در کنار یکدیگر است. خوشبخت‌ترین انسان‌ها کسانی هستند که شادی بیشتری به دیگران می‌بخشند. آرام‌ترین افراد، آنانند که آرامش بیشتری به دیگران هدیه می‌دهند. و موفق‌ترین افراد، کسانی هستند که به دیگران یاری می‌رسانند تا به موفقیت دست یابند. تعامل، در کنار هم اتفاق می‌افتد.
در دوران کرونا تجربه کردم که حتی اگر کسی از خانوادۀ من به کرونا مبتلا نمی‌شد، من باز هم حال خوشی نداشتم. چرا؟ زیرا حال دیگران خوب نبود و این بر من اثر می‌گذاشت. این مسئله در کنگره نیز صادق است. اگر مصرف‌کننده‌ای در خیابان ببینیم، بی‌گمان آسیب آن به خانوادۀ ما نیز خواهد رسید. ممکن است همان مصرف‌کننده روزی به خانۀ ما نیز دستبرد بزند. چند ماه پیش، همسفری در مشارکت خود می‌گفت: پیش از کنگره، بسیار کمک می‌کردم؛ به بیمارستان‌ها، به بیماران سرطانی... اما وقتی به کنگره آمدم، فهمیدم اینجا جایی است که باید کمک کنم. اگر به کودکی یتیم کمک کنی، کاری نیکوست، اما آن کودک یتیمی خود را به دیگران انتقال نمی‌دهد. بیماری سرطان نیز سرایت نمی‌کند. اما اعتیاد، مصرف‌کنندگی را در جامعه می‌گستراند و آسیب آن بسیار فراگیر است.
ان شاء الله که با یاری یکدیگر، گلریزانی نیکو داشته باشیم و حقیقت رخدادهای کنگره را به خوبی ببینیم. حقیقت این لحظه‌هایی که تجربه می‌کنیم وقتی اشک شوق مادری را می‌بینیم که فرزندش را بازمی‌یابد؛ وقتی کودکی دست پدرش را می‌گیرد و می‌گوید: با تو به پارک می‌روم پدری که هرگز نفهمیده بود کودکش چگونه بزرگ شده و هیچ‌گاه با او به پارک نرفته بود. این‌ها اتفاقاتی بزرگ در کنگره هستند.
همیشه می‌گویم خدا کند که خود را به خواب نزنیم. اگر کسی خواب باشد، می‌توان بیدارش کرد؛ اما اگر کسی خود را به خواب زده باشد، بیدار کردنش دشوار است. به حقیقت‌هایی که در کنگره می‌بینیم، چشم بدوزیم. اگر با دست خالی از گلریزان بازگردیم، به گمانم آسیب آن دیر یا زود به خودمان بازخواهد گشت.
آقای مهندس می‌فرمایند: حتی پرندگان و حیوانات نیز از محصولات کشاورزی ما سهیم هستند. ما درخت گردو و گیلاس می‌کاریم و پرندگان نیز از آن بهره می‌برند. اما ما چه می‌کنیم؟ وقتی کلاغی را می‌بینیم که از گردوهایمان می‌خورد، آن را می‌کشیم و به دار می‌آویزیم تا عبرت دیگران شود. اما سال بعد که بازمی‌گردیم، می‌بینیم که آفت، محصولمان را نابود کرده است. ان‌شاءالله بدانیم در کنگره در چه جایگاهی ایستاده‌ایم و مبادا آن آفت، بار دیگر به زندگی‌مان بازگردد و سرمایه مان را برباید. سپاسگزارم که به سخنانم گوش دادید.

مرزبان کشیک: همسفر مینا
تایپ : همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب ( لژیون سوم)
عکس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم)
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زینب(لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی دلیجان 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .