جلسه یازدهم از دوره پنجم جلسات لژیون سردار نمایندگی حر به نگهبانی پهلوان همسفر سریه، دبیری پهلوان همسفر سارا و استادی دنور همسفر مریم با دستور جلسه وادی نهم «وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا میشود.» در روز سهشنبه ۱۳ آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۴:۴۵ آغاز به کار نمود.
.jpg)
سخنان استاد
خداوند را شاکرم که اذن حضورم در این حلقه را برای خدمت صادر کرد. از نگهبان جلسه و تکتک شما عزیزان که فرصت این خدمت را به من دادید، کمال تشکر را دارم. از راهنماهای خودم تشکر میکنم، شاید اگر این راهنماها نبودند، من هم مسیرم به کنگره۶۰ باز نمیشد و اگر قبل از من ایشان مسیرشان را هموار، علامتگذاری و ریلگذاری نمیکردند، من هم الان اینجا نبودم؛ چرا که گره من به واسطه دستهای پر مهر راهنماهایم باز شده است. دستور جلسه وادی نهم و تأثیر آن روی من است. ابتدای وادی نهم برای کسانی است که قرار است به خویشتن خویش توجه کنند و میگوید: اگر کسی میخواهد از ضدارزشها فاصله بگیرد؛ باید نقطه تحمل پیدا کند. حالا نقطه تحمل و وادی نهم میگوید: «وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجات بالاتری برسد، نقطه تحمل ایجاد میکند». تعریف نقطه تحمل و خود وادی تا جایی که من میتوانم، به لژیون سردار ربط بدهم، تکلیف و رسالت امروز خودم را انجام دهم.
خداوند به انسان برحسب اختیاری که داده طبق وادی نهم به ما فرصت این را داده که با تکرار، تمرین و گذشت زمان بتوانیم نقطه تحمل در خودمان ایجاد کنیم؛ پس نقطه تحمل کسب کردنی است، از بدو تولد به من نقطه تحمل را نمیدهند. در بعضی قسمتهای کتاب ۶۰ درجه زیر صفر و چهارده وادی برای رسیدن به خود (عشق) راجعبه نقطه صحبت شده است. وادی سیزدهم میگوید: نقطه طول، عرض و ارتفاع ندارد، خودش به تنهایی هیچ مفهومی ندارد و همینجا میگوید: نقطه تحمل یعنی اینکه یک مبدأ دارد و برای ما استارت میزند که ما تحمل را بالا ببریم. ما برای حضور در لژیون سردار نقطه تحمل پیدا کردیم چگونه؟ وقتی سبد از جلویمان رد میشد، نقطه اول پرداخت مبالغی بود که هر هفته و هر جلسه که مینشستیم در سبد پرداخت میکردیم، نقطه دوم حمایتمان از ورزش، موسیقی و زمین بود.
من خاطرم است که قدیم لژیون مالی نبود و ما برای زمین پرداختیهایمان را انجام میدادیم تا زمانی که لژیون مالی به دستور آقای مهندس و به پیشنهاد آقای زرکش و جشن مالی هر سال برگزار شد و این لژیون اتفاق افتاد. نقطه بعدی وارد سرداری شدن است، یعنی من اگر آن نقطه تحمل در نقاط قبلی را پیدا نکرده باشم، نقطه وقتی به نقطه میرسد، میشود پاره خط و پاره خط وقتی سه تا نقطه میآید به سطح میرسد و مثلث میشود. دقیقاً همان خمر من، انسان تک بعدی، دو بعدی و سه بعدی که در وادی سیزدهم میگوید را ترسیم میکند. من تک بعدی بودم وقتی وارد کنگره۶۰ شدم، حتی سبد وقتی از جلوی من رد میشد، میگفتم؛ چرا من باید توی این سبد مبلغ بیندازم من که پول کرایه ماشینم را هم نداشتم و پیاده به شعبه میآمدم؛ ولی وقتی آمدم، آموزش گرفتم و نسبت به آموزشها هم، نقطه تحمل پیدا کردم و داناییام را بالا بردم، متوجه شدم که این سبدها خیر و برکتش برای خودم میماند، این صندلی که روی آن مینشینم در اثر همین پرداختیها است، همین نور چراغ که الان روشن است، تابستان که برق زیاد میرود، وقتی برق میرود، گرم است، تاریکی است، چهقدر به ما سخت میگذرد.
فکر کنید؛ اگر مبلغ پول برق و خدمات اینجا پرداخت نشود، هزینه چه میشود؟ پس این سبدها هم در جای خودشان بسیار باارزش هستند. پس وقتی وارد لژیون سردار میشویم، مثلث کامل میشود. میتوانم بگویم انسان دو بعدی را پشت سر میگذارم و وارد بعدی شدم که عشق، عقل و ایمان با هم خوب کار میکنند. وقتی در لژیون سردار، سالها پرداخت میکنم و هر سال سعی میکنم، هر چند ناچیز روی مبلغ پارسال سردارم بگذارم، حرکت کنم، راکد نمانم و آن خط خمر که ضلع چهارم است، مثلث را به چهار گوش تبدیل و من را هدایت میکند. بر اساس اختیار من همه اینها اتفاق افتاده است و کسی نیامده جبر کند و به من بگوید که حتماً باید مبلغی را پرداخت کنی. هر کسی در حد توان خودش آمد و این خطوط عقل، عشق و ایمان را به ترسیم کرد و وارد لژیون سردار شد، همه اینها نقطه تحملی است که در ما ایجاد شده است.
هفته بعد جشن گلریزان را داریم، جشن گلریزان جشن پرداخت پول نیست، جشن شکرگزاری است اصلاً آهنگ شکرگزاری برمبنای جشن گلریزان بنا شده است و این جشن دارد چه چیزی را به من میگوید؟ شکرگزار باش که خطوط خمر، عشق، عقل و ایمانت بههم ریخته بود و یک پردهای مثل حجاب و پوشش آمده بود، روی عقل و دانایی تو پوشش انداخته بود و تو را در ظلمت و تاریکی نگهداشته بود و نمیگذاشت که ببینی. این چیزهایی را که الطاف خداوند هستند، رنگها و الوان را نمیتوانستی ببینی و حسها را نمیتوانستی درک کنی، حالا که آموزش دیدیم و این خطوط ترمیم شده است، حالا که خط خمر خودمان هم ترمیم شده است، میآییم و بابت این شکرگزاری میکنیم و پرداختی داریم. در وادی هشتم خداوند آنجایی که انسان را میخواهد، بفرستد روی زمین میگوید: «بروید و با عمل و حرکت مشخص میشود که چه کسانی بر پیمان خود استوار هستند».
همان روز اولی که وارد کنگره شدیم، اصلاً راههای دیگر را ما قطعاً همه ما برای درمان اعتیاد پشت سر گذاشته بودیم. همه ما تعهد کردیم و با خود گفتیم: یعنی میشود! من همه زندگیام را میدهم روی یک کفه ترازو، حال خوش مسافرم و زندگیام روی کفه دیگر ترازو، تعهدی نبوده، حالا مثل پیمان الست بنشینیم و در مقابل خداوند پیمان ببندیم! ولی این را همهمان ته دلمان گفتهایم. وقتی میرسیم به جشن مالی آیا ببینیم بر این موضوع استوار هستیم؟ وادی هشتم را پشت سر گذاشتهایم. هفته بعد جشن گلریزان است، ببینیم برای حال خوش خودمان که تعهد میکردیم به جایی برسیم این اتفاق برایمان افتاده؟ این خیلی مهم است.
نکته مهمی که من همیشه سر لژیون مالی و جشن سردار که میرسد با خودم مرور میکنم، همه شما میدانید من مسافر سرسختی در سفر داشتم، چند بار آمدند و رفتند و شاید به عنوان سه یا چهار همسفر تا الان در کنگره۶۰ مصرف کننده بودم، وقتی به خودم نگاه میکنم، میگویم خوب خودت چه کار کردهای الان تو برای جهش جایگاهت چه کردهای؟ مریمی که روز اول آمده بود و پر از تاریکی، ناراحتی و ضدارزشهای مختلف بود. وادی میگوید: برای حرکت در مسیر ارزشها باید به خویشتن خویش توجه کنیم. مهندس میگویند: ما هیچکدام، هیچ دینی به کنگره نداریم. ایشان فکر میکنم از بلند نظریشان است که این حرف را میزنند؛ ولی من احساس میکنم که همه ما بدهکاریم، بیشتر از آن چیزی که باید بدهکاریم.
من حساب کتاب میکنم مبلغی که تا الان در کنگره پرداخت کردهام از مبلغی که قبل از کنگره مسافرم را کلینیک میبردم و همین داروی OT را میدادم ولی با این نظم و با این علم و دانش نبود، خیلی بیشتر بود. همه را گفتم تا به صفت جوانمردی برسم، جوانمردان مثل دژهای محکمی در مقابل ضدارزشها هستند و این انسانهای صالح از عملکرد خودشان لذت میبرند، کیف میکنند و انرژی میگیرند. اگر واقعاً در لژیون سردار هستیم و از هر پرداختی لذت میبریم، بدانیم که به این صفت قدم به قدم نزدیکتر میشویم. انسانهایی که در وادی یازدهم میگویند: خواستهشان به حد اعلای خودش برسد، فرقی نمیکند در مسیر خودشان قلوه سنگ، کوه یا دره باشد؛ مثل یک رود خروشان و چشمه جوشان میمانند که موانع را پشت سر میگذارند و به بحر یا اقیانوس متصل میشوند. اقیانوس و بحر ما، جشن مالی ما است.
هفته بعد میتوانیم گشودگی قلب، بخشش و صفات را در خودمان ببینیم و بتوانیم در حد توان خودمان بگذاریم، ما گاهی توان خودمان را میدانیم و به تعادل رسیدن خط خمر واقعاً درد دارد، دقت کردید مسافرها آخر سفر چه دردی میکشند! خط خمر من در لژیون سردار درد دارد این پرداختیها درد دارد، باورتان میشود من برای یک میلیون آخر پرداختی دنوری پارسال واقعاً همه مبلغها یک طرف، آن یک میلیون من را خیلی عذاب داد و خیلی دردم آمد. همین را بعضی وقتها در لژیون میگویم که نقطه تحمل خود را بسنجیم. اصلاً آقای مهندس نخواستهاند ما را در این پرداختیها به نقطه آشوب بکشند. انشاءالله که هر کداممان در حد توانمان هر آنچه که میتوانیم و دریافت کردهایم، چون اساتید از ما خواستهاند آن چیزی را که گرفتهاید، چند برابر کنید و دوباره به هستی برگردانید ما هم بتوانیم به کنگره۶۰ برگردانیم. ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش کردید.

تایپیست: همسفر ناهید رهجوی راهنما همسفر خدیجه (لژیون دوازدهم)
عکاس: همسفر معصومه رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون هجدهم)
ارسال: همسفر پریناز رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیون هفدهم) دبیرسایت
همسفران نمایندگی حر
- تعداد بازدید از این مطلب :
217