English Version
This Site Is Available In English

آرامش نشانه نقطه تحمل بالا

آرامش نشانه نقطه تحمل بالا

جلسه دهم از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی بنیان مشهد به استادی دستیار اسیستانت پهلوان همسفر فریده، نگهبانی همسفر اعظم و دبیری همسفر معصومه با دستور جلسه «وادی نهم: وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود.» روز دوشنبه ۱۲ آبان‌ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسات کنگره۶۰ از نظر من به دو دسته تقسیم شده‌اند. دسته اول دستور جلسات فنی هستند. مانند: DST، سیستم ایکس، OT، شیشه، راه‌های درمان و کلیه دستور جلسات؛ اما دسته دوم دستور جلسات مربوط به جهان‌بینی است. موضوعاتی که بر روی تفکر، اندیشه و نگرش ما تأثیر می‌گذارد تا ما بتوانیم انسان‌های متعادل و آگاهی باشیم. ریشه، اساس و فنداسیون جهان‌بینی کنگره۶۰، کتاب عشق است، یعنی همین چهارده تا وادی که در کتاب عشق نوشته شده است. اگر عزیزان تازه‌واردی هستند و اصلاً نمی‌دانند کتاب در مورد چه چیزی است، از انتشارات خریداری کنند، در ادامه حتماً این منبع آموزشی در لژیون‌ها آموزش داده می‌شود و همچنین این کتاب بسیار پرمعنا و مفهومی است.

من ذاتاً اهل مطالعه هستم؛ اما در طول سال‌ها به‌ندرت پیش آمده است که کتابی را بیش از سه بار خوانده باشم. چنین کتاب‌هایی که دو یا سه بار خوانده باشم، بسیار اندک است. بسیار کتاب‌هایی بوده است که پس از یک‌بار مطالعه دیگر نیازی به خواندن دوباره احساس نکرده‌ام؛ حتی کتاب‌هایی بوده که بیست یا پنجاه صفحه از آن را خوانده‌ام و احساس کرده‌ام  که مطلب تازه و ارزشمندی برای من ندارد؛ اما کتاب عشق، چهارده وادی برای رسیدن به خود و همچنین کتاب عبور از منطقه ۶٠ درجه زیر صفر، برای من استثناء بوده است؛ به‌ویژه کتاب عشق را بیش از  چهل یا پنجاه مرتبه خوانده‌ام و بسیار برای من جالب بود آن زمان که جنگ شد و همه مشغول جمع کردن وسایل و بستن کوله‌پشتی بودند، من این کتاب را در کوله‌پشتی خود گذاشتم. بعدها که به این موضوع فکر می‌کردم، از خودم می‌پرسیدم: چرا میان آن‌همه وسیله‌ ضروری، این کتاب را برداشتم، نمی‌دانم دقیقاً چرا؛ اما اکنون می‌دانم که این کتاب برای من نوری است در تاریکی و چراغی برای هدایت و روشنایی مسیر زندگی‌ من است.

استاد امین می‌فرمایند: آن چهارده ستون، ستون‌هایی هستند که صراط مستقیم بر پایه آن‌ها استوار می‌شود. هر مکانی از هستی که باشیم؛ حتی در میان کوهی از مشکلات و تاریکی‌ها، اگر به این چهارده وادی متوسل شویم و به این ریسمان الهی چنگ بزنیم، این کتاب قطعاً ما را به سوی توحید و یگانگی هدایت خواهد کرد؛ البته به شرط تلاش برای خواسته‌ای که داریم؛ زیرا انسان به اندازه‌ تلاش و عمق خواسته‌اش می‌تواند رشد کند و برای او فرمان صادر می‌شود. هیچ زمانی این کتاب را نادیده نگیرید، کوچک نشمارید، جزء بافت اصلی زندگی‌ خود قرار دهید و آن را مرور کنید؛ زیرا برای من هر سالی که می‌گذرد و دوباره این کتاب را می‌خوانم، مانند این است که برای نخستین بار، آن را می‌بینم و هر بار نکته‌ای تازه و درسی جدید از آن می‌‌آموزم. کتاب‌هایی هم سطح با این کتاب‌ها، کتاب‌های عمیق و پر محتوا هستن و به اندازه‌ ظرفیت هر شخص اجازه می‌دهند از آن برداشت کنید.

امروز تمرکز ما بر روی  یکی از ستون‌های مهم آن است و صحبت از وادی نهم: «وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد، نقطه تحمل پیدا می‌شود.» همه‌ ما انسا‌ن‌ها، با نقطه تحملی متفاوت در این‌جا حضور داریم. یک نفر با کوچکترین ناراحتی؛ حتی یک اخم یا جواب سلام را ندادن، به‌هم می‌ریزد و دیگری با توهین، آرامش خود را حفظ می‌کند. یک نفر اگر صد هزار تومن از دست بدهد، به‌هم می‌ریزد، در صورتی که دیگری اگر صد میلیون نیز از دست بدهد، نهایتاً ده دقیقه ذهنش مشغول می‌شود. بعضی‌ها اگر مسافرشان گریز بزند، می‌گویند دیگر من به کنگره۶٠ نمی‌آیم و با این مکان قهر می‌کنند. در مقابل افرادی هستند که مسافرشان دو یا سه سال است که سفر نمی‌کند؛ اما همچنان به کنگره۶٠ می‌آیند و می‌گویند من این‌جا را رها نمی‌کنم. آن‌ها نقطه تحمل بالایی دارند و امیدوار به رهایی مسافرشان هستند. یعنی ما انسان‌ها در نقطه تحمل متفاوتی قرار گرفته‌ایم.

اما اصلاً این‌طور نیست که بگویم وادی نهم را فرا گرفته‌ام و کار تمام است؛ باید به تدریج نقطه تحملم را افزایش دهم و این مسیر گام‌به‌گام طی می‌شود. موضوعی که من همیشه به آن فکر می‌کردم، اگر بخواهم نقطه تحملم را بالا ببرم چه کاری باید انجام دهم. در این وادی دو راهکار مشخص، ارائه شده است، یکی صبر و گذر زمان و دیگری تکرار و تمرین. مانند ورزشکاری که می‌خواهد چربی‌هایش تبدیل به عضله شود. فقط با فکر کردن به عضله و گذشت زمان، این اتفاق نمی‌افتد یا یک سال فکر کنم که می‌خواهم لاغر شوم و تصویرسازی کنم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ بلکه نیاز به تمرین مستمر و مداوم دارد. مدتی نیز تحقیق می‌کردم که اگر بخواهم در این وادی، نقطه تحملم را افزایش دهم، از کجا باید شروع کنم و چه کارهایی باید انجام دهم؟ شش عامل پیدا کردم که بسیار برای من جذاب بود.

اولین مورد، تنظیم فیزیولوژی بدن است که نقش بسیار مهمی در افزایش نقطه تحمل دارد. دقیقاً همان چیزی که آقای مهندس در رأس اهداف کنگره۶٠ قرار داده‌اند، همسفر و مسافر باید جسمی سالم داشته باشند، ورزش کنند، خواب کافی و درست داشته باشند و اصول تغذیه سالم را رعایت کنند. این‌که سیستم ایکس باید بازسازی شود، سیگار و مواد و حتی اضافه‌وزن درمان شود. تمام این موارد پایه و اساس این هستند که یک انسان بتواند نقطه تحملش را افزایش دهد؛ زیرا بدن اولین جایی است که فشار را تحمل می‌کند. کمی به گذشته‌ خویش فکر کنید یا حتی اکنون اگر سفر اولی هستید. زمانی که  مسافر خمار است، کوچکترین چیزی می‌تواند او را دیوانه کند و واکنش شدیدی نشان دهد؛ اما همان مسافر وقتی مواد مصرف می‌کند، هرچه به او بگویید، می‌خندد یا خود شما زمانی که دندان‌درد دارید، کوچکترین حرف از فرزند ممکن است شما را عصبی کند؛ اما زمانی که حالتان خوب است؛ حتی اگر مادرشوهر یا شخص دیگر، حرف تندی بزند، برای شما مهم نیست و می‌گویید: «فراموش کن، حالا یک چیزی گفت.» می‌بینید چه‌قدر فیزیولوژی بدن می‌تواند روی نقطه تحمل تأثیر بگذارد و ما نیاز داریم به جسم‌ خویش توجه کنیم، کاری که من مدتی از آن غافل شده بودم.

دومین مورد، مدیریت ذهن است. کنگره۶٠ به ما می‌آموزد؛ باید مثبت‌اندیش باشیم، یعنی در هر اتفاقی دنبال نکته‌ خوب آن باشیم، نه این‌که همیشه منفی‌بافی کنیم. زمانی که دائم فکر کنیم: اگر مسافر گریز زد، رها نشد و اگر تعهد سردار را انجام ندادم، چه کنم؟» با این نگرش هیچ اتفاق مثبتی نمی‌افتد. این افکار نقطه تحمل ما را پایین می‌آورد و خودمان را در چرخه انرژی منفی گرفتار می‌کنیم در واقع، در همان موقعیت‌ها خود موقعیت تأثیری ندارد، بلکه تفسیر ما از آن است که حالمان را خراب می‌کند. مثلاً شخصی وارد اتاق می‌شود و به من سلام نمی‌دهد. به‌جای این‌که فکر کنم عمداً بی‌احترامی کرده است، می‌توانم فرض کنم که حواسش نبوده، حالش خوب نبوده یا مرا ندیده است. این نگرش باعث می‌شود، من اذیت نشوم و نقطه تحمل خودم را مدیریت کنم.

سومین مورد، تنظیم احساسات است. یعنی این‌که خود و احساساتم را بشناسم. اگر زمانی که ترسیده‌ام، ترسم را بپذیرم، به نقطه انفجار نمی‌رسم. همین‌طور هنگامی که عصبانی یا غمگینم، به خود می‌گویم: تو اکنون عصبانی و غمگین هستی، انکار نکن! زمانی که احساساتت را بپذیری و بشناسی، می‌توانی از آن عبور کنی؛ اما اگر این اتفاق نیفتد، مانند یک دیگ زودپز عمل می‌کنم؛ سوپاپش می‌ترکد و منفجر می‌شوم. چهارمین مورد، تغییر باورهای درونی است، یعنی این‌که من انعطاف‌پذیر باشم. دیگر فکر نکنم که همه باید منصف باشند و به من احترام بگذارند. مگر من چه کسی هستم که این انتظار را داشته باشم؟ زمانی که انعطاف‌پذیر باشم نقطه تحملم نیز افزایش پیدا می‌کند و پنجمین مورد جست‌وجوی معنی در سختی‌ها است. مثلاً چرا اعتیاد به سراغ من آمد؟ حتماً در آن حکمت و درسی نهفته است که باید آن را کشف کنم و آخرین مورد، تمرین تدریجی است؛ یعنی فشارهای کوچک را به‌صورت آگاهانه به خودم وارد کنم و ببینم چه اتفاقی می‌افتد.

صحبتی کوتاه از حس شیرین دریافت شال پهلوانی پهلوان همسفر زینب از دستان آقای مهندس

مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر وحید
تایپیست: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر ناهید (لژیون دهم)
عکاس: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون چهارم) دبیر سایت
همسفران نمایندگی بنیان مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .