هفتمین جلسه از دوره هجدهم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی گنجعلیخان کرمان با استادی پهلوان همسفر ندا،، نگهبانی همسفر الهه و دبیری همسفر فاطمه با دستور جلسه «وقتی نیرویی از کم شروع شود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطهٔ تحمل پیدا میشود.» روز دوشنبه ۱۲ آبانماه ۱۴۰۴ ساعت :۱۵ آغاز بهکار کرد.
	
	خلاصه سخنان استاد:
	سلام دوستان ندا هستم همسفر در مورد دستور جلسه که وادی نهم است وقتی نیرویی از کم شروع شود به درجه بالا و بالاتر میرسد نقطه تحمل پیدا میکند. این وادی به ما یاد میدهد که هیچ تغییری ناگهانی و بدون تغییر و استمرار اتفاق نمیافتد؛ یعنی باید با صبر، آموزش و حرکت این نقطه تحمل درون ما بالا برود در مسیر درمانمان ، در خدمت کردن، در خانواده، در مسائل مالی، همه و همه گاهاً شده که ناامیدی به سراغ ما بیاید؛ اما فقط این بالا بردن نقطه تحمل و این قدمقدم حرکت کردن، آرامآرام آمدن به جلو باعث شد که ماها بخواهیم عقب نکشیم و به این راه ادامه بدهیم و یک آزمونی برای ما شود برای چالشهای بزرگتر و اتفاقات بزرگتر. در واقع این وادی به ما میگوید از سخن به عمل حرکت کن؛ یعنی دانستن من صرفاً کافی نیست و  من حتماً باید آموزش ببینم، حتماً باید استمرار داشته باشم، حتماً معنای صبر و تحمل کردن را متوجه شوم که این را در لژیونها، راهنماها خیلی کار میکنند؛ چون معنی صبر با تحمل خیلی فرق میکند، ما همیشه میگوییم که صبر؛ یعنی علیرغم اینکه مشکل داری و داری طی میکنی؛ اما با یک آرامش داری آن مشکلات را میگذرانی؛ اما نقطه تحمل، مثالی که راهنما همیشه برای ما میزد میگفت نقطه تحمل مثل یک زودپز میماند که داخلش را پر از نخود و لوبیا کردی، زیرش را هم زیاد کردی آخر این زودپز یک جایی میترکد؛ وقتی هم میترکد این داغی، سوزش و ترکش روی همه میریزد و آسیب برای همه دارد؛ پس این نقطه تحمل اینجا به ما یاد میدهد که من باید یاد بگیرم که بالا رفتن نقطه تحمل این صبر را درون من در واقع به نقطهای میرساند که میتوانم مشکلات را حل کنم؛ اما با آرامش این اتفاق برایم میافتد.
	حالا این نقطه تحمل صرفاً برای سختی و مشکلات نیست، برای شادیها و موفقیتها هم باید به همین صورت باشد؛ یعنی در لحظه موفقیت و شادی هم باید یک نقطه تحمل داشته باشم، باید به آن ظرفیت برسم و در آن جایگاه قرار بگیرم، حالا اگر بخواهیم مثال بزنیم از سختیهایی که برای ما پیش میآید و باعث میشود که ما را پخته کند، یک شاگرد و استادی بودند که کوزهگر بودند بعد زمانی که این استاد این کوزه را درست میکرد میگفت که باید این را داخل آتش بگذاریم و بعد بدهیم به دست مشتری، شاگرد میگفت حالا اگر همینجوری بدهیم دست مشتری که ایرادی ندارد چه لزومی دارد که آتش بزنیم و در  کوره قرار بگیرد، استاد گفت زمانی که کوزه، آتش را میبیند با یک قطره آب دیگر ترک برنمیدارد که این مثال: همین سختیها و مشکلات زندگی خودمان را دارد که دیگر با کوچکترین مشکل انسانها از پا در نمیآیند بعد کوزهای را آورده بود که تَرک برداشته بود گفت این کوزه ترک برداشته را نگاه کن این همان کوزهای است که زمانی آتش را دید خودش را عقب کشید و نگذاشت پخته و جا افتاده شود و همین ترس و عقب رفتن باعث شد که گوشه این کارگاه خاک بخورد؛ اما کوزهای که آتش را دید و حرارت را توانست تحمل کند الآن در کاخ کنار پادشاه قرار دارد، در واقع به من یاد میدهد که نقطه تحمل مثال همان آتشی است که باعث استواری و پختگی من میشود و دیگر آن سختیها برای من مشقت را نداشته باشد و من به خودم میگفتم ندا زمانی که وارد آتش شوی زیباییهای رنگ آتش را میبینی بیرون از سختیها نمیتوانی این رنگها و این قشنگیها را ببینی آتش یک عظمت و زیبایی را دارد کسی که داخلش قرار میگیرد متوجه این زیبایی و این قشنگی میشود.
	من یک اشاره کوتاهی به لژیون سردار داشته باشم که اِنشاءالله همه در جشن گلریزان شرکت کنند و آنطور که شایسته همه هست استقبال کنند و در ابتدای صحبت در مورد گلریزان بگویم که گلریزان واقعی را آقای مهندس در زندگی تکتک ما انجام دادهاند و در واقع ما داریم خدمت آقای مهندس درس پس میدهیم و واقعاً گلستان به پا کردند و در هیچ سرزمینی ما نمیتوانیم این عشق و محبت را از کسی دریافت کنیم اینقدر که زیبا برای ما سنگ تمام گذاشتند؛ اما لژیون سردار صرفاً یک جایگاه مالی نیست؛ بلکه یک مسیر رشد معنوی را به ما یاد میدهد جایی که انسان باید از تعلقاتش عبور کند تا بتواند به درجه دیگری برسد و در لژیون سردار این پولی که پرداخت میشود یک ابزار برای نیت ما هست که ما در زندگی نیاز داریم به یکسری ابزار که آن عشق و ایمان و بخشیدن است که به ما جلا میدهد و آن کار را زیباتر میکند و این را در کنگره هم یاد گرفتیم که درمان ما فقط با دارو و آموزش انجام نمیشود ما نیاز به خدمت هم داریم که عمیقترین خدمتها در کنگره خدمت کردن مالی است، آقای زرکش یکبار در صحبتهایشان بیان کردند، کسی که خدمت مالی انجام نمیدهد در واقع هیچ اتفاقی برای او نمیافتد و حرکت هر کدام از ما در کنگره بسیار تعیین کننده است که داریم چه حرکتی را انجام میدهیم. حالا من با خودم بگویم که  واقعاً برای ساختار کنگره چه کار کردهام یا چهقدر میخواهم در این ساختار سهیم باشم.
	من به بچهها میگویم ما گاهی اوقات دچار یک روزمرهگی میشویم و اینقدر در کنگره خوش میگذرد که یادمان میرود بیرون از کنگره چه خبر است؛ اما من لحظهای که در لژیون سردار بودم یک برگشت به چند سال قبل زدم که خانم سحر به کرمان  آمدند و اولین نفرهایی که آمدند با آن زندگیهای سختی که داشتند، آمدند و اتفاق های قشنگی که در کرمان افتاد حاصل دسترنج همان افرادی بود که خدمت جانی، مالی و علمی انجام دادند و این اتفاق رقم خورد؛ پس آن یک نفر به این فکر نکند که من حالا یک میلیون بدهم، شش میلیون بدهم اگر ۵۰ تومان کارت بکشم مثلاً کنگره دیگر هیچ نیازی ندارد؟ نه همین آجر روی آجر گذاشتنها باعث میشود که شعبهای مثل کرمان به چند شعبه تبدیل شود و انشاءالله بیشتر از این هم میشود و ما شاهد رشد بیشتر هم خواهیم بود و اتفاق میافتد و در ادمه این را بگویم که روزی پادشاهی برای اینکه درس بخشش را به افراد سرزمینش بدهد، دستور داد هر کس یک سکه ببخشد، در عوض برای او دعا میکند؛ زیرا میخواست به مردمش بخشش را یاد بدهد مردم صف کشیدند هر کس با مقداری سکه، در میان جمع پیرزنی آمد که لباسش ساده بود و فقط یک سکه داشت و آن سکه را در صندوق انداخت و گفت این سکه تنها دارایی من است؛ اما شاید برای کسی نجات باشد، پادشاه وقتی این صحنه را دید دعا کرد خداوند به او ده برابر این سکه را در دنیا و آخرت بدهد. وزیر گفت چرا برای او دعای ویژه کردید او فقط یک سکه بخشید! پادشاه لبخند زد و گفت آن ها از داراییشان دادند؛ اما او از دلش، آنها از زیادیشان بخشیدند اما او از نیازش و همه چیزش را داد، نه فقط سکهاش را.
	ارزش بخشش به مقدار نیست به نیت و دل است و قرار نیست این بخشش برگشت داشته باشد؛ اما قطع به یقین اثر دارد و اثرش را نمیتوانیم کتمان کنیم، اثرش را در زندگی، روی آرامش و روی بچههایمان به وضوح میبینیم و آنها هم یاد میگیرند، چرا؟ چون با آن صفت کمکم اخت میگیرند، بزرگ میشوند و میبخشند و ما لذت میبریم. این را هر زمان توفیق باشد و در جایگاه استادی باشم به بچهها میگویم همیشه آقای مهندس اجازه بخشیدن و کمکهای مالی را به همه ما نخواهند داد ممکن است روزی بیاید که آقای مهندس بگویند که دیگر گلریزان را میخواهیم جمع کنیم و کسی کمک نکند و واقعاً من آن روز را نمیتوانم تصور کنم که آقای مهندس چنین فرصتی را از ما بگیرند؛ زیرا اکنون فقط به ما فرصت میدهند که درس بخشندگی را در کنگره یاد بگیریم و هر کدام از جایگاهها قرار است ما را به یک جایی برساند و قطع به یقین در لژیون سردار هم قرار است یکسری از چالشها و گرهها از ما باز شود و تا تجربهاش نکنیم آن گره باز نمیشود و همینجور خواهد ماند. امیدوارم گلریزان امسال برای بچههای کرمان واقعاً گلستان باشد، مثل هر سال خوش بدرخشند و من مطمئنم تعداد پهلوانها تعداد دنوری، سرداری بیشتر و بیشتر میشود و لذتش را همه شما عزیزان میبرید.
	قدردانی از مسئول نشریات همسفر سهیلا و معرفی مسئول جدید همسفر محدثه
	
	
	
	
	مرزبانان کشیک: همسفر زهرا و مسافر عبدالرضا
	عکاس: همسفر ویدا رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
	تایپیست: همسفر مبینا رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم)
	ویرایش: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر سلیمه (لژیون چهارم) دبیر اول سایت
	ارسال: همسفر توران رهجوی راهنما همسفر نجمه (لژیون سوم) نگهبان سایت
	همسفران نمایندگی گنجعلیخان
                                
                                    
                                    
                                        - تعداد بازدید از این مطلب :
                                        103