جلسه سیزدهم از دوره پنجاه و پنجم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰؛ نمایندگی البرز (کرج)؛ با استادی مسافر وحید، نگهبانی مسافر ابوالفضل و دبیری مسافر حمید، با دستور جلسه "وادی نهم:وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا میشود" در روز یکشنبه یازدهم آبانماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه امروز درباره وادی نهم است یعنی نقطه تحمل.
همهچیز برمیگردد به خودِ انسان پس باید از خودم بگویم.
قبل از ورود به کنگره نقطه تحمل من صفر بود. نه اینکه بخواهم شعار بدهم، در زندگی روزمره، در خیابان با همه در حال درگیری و بحث بودم.
اگر کسی بوق میزد یا سبقت میگرفت، تا کیلومترها دنبال او میرفتم.
اما حالا وقتی کسی با من صحبت میکند، آرام میمانم.
این نقطه تحمل یکشبه بهدست نیامده است. ذرهذره با آموزشهایی که از کنگره گرفتم بدست آمده است.
امروز اگر کسی چند جمله هم به من بگوید و یا بی احترامی کند، من سکوت میکنم و همان سکوت باعث میشود او حرفش را تمام کند و برود.
من دیگر آن وحیدِ قبلی نیستم، وحیدی که با همه در چالش بود. با خودش، با خانوادهاش، با همسرش و فکر و ذکرش فقط مصرف مواد مخدر بود.
تمام اینها نشان میداد که زندگیام زیر سایه مصرف میگذرد اما تغییر قدمبهقدم شکل گرفت.
نقطه تحمل من ذرهذره بالا رفت و با آموزشهای کنگره 60 یاد گرفتم چگونه آرام بمانم.
اگر انسان بهیکباره به جایگاهی برسد و ظرفیتش را نداشته باشد، نهتنها پیشرفت نمیکند بلکه به خودش و دیگران هم آسیب میزند. مثلاً اگر من ظرفیت مدیریت یک مجموعه را نداشته باشم با نشستن پشت آن میز مدیریتی باعث ضرر خواهم شد و بهترین حالتش این است که از کار اخراج شوم.
برای رسیدن به هر جایگاهی باید صبر، تجربه و ظرفیت لازم را پیدا کرد.
بخشی از صحبتهایم را هم میخواهم به موضوع گلریزان پیش رو اختصاص دهم.
سال اول تعهد شش میلیون تومانی دادم، اما فقط یکمیلیون و پانصد هزار تومان پرداخت کردم. در توانم بود که همه مبلغ را پرداخت کنم اما هنوز به آن آگاهی نرسیده بودم.
سال بعد در گلریزان شرکت کردم و این بار تعهدم را کامل پرداخت کردم. نمیخواهم شعار بدهم اما حس کردم برکت وارد زندگیام شد و زندگیام تغییر کرد، آرامش پیدا کردم و مسیرم عوض شد.
اگر کنگره ۶۰ نبود، امروز من قطعاً از کار اخراج شده بودم ودر آستانه سقوط بودم.
یادم هست در محل کارم چند بار به من هشدار داده بودند و تا مرز اخراج شدن رفتم، آن موقع به من برخورد اما واقعاً حق با آنها بود.
اما همان وحیدِ مصرفکننده آمد به کنگره 60 و سفرش را شروع کرد و تغییر کرد.
کنگره ۶۰ واقعاً همهچیز را به ما میدهد. نمیدانم اگر امروز نیایم کنگره 60 باید کجا بروم. زندگی من با کنگره گره خورده است و اگر روزی برسد که دیگر به کنگره نیایم، نمیدانم چطور باید ادامه دهم.
از اینکه به صحبتهای من توجه کردید سپاسگزارم.
.jpg)
.jpg)
تایپ متن: مسافرمحمد و مسافرعلیاصغر
عکس: مسافرمحمد
بارگزاری: مسافرمحمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
1116