English Version
This Site Is Available In English

پایداری، رمز پاکی من در کنگره شد

پایداری، رمز پاکی من در کنگره شد

دومین جلسه از دوره چهارم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی ارم، با استادی مسافر احمد، نگهبانی‌‌ مسافر‌ آرمین و دبیری‌ مسافر مجید، با دستور جلسه «وادی نهم :وقتی نیرویی از کم شروع بشود و به درجه بالا و بالاتری برسد نقطه تحمل پیدا می شود» در روز یکشنبه مورخ  ۱۱ مهر ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، احمد هستم، یک مسافر.
دستور جلسه این هفته وادی نهم است: وقتی نیرویی از کم شروع می‌شود و به درجه‌ی بالا و بالاتر می‌رسد، نقطه‌ تحمل پیدا می‌کند.
این وادی برای من به‌منزله‌ی یک ضرب‌المثل شده است؛ زیرا تمام وادی‌های کنگره به‌هم‌پیوسته‌اند و از تفکر آغاز می‌شوند تا به عمل و نتیجه برسند. برای من، وادی نهم حکم پایداری‌ام در کنگره را داشت؛ حکم پاکی‌ام را داشت.

از خداوند سپاسگزارم که در جایی قدم گذاشتم که هر روز آموزش می‌گیرم. پیش از ورود به کنگره، زندگی‌ام سراسر مشکل و آشوب بود. حال و روزم به‌قدری خراب بود که هر روز صبح پنج گرم شیره می‌خوردم و همراه آن چند قرص اعصاب مصرف می‌کردم. دکترها تشخیص افسردگی حاد داده بودند و گفته بودند باید تا آخر عمر دارو مصرف کنم. روزهایی بود که بین بیست‌ تا بیست‌وپنج عدد قرص می‌خوردم.

وقتی وارد کنگره شدم، راهنمای عزیزم، آقای علی‌اصغر، حال و روز مرا به‌خوبی درک کرد. همان‌جا بود که به او ایمان آوردم. با روش DST، کم‌کم مواد از زندگی من کنار رفت. در ابتدا آمده بودم تا فقط از پنج گرم شیره به دو یا سه گرم برسم؛ اصلاً قصد درمان نداشتم، چون فکر می‌کردم بیمارم و فقط باید مصرفم را کم کنم.

در ماه‌های اول، نمی‌توانستم باور کنم که روزی درمان شوم. تصورم این بود که من با بقیه فرق دارم، چون ناراحتی اعصاب دارم. تا اینکه پارسال در همین دستور جلسه شرکت کردم و جمله‌ی وادی نهم را شنیدم. آن جمله شد ذکر روزانه‌ی من. روزی شاید ده بار برای خودم تکرارش می‌کردم و حالا معنایش را با تمام وجود درک می‌کنم.

با خودم عهد بستم که بتوانم مانند دیگران کم‌کم قدرت خود را به دست بیاورم، به پاکی برسم و مشکلاتم را یکی‌یکی حل کنم. همه‌چیز را سپردم به راهنمایم، و از همان‌جا نقطه‌ تحمل در من شکل گرفت. فهمیدم برای حل مشکلات بیرونی هم باید نقطه‌ تحمل درونی بسازم.

تا پیش از آن، همیشه منتظر معجزه بودم؛ منتظر کسی که بیاید و نجاتم دهد. اما این وادی به من یاد داد که خودم باید حرکت کنم. یاد گرفتم که مقصر اصلی خودم هستم و هرجا کوتاهی کرده‌ام، همان‌جا ضربه خورده‌ام.

اوایل سفرم بسیار سخت گذشت. چهار ماه نخست، آشوب درونی زیادی داشتم. اما وقتی یاد گرفتم باید از کینه، حسادت و انتقام فاصله بگیرم، آرامش کم‌کم به زندگی‌ام برگشت. باور کنید وقتی پذیرفتم مشکلات باید تدریجی حل شوند، نود درصد آرامش به زندگی‌ام بازگشت.

پیش از کنگره، آن‌قدر بی‌تحمل بودم که اگر کسی پشت سرم بوق می‌زد، کنترلم را از دست می‌دادم و ناسزا می‌گفتم. اما حالا یاد گرفته‌ام آرام باشم. گاهی هنوز کنترل از دستم خارج می‌شود، اما سریع برمی‌گردم و نمی‌گذارم ادامه پیدا کند.

می‌دانم هنوز کامل نشده‌ام، اما مسیرم روشن است. همان‌طور که مواد با روش DST به‌تدریج از بدنم خارج شد، حالا یاد گرفته‌ام مشکلات خودم را هم باید آرام آرام حل کنم.

از خداوند بزرگ سپاسگزارم که کنگره را سر راه من  قرار داد، و از راهنمای عزیزم، آقا علی‌اصغر، با تمام وجود تشکر می‌کنم. من برای این مشارکت آمادگی نداشتم، اما با اصرار و دلگرمی ایشان پذیرفتم، و حالا خوشحالم که تجربه‌ام را با شما به اشتراک گذاشتم.
از اینکه به صحبت‌های من توجه کردید سپاسگزارم.

عکس: مرزبان خبری مسافر پیمان 

بارگزاری: مسافر فخرالدین لژیون دوم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .