English Version
This Site Is Available In English

اگر در بازی نباشم، موفق نمی‌شوم

اگر در بازی نباشم، موفق نمی‌شوم

هفتمین جلسه از دوره چهارم لژیون سردار کنگره ۶۰، نمایندگی قائم‌شهر، با استادی پهلوان محترم مسافر یوسف، نگهبانی مسافر احسان، دبیری مسافر بهمن و خزانه‌داری مسافر محمد، با دستور جلسه "DST - OT " یکشنبه4 آبان ماه 1404 راس ساعت 19 آغاز به کارکرد.

با سپاس از همه کسانی که اینجا را آماده کردند تا ما بیاییم و حالمان خوب شود. اگر امروز به این جایگاه رسیدیم، به پشتیبانی آقای مهندس و خانواده محترمشان بوده است. از خدمتگزاران، ایجنت محترم، مرزبان‌ها و بقیه اعضایی که در خدمت هستند، بسیار تشکر می‌کنیم.این که ما به راحتی اینجا نشسته‌ایم به خاطر خدمت‌هایی است که آن‌ها انجام می‌دهند و همه چیز آماده می‌شود تا ما بتوانیم راحت بنشینیم و صحبت کنیم.
در مورد اوتی و روش DST (دی‌اِس‌تی) صحبت می‌کنم. داروی اپیوم (اپیومتینچر) که در فارسی به آن اپیوم و در انگلیسی یا لاتین مخفف آن OT (اوتی) گفته می‌شود، و روش DSt که D مخفف دژاکام، S مخفف استپ (پله‌های ۲۱ روزه) و T مخفف تایم (زمان) است، با هم ترکیب می‌شوند تا فردی که وارد این روش می‌شود، به درمان برسد. بسیاری این دارو را از بیرون تهیه می‌کنند و استفاده می‌کنند، اما نتیجه نمی‌گیرند.

سؤال این است که چرا در روش dst و روشی که آقای مهندس ابداع کرده‌اند، این درمان اتفاق می‌افتد، اما در جای دیگر نه؟ زیرا کسی که دارو را از بیرون تهیه می‌کند، نمی‌داند چقدر باید مصرف کند، آموزش لازم را ندارد، راهنما ندارد و به صورت خودسرانه یا با توصیه پزشکی بدون برنامه دقیق استفاده می‌کند. اما وقتی فرد وارد کنگره می‌شود، راهنمایی را پیدا می‌کند که امتحان داده، کارش را بلد است و مسیر را به او نشان می‌دهد. راهنما داروها را کم می‌کند یا استپ می‌زند و این کارها را انجام می‌دهد تا فرد به راحتی درمان شود.
نکته دیگر این است که اگر فردی در روز ۵ یا ۶ گرم تریاک مصرف می‌کرده، چگونه با ۴ یا ۵ یا ۶ سی‌سی شربت در روز اداره می‌شود؟ بخشی از پاسخ، به خاطر جلسات، حضور در گروه، پارک، شرکت در کارگاه و لژیون است که انرژی می‌گیرد. مثلاً اگر روز یکشنبه بیاید، مقداری انرژی می‌گیرد تا یکشنبه بعد. در روزهای اول سفر اول و بعد با آموزش دیدن و کار روی جهان‌بینی، این روند در روزهای سه‌شنبه هم تکرار می‌شود. پس از ۴ یا ۵ ماه سفر دقیق، خودبه‌خود تغییراتی در روحیات فرد دیده می‌شود و بخشی از تأمین دارو از طریق جلسات و جهان‌بینی صورت می‌گیرد که باعث می‌شود مخدرهای طبیعی بدن شروع به کار کنند و مقدار دارویی که در کنگره دریافت می‌کند، برایش کافی باشد.
این روشی است که در کنگره استفاده می‌شود. ما در کنگره ۶۰ سیستمی به نام سیستم ایکس داریم. یعنی مخدرهای طبیعی بدن در اثر مصرف مواد مخدر در بیرون از کار افتاده‌اند و با دارو و تغییر در جهان‌بینی، این سیستم دوباره راه‌اندازی می‌شود. در حالی که در ان جی او (روش‌های دیگر) اعتقادی به سیستم ایکس وجود ندارد. اینجا باعث می‌شود که افراد کم‌کم از تاریکی‌ها به سمت روشنایی بروند و پس از ۱۱ ماه سفر درست، تغییراتی در آن‌ها ایجاد می‌شود که حتی خانواده‌شان هم ممکن است در ابتدا این تغییرات را باور نکنند و متعجب شوند که چگونه چنین فردی بهبود یافته است.

در ادامه در مورد خودم صحبت می‌کنم. من فردی بودم که شیشه مصرف می‌کردم، روزی ۱۸ ساعت و ۴۰ عدد قرص اعصاب می‌خوردم و بسیار مستأصل بودم. روزهای اول، وقتی تازه وارد شده بودم، دو برادر همسرم دو طرفم نشسته بودند و من حتی ننشستم. قبل از آن نیز ۲۰ شب بستری بودم و حال بدی داشتم. پس از ۲۰ روز، راهنمایم به من گفت: "اگر می‌خواهی موفق شوی، فقط یک راه داری: باید قوانین را رعایت کنی و باید خدمت کنی." من گفتم: "خب، من جهان‌بینی کار می‌کنم، دارویم را کم می‌کنم، خدمت دیگر چیست؟ چه کار باید بکنم؟" گفت: "برو دستشویی را تمیز کن." از همان اول شروع کردم. در شعبه قدس، دستشویی را می‌شستم. آنجا کف سرامیک بود و من همیشه آن را تمیز می‌کردم.
این‌ها را نه از باب تعریف از خودم می‌گویم، زیرا اگر هزاران کار هم برای کنگره انجام دهم، با توجه به وضعیتی که داشتم و به اینجا رسیدم، نمی‌توانم جبران کنم. می‌خواهم بگویم فردی که می‌آید، باید چه مسیری را طی کند تا حالش خوب شود و درمان شود. بعد از حدود ۴۰ روز در آنجا، برگه انتقالی به بهشهر گرفتم و آقا محمود راهنمای من شد. آنجا آب نبود. من یک پراید داشتم و به مدت یک سال، هفته‌ای سه بار ۲۰۰ تا ۲۵۰ لیتر آب از فاصله ۵ کیلومتری با ماشین می‌بردم و در تانکر پر می‌کردم. چرا این کار را می‌کردم؟ چون می‌دانستم اگر در بازی نباشم، موفق نمی‌شوم. هر کاری که می‌گفتند انجام می‌دادم؛ حتی اگر می‌گفتند برو ۲۰ لیتری آب بزن و بیاور، می‌رفتم و دستشویی را می‌شستم. فقط هدفم این بود که خدمت کنم تا از آن وضعیت نجات پیدا کنم. پس این کارها را برای خودم انجام می‌دادم، چون اگر انجام نمی‌دادم، نتیجه نمی‌گرفتم و اگر نتیجه نمی‌گرفتم، الآن وضعیتی درب‌دربون داشتم.
بعد از آن، حدود شش یا هفت سال پیش، به میدان کشتی جویبار رفتم که یک کلینیک بود. یک سال کامل بدون حتی یک روز غیبت یا تأخیر، به آنجا رفتم و خدمت کردم. سپس به پارک قائمشهر آمدم و گفتم اینجا شعبه نیاز دارد. یک سال کامل این صندلی‌ها را با وانت به خانه خودم بردم و در حیاط گذاشتم و بعد به آنجا انتقال دادم. روزی آقای محمد بهرام‌زاده به من گفت: "درست است که اگر این کتری و وسایل را بیاوری و بچه‌ها چای را با چوب آتش درست کنند، همه چیز سیاه می‌شود و شستنش سخت است. اما اگر پیکنیک بیاوری و چای آماده شود، آن را می‌خورند، ولی ممکن است آموزش نبینند و به جایی نرسند." این نشان می‌دهد که خدمت کردن چقدر مهم است.

بعد از آن، به شعبه قائمشهر آمدم و چند بار در سردار شرکت کردم. همان‌طور که در پارک بودیم، شرکت کردم. سپس موقعی رسید که باید ۵۰ میلیون تومان می‌پرداختم. با خودم گفتم: "پرداخت ۶ میلیون تومان اشکال ندارد، اما ۵۰ میلیون تومان خیلی زیاد است." اما وقتی پرداختم، دیدم نه تنها اتفاق بدی نیفتاد، بلکه وضعیتم بهتر شد. چون خدمت کردم. حالا دوستانم نیز همین‌طور هستند. نمی‌خواهم بگویم فقط من این مسیر را رفتم، بلکه می‌خواستم بگویم چه مسیری طی شد تا من امروز به اینجا برسم.
چرا چنین کاری کردم؟ چون متوجه شدم اگر خدمت نکنم، به جایی نمی‌رسم. اگر به افراد درگیر با اعتیاد کمک نکنم، بیماری من بهبود نمی‌یابد. بعد به اینجا آمدم، عضو سردار، سپس دنور شدم، بعد نگهبان سردار شدم و الآن پهلوان شده‌ام. روزی که ۱۰۰ میلیون تومان را واریز می‌کردم، کمی ترس داشتم. ۱۰۰ میلیون تومان پول زیادی است. اما باور کنید، حتی برای ۴۰۰ میلیون تومان نیز یک ثانیه تردید نکردم. همان روز می‌دانستم کار درستی است و امروز که پهلوان شده‌ام و شال گرفته‌ام، مطمئنم کار درستی انجام داده‌ام. حتی اگر بعد صد سال باشد، می‌دانم بهترین کار ممکن را انجام داده‌ام و این روی زندگی من تأثیر گذاشته است. از نظر مادی و دیگر جنبه‌ها، پسرم به کار رفت و اتفاقات خوبی برایم افتاد و امروز در خدمت شما هستم.
به نظر من، کارهایی که انجام داده‌ام، در مقابل کاری که کنگره برای من انجام داده، هیچ بود. واقعاً هیچ بود. الآن نمی‌خواهم به اینجا بیایم و تعریف کنم یا بگویم من حیله‌گر بوده‌ام. اما در آن شرایطی که داشتم و دوستانی که شرایط دیگری دارند، به نظر من در هر جایگاهی که هستیم، باید خدمت کنیم. زندگی من وقتی درست می‌شود که زندگی دیگران را درست کنم. هر وقت زندگی دیگران را درست کردم، در سفر دوم زندگی خودم درست می‌شود. در غیر این صورت، بعید می‌دانم زندگی درست شود. یعنی فرد در هر جایگاهی که هست، باید هدفش این باشد که به درمان برسد. اگر می‌تواند شغلی بگیرد، یا اگر توانایی دارد، باید به دیگران کمک کند تا آن‌ها نیز به درمان برسند.
این چیزی است که در کنگره و در سفر اول و دوم متوجه شدم؛ حدود ۱۱ سال و چند ماه. این کار را انجام دادم و امیدوارم دوستانم نیز همین کار را انجام دهند.امیدوارم گلریزان خوبی داشته باشیم و بچه‌ها به حال خوش برسند. در خدمت کردن همیشه انرژی داشته باشید. خدمت صادقانه و کمک به افراد درگیر با بیماری اعتیاد بسیار مهم است. هر کس به اینجا آمد، همان‌طور که آقای مهندس گفت: "هر که آمد، نانش دهید، از ایمانش نپرسید." هر کس با هر سواد، وضعیت یا سنی که آمد، باید به او احترام بگذاریم تا به درمان برسد. آن وقت زندگی ما درست می‌شود. بسیار متشکرم.

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .