اولین جلسه از دوره بیست و سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی گنجعلیخان کرمان با استادی راهنما مسافر مرتضی، نگهبانی مسافر رضاو دبیری مسافر علی با دستور جلسه "وادی هفتم و تأثیر آن روی من"پنجشنبه ۲۰ شهریور ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد؛
سلام دوستان مرتضی هستم یک مسافر.
سخن از عشق بگویم به مددخواهی عشق،،،،جز به خدمت نتوان شد در جهان ساقی عشق
خدا را شکر میکنم باز هم این توفیق نصیبم شد بتوانم در کنار شما آموزش و انرژی بگیرم.
تشکر میکنم از آقای مهندس که من مرتضی را از مصرف کنندگی به بخشندگی رساندند،اینقدر این موضوع را گفتم تا امسال توانستم دنوری ام را کامل بپردازم.
تشکر میکنم از آقا محسن زارکویی راهنمای موادم و
از آقا مجید ایجنت محترم تشکر میکنم که درمان سیگار و ناس را مدیون ایشان هستم.
دستور جلسه هفته در مورد وادی هفتم است رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است یکی یافتن راه و دیگر آنچه برداشت مینماییم.
مهمترین برداشتی که خودم داشتم و همیشه به تازه واردین میگویم همیشه خدا را شکر کنید که راه را پیدا کردهاید و به بیراهه نرفتهاید،خیلی مهم است که من یک خواستهای دارم،بیماری دارم اینکه بیام راه را پیدا کنم یا به بیراهه بروم.
اینکه میخواهم اعتیادم را درمان کنم و با تمام وجودم میخواهم حتی کسانی که خودکشی میکنند اینها هم با تمام وجودشان میخواهند باز هم راه را پیدا نمیکنند یا کسانی که همین الان در کلینیکها،عطاریها هستند یا خانواده آنها را به کمپ میبرد اینها همه بیراهه هستند.
حداقل برای من کنگرهای ثابت شده است که علم و حقیقت کجا خوابیده است.
سوال اینکه چه اتفاقی میافتد که یک سریها به بیراهه میروند و حقیقت درمان اعتیاد در اختیار آنها قرار نمیگیرد؟ همین الان خیلیها برای اضافه وزن زیر تیغ جراحی هستند که فقط میخواهند اضافه وزنشان کم شود ولی راه را پیدا نکردند و به بیراهه رفتند.
کسی که از در کنگره میخواهد وارد شود باید اذن آن صادر شده باشد این برای من کاملاً ثابت شده است چون خودم یکی از نزدیکانم را به کنگره آوردم هر کار کردم در کنگره نماند.
بعضی وقتها رهجوهایم تمام تلاششان را میکنند تا یک نفر را به کنگره بیاورند آنها نمیدانند که باید کسی که به کنگره میآید اذنش صادر شده باشد و تا اذنش صادر نشود در کنگره نمیماند.
مهمترین چیزی که من بخواهم راه را پیدا کنم این است که اذن من صادر شود. شما حتی اگر بخواهید یک گوشی به یک بچه بدهید باید بزرگترش اجازه بدهد.
اگر بخواهیم رمز و راز را متوجه بشویم باید رمز در اختیارم قرار بگیرد، وقتی گوشی را به بچه بدهید باز هم تا زمانی که رمز گوشی را به او ندهید نمیتواند از آن استفاده کند.
یعنی اگر خداوند آن اذن را به من بدهد و وارد کنگره بشوم و آن رمز در اختیارم قرار نگیرد باز هم نمیتوانم از این روش و راه استفاده کنم.
به چه کسانی این راه نشان داده میشود.
اگر بخواهید به کنگره مَحرم شوید باید حس تو سالم باشد و قلبت صاف باشد،خیلی وقتها میگویم بگذار اعتیادم درمان شود پدری از فلانی در میآورم خیلیها با یک حس کینهتوزی میآیند و درمان را برای انتقام میخواهند و برای خودشان نمیخواهد.
چه مسافران و چه همسفرها اگر نیت درستی نداشته باشند رمز و راه در اختیار آنها قرار نمیگیرد.
خیلیها اذنشان برای کنگره صادر میشود ولی آن راه در اختیارشان قرار نمیگیرد چون من باید تغییر کنم،یک جایش مربوط به خداوند است و یک جای آن مربوط به خودم است که من با چه حس و نیتی می آیم و میخواهم اعتیادم را درمان کنم،خیلی وقتا میخواهم اضافه وزن را کم کنم برای خودنمایی مطمئناً این اتفاق نمیافتد و رمز در اختیار آن آدم قرار نمیگیرد.
مطمئناً فردی که به کنگره میآید به یک تزکیه و پالایش نیاز دارد و باید قلب خود را درست کند تا رمز به او داده شود.
حال اگر رمز را به شما دادند آیا میتوانید از آن استفاده کنید؟باز هم برمیگردیم به همان مثال گوشی شما رمز را به بچه میگویید آیا میتواند از آن چیزی که میخواهد استفاده کند؟
باید آموزش ببیند اگر نبیند به بیراهه میرود،مثل کسی که به کنگره میآید مدتی شربت میخورد و بعد شیره تریاک چندگانه سوز میشود فقط به خاطر این است که راز در اختیار او قرار نگرفته است،که میشود همان طی کردن مسیر.
رمز به قلب تو مربوط میشود و راز مربوط به دانایی و عقل میشود،وقتی رهجو به راهنما وصل میشود راهنما میگوید وظایف رهجو را بنویس یا وادی اول را بنویس برای این است که بتواند این مسیر را طی کند و به مقصد برسد.
تاریکی چیز عجیب غریبی نیست همین جا که ما در کنار هم هستیم امکان دارد بعضی از ما در تاریکی باشیم وقتی من دو سال در لژیون جونز هستم و نمیتوانم کم کنم مطمئناً یک جای کار میلنگد،صحبتهای راهنما را یا متوجه نمیشود بعضیها را میبینم که در لژیون جونز هستند ولی دارند رژیمهای بیرون را رعایت میکنند.
چرا؟مگر میشود انسان حقیقت را پیدا کند و به بیراهه برود؟
نه،راه را گم کرده است چون حسش آلوده شده است یا راهنما را قضاوت کرده و یا فرمانبردار نبوده،بعضی وقتها به رهجو میگویم جریان سیگارت چی شد میگوید من خودم قطعش کردم،خودم قطع کردم یعنی راه راه را گم کردهام،از هر دو راه میخواهیم وارد شویم و این آن چیزی است که در این وادی یاد میگیریم تا به حقیقت برسیم به درمان برسیم.
استاد امین میگویند هر چقدر انسان با محبتتر و قدر دانتر باشد راه بهتر در اختیارش قرار میگیرد و انسانهایی که پاکند با محبتند بهتر راه را پیدا میکنند و ۹۰ درصد کسایی که به کنگره میآیند آدمهای بزرگی بودند.
استاد امین میگوید هر ساختاری دو هدف دارد یکی رشد و توسعه و دیگری حفظ و بقا.
حفظ و بقا یعنی همین نیروهایی که در این سیستم هستند و دارند کار میکنند را حفظ کند اگر ما ۱۰ شعبه داشته باشیم ولی کسی نباشد که در اینها در خدمت کند آیا کسی میتواند بیاید درمان شود؟مطمئناً نمیتواند.
باید این نیرو را حفظ کنیم چگونه؟ باید قدرش را بدانیم
آقای مهندس چند روز پیش گفتند یک درختی جلوی خانه ما بزرگ میشود اما اصلاً متوجه نمیشویم و وقتی درمان میشویم اصلاً متوجه نمیشویم که چه کسانی دارند زحمت میکشند،ما اگر میخواهیم در کنگره رشد کنیم نیاز داریم که نیروهای خود را حفظ کنیم و قدر آنها را بدانیم.
ممنون از اینکه به صحبتهای من گوش دادید.

عکس:مسافر علی لژیون هشتم
تایپ:مسافر محمد لژیون اول
ویرایش و بارگذاری:مرزبان خبری مسافر مجید
- تعداد بازدید از این مطلب :
242