چهاردهمین جلسه از دوره نوزدهم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی کاشمر روز پنج شنبه با استادی راهنمای محترم پهلوان ابوالفضل و نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر هادی با دستور جلسه «وادی هفتم و تاثیر آن روی من » در تاریخ 20 شهریور 1404 ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
از نگهبان جلسه مهدی آقا تشکر می کنم که مسئولیت اداره جلسه را به من واگذار نمودند تا خدمت کنم و آموزش بگیرم.
دستور جلسه «وادی هفتم و تاثیر آن روی من» می باشد.
خیلی خوشحالم که در جمع بسیار صمیمی و با محبت شما عزیزان هستم این دستور جلسات دقیقاً مثل دانههای تسبیح ما را به همدیگر وصل میکنند. وادیها تکرار می شوند، همان طور که میدانید رمز و راز کشف حقیقت دقیقاً رسیدن به عشق می باشد و هدف این است که ما عاشق باشیم. ولی باید یک معشوق و بستری وجود داشته باشد چون انسان به تنهایی حالش خوب نمی شود مقصود از این کار این است که دیگران را ببینیم و از دیدن آن ها درونمان را اصلاح کنیم.
این دستور جلسه برای این است که ما در بستر کنگره، لژیون ها، انشعاب پیدا کنیم و برداشت لازم را انجام دهیم، علت آمدن همه پیامبران نیز این بوده که حال انسان ها خوب شود،اما تمام بیماریهای بشر ازعدم تسلیم حاصل می شود. چرا پیامبر آمد؟ چون ما به پیامبر درونمان گوش نمیکردیم. و چه بسا الان هم به حرف های راهنمایان و خدمتگزارانی که می خواهند به ما کمک کنند گوش نمی دهیم و مسیر خودمان را میرویم، این حقیقت بسیار مهمی است برای کسی که به جمعی وارد شده است و می خواهد که حالش خوب شود.

حال خوب رمز و رازی دارد، پس اگر میخواهیم حالمان خوب باشد چه کاری باید انجام بدهیم؟ ما تلاش میکنیم تا چیزی را به دست بیاوریم مثلاً در مسئله ازدواج بعد از تلاش فراوان به هدف مان می رسیم و فکر می کنیم همه چیز تمام شده ولی اینجا تازه نقطه آغاز است.در سفر اول به همین شکل است که فکر می کنیم با پایان سفر همه چیز تمام می شود در صورتی که باید سفر دوم جهان بینی را ادامه دهیم زیرا پایان هر نقطه سرآغاز خط دیگری است و رمز و راز کشف حقیقت این است که اگر حالمان خوب شد بتوانیم این حال را به دیگران نیز منتقل کنیم.
زکات یعنی قدرت بخشیدن و در کنگره یعنی من از مواد خودم بگذرم، این راه برای من پیدا شده و حالم خوب است، پس تلاش کنم تا دیگران هم بتوانند از این بستر استفاده کنند و به حال خوش برسند. ما خیلی مواقع حقیقت را گم میکنیم و مسیر را اشتباه می رویم.
باید ببینم اگر حالم خوب است چه اتفاقاتی در گذشته افتاده و چه کسانی از وقت، مال و جان شان بخشیدند؟ آقای زرکش دیده بان محترم لژیون سردار هفتهای چند هزار کیلومتر مسافت را برای خدمت کردن طی می کنند ممکن است هر لحظه اتفاقی بیفتد ولی با عشق کارشان را دنبال می کنند. شاید در سفر اول آنقدر که راهنما نگران من است، خودم به فکر خودم نباشم. اگر می خواهیم حال خوب داشته باشیم باید به فکر دیگران هم باشیم.بنابراین وقتی انسان شب میخوابد از خالق خودش سوال کند که چگونه می توانم به دیگران کمک کنم؟ در کنگره باید از پازل درمان به درستی استفاده کنم، پازل درمان خوردن داروی اوتی یا سیدی نوشتن نیست بلکه تمام وظایفی است که کنگره برای ما مشخص نموده است،ما باید به این درک برسیم که با بخشیدن چیزی از اموال ما کم نمی شود زیرا خداوند سریع الحساب است و بلافاصله چند برابر آن را به ما بر می گرداند.
یکی از این وظایف سپاسگزاری می باشد و من باید سپاسگزار خدمتگزاران و همسفرم باشم که من را در مسیر درمان همراهی می کند و بال پرواز من می باشد. هدف کنگره 60 این است که حال یک نفر خوب شود و به درمان برسد. اگر امروز حال من خوب است، حال تو هم می تواند در این سیستم خوب شود و اگر حال تو خوب شد تو هم به این قدرت می رسی که حال دیگران را خوب کنی.
تو پای در ره بنه و هیچ مگوی خود راه بگویدت که چون باید رفت
از این که سکوت کردید و به صحبت های من گوش دادید از همه شما سپاسگزارم.
عکاس: مسافر امیرعباس لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
تایپ: مسافر محمد لژیون پنجم راهنما مسافر علیرضا
ویراستار: مسافر حسین لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
ارسال خبر: مسافر علی لژیون یکم راهنما مسافر کاظم
مرزبان کشیک: مسافر مهدی
- تعداد بازدید از این مطلب :
97