سیزدهمین جلسه از دوره پنجاه و هفتم کارگاه های آموزشی عمومی صبحگاهی کنگره ۶۰ ،نمایندگی پارک لاله به استادی راهنمای محترم مسافر حامد، نگهبانی مسافر حسین و دبیری همسفر مهدی با دستور جلسه« وادی هفتم و تاثیر آن روی من » در روز سه شنبه ۱۸ مرداد ۱۴۰۴ ساعت ۶ صبح آغاز به کار کرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر
.jpg)
یکی از ویژگیهای پارک لاله شنیدن صدای پرندهها و دیدن منظره زیبا درختان است. دستور جلسه؛ وادی هفتم است که میگوید رمز و راز کشف حقیقت در دو چیز است، یکی یافتن راه و دیگری آنچه برداشت مینمائیم.این وادی از یافتن راه و برداشت از آن به عنوان رمز و راز صحبت میکند و از مطالب بسیار زیادی صحبت میشود.
داشتم فکر می کردم که ماندن من در کنگره بخاطر کارهای خوبی که در زندگی انجام دادهام نیست، بلکه بخاطر این است که وقتی من را نجات دادند و حالم خوب شد و از تاریکی اعتیاد خارج شدم من هم باید کمک کنم تا انسانهای دیگری حالشان خوب شود و از این تاریکی خارج شوند و اینکه فکر کنم من کار خوبی کردهام باعث حاشیه و قضاوت انسانها میشود.
در کنگره تمام راهها پیدا شده و هست، مثلا، اگر بخواهند اضافه وزن، اعتیاد، مصرف دخانیات را درمان کنند راهش هست، یا اگر بخواهند از گذشته خودشان خلاص بشوند و استرس آینده را کنار بگذارند و در زمان حال زندگی کنند و در کارشان موفق باشند، راهش وجود دارد در کنگره نیازی نیست راهی را پیدا کنید.
حقیقت، را هم نمیخواهد پیدا کنید، چون حقیقت هم در کنگره هست، هر سیدی که گوش میکنم انواع و اقسام حقیقت در آن گفته میشود، اما یک شرطی برای برداشت و دیدن آن حقیقت وجود دارد؛ یکسری اعمال و رفتار میخواهد تا من بتوانم راحتتر ببینمشان، مثل کسانی که بینا هستند اما قادر به دیدن نیستند؛ بارها شنیدهایم که بچههای کنگره گفتهاند ما ده سال بود از جلوی درب رد میشدیم اما کنگره را نمیدیدیم تا در یک روزی در لحظه خاصی، این اتفاق برایشان افتاده و وارد کنگره شدند.
.jpg)
در سیدی غیب استاد امین میگوید که تو برای خودت برنامهریزی میکنی و همه کارها را هم انجام میدهی ولی یک چیزی هم هست به نام غیب که در آنجا هم برای شما برنامهریزی میشود و فقط نباید روی برنامهریزی خودمان باشیم،
یا در سیدی علم زندگی، میگوید اگر ساکن باشیم و حرکت نکنیم مثل باتلاق یا برکه میشویم؛ خب من اگر این مطلب را نمیدانستم در سفر اول به مشکل بر میخوردم؛ در سفر اول مشکلات متعددی داشتم اما حرکت میکردم، مثلا استخر و یا پارک لاله میرفتم و این یک حقیقت است که استاد امین پرده از رویش برمیدارد.
و یا در سیدی ذرهذره استاد میگوید این بُعد زمین عجب بُعدی هست رها شدن از آن مانند آن است که از چنگالهای پرقدرت کرکس با جثه بسیار بزرگ و خوفناک باشد. در سیدی هیچی از جهان اشراق گفته میشود و میگوید جهان اشراق، جهانی است بسیار پیشرفته و برای وصل به جهان اشراق و یا ورود به آن کانالهایی از نور وجود دارد که بایستی آنها را شناخت.
باید بتوانم این مطالب را از سیدیها ببینم و بیشتر از آن استفاده کنم، در سیدیها حرفهای استاتید حقیقت هستند و باید مکرر گوش کنیم که راجبه چه موضوعی صحبت میشود قطعاً موضوعی که تکرار میشود، چیزی مهمی داخلش وجود دارد که من باید مثل پازل کنار هم بگذارم تا متوجه آن بشوم.
در سیدی احساسات استاد میگوید خداوند اجازه خدمت به هر انسانی را نمیدهد چون خدمت کردن به خلق از جایگاه بالایی برخوردار هست و من هر چی بیشتر کمک کنم تا انسانهای بیشتری راه را پیدا کنند و از هر امکاناتی که دارم در این راه استفاده کنم، سهم بیشتری از حقایق دارم؛ بزرگترین چیزی که یک خدمتگزار کسب میکند، آرامش در زندگیش است.
.jpg)
تایپ/عکس: مسافر محمد
تنظیم و انتشار: مسافر محمد جواد
مرزبان کشیک: مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
115