دومین جلسه از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی مسافران و همسفران کنگره ۶۰؛ نمایندگی رفسنجان با استادی راهنما مسافر علیرضا ،نگهبانی مسافر حميدرضا دبیری مسافر حمید با دستور جلسه " فرمانبرداری تافرماندهی " پنجشنبه ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سخنان استاد:
خداوند را شاکر و سپاسگزارم که امروز در کنگره هستم. تشکر میکنم از آقای مهندس و خانواده محترمشان، تشکر میکنم از همه خدمتگزاران کنگره ۶۰، چه در قسمت مسافران و چه در قسمت همسفران محترم. یک تشکر ویژه دارم از راهنمای بزرگوارم آقا محسن که هر چه دارم و ندارم از ایشان هست.
دستور جلسه از فرمانبرداری تا فرماندهی است. در کنگره همه چیز بر مبنای عشق و محبت است و چون بر مبنای عشق و محبت است همه، قوانین را به خوبی رعایت میکنند و همه آنهایی که جدید به کنگره میآیند به کسانی که قدیمیتر و خدمتگزار هستند احترام میگذارند. مثلاً مرزبانان دارند خدمت میکنند تا این جلسه در نهایت امنیت و امکانات باشد. اگر من کار اشتباهی انجام دادم و مرزبان به من تذکری داد باید بگویم چشم و فرمانبردار باشم. هر کس در هر جایگاهی که باشد یک راهنما دارد و باید فرمانبردار راهنمای خودش باشد. آقای مهندس هم راهنماهایی دارند که فرمانبردار بودند که امروز فرمانده خوبی هستند. من به عنوان یک رهجوی سفر اولی باید گوش به فرمان راهنمایم باشم و اولویت زندگی من درمانم باشد. حالا برای چه اولویت اولم درمانم باشد؟ برای اینکه من وقتی مصرفکننده هستم یک تفکر غلط دارم و سلامتی جسم و عقلم را از دست دادهام و آن تعادل لازم را ندارم. پس باید قوانین کنگره را بپذیرم و هر چه میگویند گوش به فرمان باشم تا به فرماندهی جسم و عقل خود برسم.
در کنگره سفر کردن هم سخت و هم سهل است. برای کسی که نامنظم به کنگره میآید و گوش به فرمان راهنما نیست سخت هست ولی برای رهجویی که به موقع در جلسات حضور دارد و گوش به فرمان است صددرصد سهل است. کسی که سفر خوبی داشته باشد در زندگیاش نظم میآید و در آینده خدمتگزار خوبی میشود. قبل از اینکه من به کنگره بیایم به خواستههای نامعقول نفسم عمل میکردم و سرکشی زیادی داشتم. مثلا اگر پدر و مادرم یا در مدرسه معلم هایم میخواستند چیزی یاد بدهند میگفتم خودم میدانم و در نهایت شدم مصرف کننده، ولی وقتی در کنگره وارد شدم سعی کردم گوش به فرمان راهنمایم باشم. درکنگره فهمیدم باید خودبینیام را کنار بگذارم تا بتوانم فرمانبردار باشم. من تواناییهای زیاد در درونم هست که میشود همان گنج درونی و برای اینکه تواناییهایم را کشف کنم باید فرمانبردار باشم.

نفس همیشه در مقابل عقل قرار دارد و نفس همیشه خواسته دارد و من باید بفهمم فرمان عقلم چیست و به آن فرمان عقل عمل کنم و این فرمانبرداری تا فرماندهی در کنگره ۶۰ به خوبی توسط راهنمایان به رهجوها انتقال داده میشود. راهنمای من برای من بسیار فرمانده خوبی هست اما وقتی نگاه میکنم میبینم راهنمای من هم نسبت به راهنماهای بزرگوارش چقدر فرمانبردار خوبی هست. پس گوش به فرمان هست که فرمانده خوبی شده است. اگر من بتوانم قوانین کنگره را بپذیرم و فرمانبردار باشم روز به روز میتوانم جهل و نادانی خودم را به دانایی تبدیل کنم و با عمل کردن به آنها به دانایی موثر تبدیلش کنم و در آخر کسی که فرمانبردار نباشد در رنج و عذاب هست و کسی که فرمانبردار هست در آرامش کامل زندگی خواهد کرد و فرمانده خوبی خواهد شد. ممنون که به صحبت های من گوش کردید.

عکس:مسافر اسماعیل
تایپ:مسافر حمید
ویرایش:راهنما مسافر محمد
- تعداد بازدید از این مطلب :
143