English Version
This Site Is Available In English

هدف اصلی فرمانروایی، رسیدن به صلح و آرامش است

هدف اصلی فرمانروایی، رسیدن به صلح و آرامش است

چگونه انسان فرماندهی خود را از دست می‌دهد؟
مشارکت همسفر لیلا:

روایت چنین آغاز می‌شود:
سقوط به تاریکی‌ها به دلیل شرک و نقض فرمان. نقض فرمانی که در زمان خلقت انسان و از روز الست، توسط فرشته‌ مقرب درگاه پروردگار، ابلیس، به دلیل کبر، غرور و خودبرتربینی پایه‌گذاری شد، پس از آن با مهلتی که از جانب پروردگار به او داده شده بود و پیمانی که با خود بست با القاء افکار منفی باعث فریب انسان شد، این نقض فرمان توسط انسان صورت گرفت و در نتیجه اطعام شدن از شجره خبیثه مطرود درگاه حق گردید و به زمین فرستاده شد، از این‌جا داستان جانشین خداوند و اشرف مخلوقات بر روی زمین آغاز شد و نبرد و درگیری در بین دو نیروی تاریکی و روشنایی شروع شد، انسانی که فرماندهی کامل به او داده شده بود با یک نقض فرمان خود را به ورطه سقوط کشاند در نتیجه بخش بزرگی از نیروهای تحت فرمان از او گرفته شد و دیگر تبعیتی صورت نمی‌گرفت و این عین عدالت الهی است، قانون عمل و عکس‌العمل(چشم در برابر چشم) همان‌گونه که انسان برای فرمان‌های خداوند شریک قرار داد برای فرمانروایی شهر وجودی او نیز شریکی برگزید، قدرت استفاده کردن از توانایی‌ها از انسان گرفته شد و دلیل آن عدم استفاده از توانایی‌ها چیزی جز درگیری ذهن به مسائل بیهوده، عبث و پوچی روزمره نبود، ذهن گرفتار در دام نفس اماره به فراموشی و نسیان دچار شد و حجاب و پوششی‌ها مانعی شدند برای دیدن توانایی‌های نهفته، مسائلی همچون ضدارزش‌ها و نیروهای بازدارنده: دروغ، غیبت، حسد، کینه، نفرت و ... چاره چیست؟ برای اینکه بتوانیم به فرماندهی شهر وجودی خود برسیم چه باید بکنیم؟
اصل اول: پیروی از فرامین الهی است که این مهم میسر نمی‌شود مگر با گذشت زمان و بسیار آرام و اندک اندک. اصل دوم: با گذشت زمان، فرمان‌بردار لایق بودن، آموزش‌های صحیح و به‌جا، ذهن را رفته رفته آرام کرده و آرامش نسبی بر شهر وجودی ما حکم‌فرما می‌گردد، با حرکت به سمت ارزش‌های الهی و برگشت از مسیر غلط، توانایی‌های درونی به تدریج و دوباره در ما نمایان می‌شود همان توانایی‌ها و صفات نیکوی الهی در مقیاس کوچک و اندک در وجود ما به ودیعه گذاشته شده؛ زیرا ما ذره‌ای از وجود باری‌تعالی هستیم. اکنون زمان بازپس‌گیری فرماندهی شهر وجودی است و این امر بزرگ، میسر نمی‌شود مگر با فرمان‌برداری کردن. فرمان‌برداری از رب، مربی، معلم و استاد، که این امر، بسیار سخت و خطیر است؛ زیرا برای رسیدن به این امر مهم مسیر هموار نیست، بزرگترین مانع نفس اماره است که مقتدرانه بر ما حکمرانی و فرمانروایی می‌کند و نمی‌خواهد این امکان را برای ما میسر سازد که کنترل و اختیار نفس خود را در دست بگیریم، فراز و نشیب‌ها بسیار و رسیدن‌ها دشوار است، زمانی‌که ما با تفکر تصمیم به بازگشت از ضدارزش‌ها بگیریم، آن لحظه موعود است و تغییر اتفاق می‌افتد، نیروهای الهی از طریق القای افکار ما را یاری می‌رسانند. "تبدیل‌ها صورت می‌پذیرد." شاید آنگاه بتوانیم به آن پیمان مقدسی که از روز الست با پروردگار خود بستیم، در آرشیو و لوح محفوظ ما بایگانی و به فراموشی سپرده شده دسترسی هر چند اندکی پیدا کنیم آنگاه به فرمان عقل نزدیک شده و به هدف اصلی این فرمانروایی که حال خوش، صلح و آرامش است دست یابیم. در نهایت به مکانی برسیم که انشعاب و اصل وجودی ما از آنجا است. "پس آن کنیم که فرمان حق است."

چه اتفاقی در انسان باعث می‌شود که فرماندهی خود را از دست بدهد؟
مشارکت همسفر عاطفه:

اگر هر موجودی در زندگی خویش از فرامین و قوانین الهی سرپیچی کرده و حتی قصد برگشت از آن‌ها را نداشته باشد و همچنین دچار خودبرتربینی و کبر شود و بگوید: من از دیگران برترم باعث سقوط او در تاریکی‌ها خواهد شد و فرماندهی از او ساقط می‌شود، ممکن است گاهی قادر به فرماندهی جسم خود نباشد مانند: گرفتار شدن در اعتیاد یا بیماری‌ها و گاهی فرماندهی بر اعمال روزمره را از دست خواهد داد و قادر به کوچکترین کارهای خود نمی‌باشد "پس آن کنیم که فرمان است."

چه موضوعی باعث می‌شود که انسان فرماندهی خود را از دست می‌دهد؟
مشارکت همسفر راضیه:

به نظر من منیت عامل اصلی است کسی که خود را برتر و بهتر از دیگران بداند و بگوید: "من بیشتر می‌دانم و نیازی به راهنمایی دیگران ندارم" در واقع این باعث می‌شود که حتی فرماندهی خود را از دست داده و تسلط به کارهایی که انجام می‌دهد چه کارهای ارزشی و چه کارهای ضدارزشی را نداشته باشد همین موضوع باعث می‌شود کم‌کم به سمت تاریکی‌ها حرکت کند. قبل از اینکه با کنگره آشنا شوم نمی‌توانستم فرماندهی خوبی داشته باشم و چراغ فرماندهی را در خود خاموش کرده و هم‌چنان به سوی تاریکی‌ها پیش می‌رفتم و اصلاً به هیچ‌چیز و هیچ‌کس توجهی نمی‌کردم؛ زیرا منیت در من رشد کرده بود و با خود می‌گفتم: "من بهترینم"

چه اتفاقی باعث می‌شود انسان فرماندهی خود را از دست بدهد؟
مشارکت همسفر زهرا:

انسان زمانی از فرمان خداوند سرپیچی می‌کند که برای او شریک قائل شود و خود را برتر از دیگران احساس کند این نگرش باعث سقوط او و ورود به تاریکی می‌شود، طبق قانون عمل و عکس‌العمل؛ زمانی‌که فردی برای فرماندهی خداوند شریکی در نظر می‌گیرد، خود نیز به نوعی فرماندهی برای دیگران ایجاد می‌کند، در حقیقت سرپیچی از فرمان خداوند به معنای نقض در اطاعت از او است و این امر باعث می‌شود که فرد کنترل جسم خود را از دست دهد، من در دوران مصرف مواد مخدر نیز به دلیل افکار و اندیشه‌های منفی دچار تخریب‌های زیادی شدم و به شدت ناامید و سرخورده بودم افکار منفی باعث سقوط من به عمق تاریکی‌ها شد و زندگی‌ من را تحت تأثیر قرار داده بود، در آن زمان دیگر امیدی به زندگی نداشته و غرق در افکار منفی بودم؛ اما وقتی با کنگره۶۰ آشنا شدم و با بهره بردن از آموزش‌ها‌ متوجه شدم فرماندهی جسم خود را از دست داده و دچار شرک شده‌ بودم، شکر خدا با دریافت آموزش‌های ناب آقای مهندس به این آگاهی رسیدم و اکنون از آرامش درونی برخوردار هستم.

چه موضوعی باعث می‌شود که انسان فرماندهی خود را از دست می‌دهد؟
مشارکت همسفر پروین:

انسان زمانی فرماندهی خود را از دست می‌دهد که دیگر عقل و تفکر سالم بر او حاکم نباشد و در عوض، احساسات منفی و نیروهای بازدارنده جای آن را بگیرند، زمانی‌که ترس، خشم، منیت یا حتی دلسوزی‌های بی‌جا بر انسان غلبه می‌کنند او دیگر اختیار تصمیم‌گیری درست را هم ندارد، در این شرایط انسان مانند کشتی‌ای می‌شود که ناخدا ندارد و هر موجی آن را به سمتی می‌برد، من به عنوان یک همسفر بارها در زندگی شخصی خود این موضوع را تجربه کردم، زمانی‌که نگران آینده مسافر خود بودم اختیار من دست عقل نبود؛ بلکه در دست ترس و ناامیدی بود، نتیجه آن هم این بود که آرامش خود و خانواده‌ از بین می‌رفت یا وقتی فکر می‌کردم من بهتر از مسافر خود می‌دانم و باید او را کنترل کنم در واقع اختیار من در دست منیت من بود، در تمام این لحظه‌ها من فرمانده نبودم تنها بازیچه احساسات و افکار غلط بودم، چیزی که من از کنگره آموختم: فرماندهی واقعی از فرمان‌برداری شروع می‌شود، یعنی تا زمانی‌که نخواهیم تسلیم قوانین درست شویم، آموزش‌ها را جدی نگرفته و تمرین نکنیم هیچ‌گاه نمی‌توانیم سکان زندگی‌ خود را در دست گیریم، برای من فرمان‌برداری یعنی اعتماد به راهنما، گوش دادن به تجربه‌ها و عمل کردن به دانسته‌ها، زمانی‌که این کارها را انجام می‌دهم، کم‌کم عقل و آرامش، جای ترس و آشفتگی را گرفته و متوجه می‌شوم چطور فرمانده خود باشم، از دست دادن فرماندهی یعنی اجازه دادن به نیروهای بازدارنده که به جای عقل و آگاهی ما تصمیم گیرند و به دست آوردن فرماندهی به معنای تقویت عقل از طریق آموزش، صبر، عشق و ایمان می‌باشد، من می‌دانم اگر فرمان‌بردار خوبی نباشم هیچ‌گاه فرمانده خوبی برای خود و خانواده‌ نخواهم شد.

چه موضوعی در انسان باعث می‌شود که فرماندهی خود را از دست بدهد؟
مشارکت همسفر عصمت:

هرگاه ما از دستورات و فرمان‌های خداوند سرپیچی کنیم نه‌تنها به مقصد نمی‌رسیم، بلکه از هدف نیز دورتر شده و به سوی گمراهی و تاریکی خواهیم رفت، این نقض در فرمان‌برداری باعث دوری از روشنایی می‌شود؛ زمانی‌که ما بخواهیم از دیگران در هر زمینه جلو زده و راه درست را پیشه نکنیم، ناچار به سرپیچی از فرمان خدا می‌شویم و همین امر سبب سقوط ما در تاریکی‌ها خواهد شد.

عکاس: همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون هفتم)
ویرایش: همسفر فریده رهجوی راهنما همسفر مینا (لژیون بیست‌وسوم )
ارسال: همسفر راحله رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی سلمان فارسی اصفهان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .