جلسه دوم از دوره پانزدهم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی دکتر مسعود، به استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر علی با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» سهشنبه ۱۱ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر؛ خداوند را شاکرم که توانستم در این جایگاه حضور پیدا کنم تا خدمت کنم. امروز صبح در استخر با یکی از راهنمایان در مورد اینکه استاد جلسه هستم مشورت کردم و قرار بر این شد از تجربیات خودم صحبت کنم.
۲ سال پیش که وارد کنگره شدم اصلاً برای ماندن و به درمان رسیدن نیامده بودم. آنقدر وضعیتم خراب بود که قصدم این بود یک طوری قطع مصرف کنم و از کشور خارج شوم. بعد از ۳ ماه دیدم وضعیتم خیلی خوب شده است و ظاهرم به شکلی شده که انگار انتهای سفرم است. کمی که شرایط برایم بهتر شد هدف خیلی بزرگی برای خودم در نظر گرفتم و دیگر قید مهاجرت را زدم و گفتم همین جا ادامه میدهم.
امتحان نظام مهندسی داشتم که چند سال بود پشت این آزمون مانده بودم. از راهنمای خودم درخواست کردم که ۲ ماه سی دی ننویسم تا بتوانم در امتحانم قبول شوم؛ ولی راهنمایم قبول نکرد و گفت مهمترین کار تو این است که به درمان برسی و همین باعث شد که از کنگره بروم. به میزان ۳ هفته دارو داشتم و خودم شروع کردم به خودم برنامه دادم و شربتم را خوردم و امتحان را هم دادم. یادم هست که در امتحان هم قبول شدم و غرور من را فرا گرفت.
به خود میگفتم من با بقیه فرق دارم و دوباره وارد کنگره شدم و راهنمای جدید انتخاب کردم. دیگر به حرفهای راهنمایم توجه نمیکردم و نمیخواستم دوباره از ابتدا شروع کنم. به راهنمایم گفتم که میخواهم کار جدیدی را شروع کنم و شرکت بزنم و دوباره راهنمایم گفتند که تو فعلاً باید تمرکزت به سفر و درمان خود باشد. دوباره با فکر خودم جلو رفتم و کلی پول قرض کردم تا یک دستگاه بخرم و شرکت راه بیندازم. خلاصه که کلی اتفاقات ناخوشایند برایم رخ داد و از همه نظر مقروض شدم.
اگر به صحبتهای راهنمایم گوش میکردم و ابتدا به درمان میرسیدم و بعد به هدفهای بعدی فکر میکردم این همه مشکلات برایم پیش نمیآمد. رهجو هر چقدر هم که قوی باشد باز هم باید در ابتدا درمان شود و بعد به هدفهای دیگر بپردازد. از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از همه شما سپاسگزارم.

تایپ: مسافر امید
عکس: مسافر سعید
تنظیم: مسافر ابولفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
144