چهاردهمین جلسه از دوره ششم کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی الیگودرز با استادی مسافر اصغر و نگهبانی مسافر رستم و دبیری مسافر هومن با دستور جلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی » روز یکشنبه ۹ شهریور ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
سلام دوستان اصغر هستم یک مسافر.خدا را شکر میکنم که امروز در این جایگاه نشستم تا خدمت کنم و آموزش بگیرم،دستور جلسه این هفته که میخواهم در مورد آن صحبت کنم و مشارکت کنم از فرمانبرداری تا فرماندهی است، بیرون از کنگره فکر میکنند ما به زور جنگ و زور افراد را درمان میکنیم در صورتی که اینگونه نیست و افراد در کمال آرامش ذره ذره به درمان میرسند خیلی از مسائل در کنگره به صورت تمثیل گفته میشود تا من بهتر درک کنم و این مطالب به صورت عامیامه گفته میشود تا برای من قابل هضم و درک باشد،اما کار ما دست کمی از جبهه و جنگ ندارد فقط شکلش متفاوت است ما با نفس خودمان مبارزه میکنیم، ما چیزی داریم به اسم شهر وجودی انسان، یک شهر آشفته که هیچ چیز آن سر جای خودش نیست و همه چیز از تعادل خارج شده، ما میخواهیم ذره ذره و کم کم از پیشکسوتان و راهنما ها آموزش بگیریم تا بتوانیم حتی الامکان یک فرمانده برای شهر وجودی خودمان باشیم، شهر وجودی آشفته ما حکایتهای بسیار دارد، ما جای سالم در این شهر نگذاشتهایم و باید این شهر بازسازی شود.
خیلی مهم است که من بتوانم کنترل شهر وجودی خودم را به دست بگیرم و هدف از این آمدن و نشستن روی صندلی و از زمان خود گذشتن ،گوش کردن،چشم گفتن،در واقع فرمانبرداری است.همه ما مصرف کننده بودهایم، من نزدیک به ۲۰ سال مصرف کننده بودم و در تصورات ذهنی و عقلی خودم فکر میکردم عقل کل هستم ،هیچکس بیشتر از من بلد نیست، بلدم کی مواد بکشم کی نکشم چه جوری بکشم و چه جوری کنترل کنم،اما متاسفانه همه آن دانسته های من تا ساعت ۴ صبح بیشتر اعتبار نداشت و روز بعد که از خواب بیدار میشدم خبری از آن عقل کل نبود و راهکاری برایم نمانده بود،هر چقدر تلاش کردم نمیشد، خدا خواست و تقدیر الهی بود این مسیر و این راه را نشانم داد خدا میداند من خیلی تلاش کردم نمیتوانستم قطع مصرف کنم، با اینکه فکر میکردم توانمندترین انسان مصرف کننده روی زمین هستم اما نمیتوانستم راهکاری برای خودم پیدا کنم، آرزو میکردم یک هفته بدون مصرف مواد سر کنم ولی نتوانستم تا اینکه خدا خواست و کنگره به شهر ما آمد و راهی باز شد، وارد کنگره شدم و در حد توانم از کنگره آموزش گرفتم و چند روز دیگر دو سال میشود که من وارد کنگره شدم و تا الان از خودم رضایت دارم.
یکی نکته مهم برای اینکه انسان فرمانده خوبی باشد،رضایت داشتن از خودمان میباشد،کنگره تنها جایی است که نمیتوان دروغ گفت، انسان وقتی وارد کنگره میشود و اصول کنگره را پیش میگیرد دیگر زبانش به دروغ نمیچرخد، باید صداقت داشته باشد و باید بخواهد، چشم گفتن یکی از اصول و بناهای کنگره ۶۰ است من مصرف کننده باید با خودم و کنگره صادق باشم و در مقابل فرامین راهنما تسلیم و مطیع باشم تا به نتيجه برسم، این را بر حسب تجربهای که دارم میگویم مخصوصاً در سفر اول اگر فرمانبردار خوبی نباشیم در سفر دوم عذاب خواهیم کشید، به شما توصیه میکنم اگر میخواهید لذت ببرید در سفر اول گوش به فرمان راهنما باشید و فرامین را اجرا کنید، از اینکه به صحبتهای من توجه کردید از شما سپاسگزارم.

تایپ: مسافر حمید
ویرایش: مسافر مهدی
عکس: مسافر حمید
تنظیم و ارائه: مسافر حجت
مسافران نمایندگی الیگودرز
- تعداد بازدید از این مطلب :
95