English Version
This Site Is Available In English

چشم گفتن در کنگره از روی محبت است

چشم گفتن در کنگره از روی محبت است

هشتمین جلسه از دوره هفتم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره‌۶۰ نمایندگی صبا به استادی راهنما مسافر حسین، نگهبانی مسافر سیامک و دبیری مسافر رضا با دستورجلسه «از فرمانبرداری تا فرماندهی» شنبه ۸ شهریور ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم مسافر؛ خدا را شکر می‌کنم که یک‌بار دیگر اجازه خدمت در این جایگاه را پیدا کردم از ایجنت محترم و گروه محترم مرزبانی نمایندگی تشکر می‌کنم که دعوت کردند تا امروز در کنار هم آموزش بگیریم. آخرین باری که به این نمایندگی آمدم ۲ سال پیش بود و خیلی از بچه‌هایی که الان خدمتگزارند آن موقع در سفر اول بودند یا تازه آمده بودند و این نشان‌دهنده‌‌ این است که هر کدام با فرمانبرداری توانسته‌اند این جایگاه را به دست آورده و خدمت کنند و چیزی که در کنگره یاد گرفته‌ام این است که تاثیر دستورجلسات روی من چیست؟ چون هر دستور‌جلسه‌ای باید یک تاثیری روی من داشته باشد که من بتوانم آن را درک کنم و همیشه صحبتی به دل می‌نشیند که تجربه شخص باشد. در خصوص تجربه خودم من وقتی به کنگره وارد شدم یک کلام به من گفته شد که هر چه داری بیرون در بگذار و بیا داخل؛ اگر واقعا نیاز به کمک داری، اگر فکر می‌کنی به انتهای خط خودت رسیدی چون انتهای خط برای هر کسی معنای خودش را دارد. من هم به انتهای خط رسیده بودم و نه حوصله خودم را داشتم و نه دیگران را؛ به کنگره که آمدم گفتند هر چه که فکر می‌کنی به دردت می‌خورد را کنار بگذار و بیا داخل چون اگر چیزهایی که داشتی به دردت می‌خورد تا حالا یک تغییری در خودت انجام داده بودی.

شروع کردم، در ابتدا سخت بود. من خودم اوایل که کلمه مهندس را می‌گفتند چون خودم در رشته عمران تحصیل کرده بودم به یکی از دوستانم زنگ زدم و گفتم رفتم یک جایی که مهندس ندیده‌اند! این تصور و برداشت غلط من بود که داشتم با منیت به قضیه نگاه می‌کردم و تصوری که من دارم با واقعیت از زمین تا آسمان تفاوت داشت. سفرم شروع شد راهنما گفت صبح زود باید بیدار بشی قبل از وعده صبح و یک چایی برای خودت درست کنی و خودت را تحویل بگیری. این کار را شروع کردم و خانومم تعجب کرده بود چون مرا تا حالا این‌طوری ندیده بود چون شب زود می‌خوابید و صبح زود بیدار می‌شد و من ۸:۲۰ بیدار می‌شدم و ۸:۳۰ به سر کار می رفتم و در ۱۵ سال زندگی مشترک حتی یک‌بار هم با هم صبحانه نخورده بودیم و شروع کردم به پیاده‌روی و صبح زود بیدار شدن کم‌کم انجام دادم و خانومم می‌گفت چه کار می‌کنی؟ گفتم کار خاصی نمی‌کنم، راهنما می‌گوید این کار را انجام بده و من انجام می‌دهم. آن‌جا بود که فهمیدم یک تغییراتی کردم که اطرافیانم متوجه شدند.

از فرمانبرداری تا فرماندهی یک کلمه است و آن یک کلمه "چشم‌گفتن" است. آن هم چشم گفتن از سر عشق و محبت چرا که تنها سلاح ما در کنگره " محبت" است و وقتی با محبت فرمانبرداری بکنم تاثیری روی من دارد که شاید خودم هم متوجه آن نشوم. مسئله درمان اعتیاد که همه دنیا درگیر آن هستند، در کنگره به راحتی انجام می‌شود و این به‌خاطر همان چشم گفتن و فرمانبرداری افراد است که به رهایی می‌رسند البته کنگره چیز خاصی هم از من نمی‌خواهد  می‌گوید که سر وقت دارو را مصرف کن و سر وقت بیدار شو، سی‌دی بنویس، سر وقت بیا کلاس، پارک بیا؛ اوایل فکر می‌کردم هر کاری که انجام می‌دهم برای راهنما و لژیون انجام می‌دهم ولی بعدا فهمیدم هر کاری که در کنگره می‌کنم برای خودم است چون سود آن به خودم می‌رسد. اگر به پارک می‌آیم سود آن برای خودم هست اگر سی‌دی می‌نویسم در همان مدت نوشتن سی‌دی خودم از فکر و خیال دور شده و متمرکز می‌شوم من هر وقت در کارم اعصاب‌خوردی پیش می‌آید یا گیر می‌کنم، سی‌دی می‌نویسم بعد از ۱۰ دقیقه نوشتن آن فکر از سرم می‌پرد و همه این‌ها را در کنگره آموزش گرفته‌ام و قبلا نمی‌دانستم. همین آموزش‌ها را در بیرون و در کارم هم انجام دادم. یک خاطره‌ای هم از آقا ابراهیم بگویم زمانی‌که مرزبان خبری بودند به‌خاطر دیر مطلب گذاشتن تو سایت و اینکه استاد جلسه نباید پیراهن آستین کوتاه بپوشد و این‌ها به من اشاره کردند که به مرزبانی بروم، بعد از جلسه به من گفتند یک فلش بخر و گزارش‌های تصویری را در آن بریز. من خودم را آماده کرده بودم که بگویم که به من چه ارتباطی دارد که پول فلش را بدهم ولی یک دفعه یاد حرف آقای مهندس افتادم که اگر شال مرزبانی دور یک تکه چوب هم بود باید به‌خاطر جایگاهش، چشم بگویید. اولش داشتم می‌جنگیدم ولی وقتی یاد این حرف آقای مهندس افتادم و همین که گفتم " چشم" مثل آب روی آتش بود و تمام شد و چند دقیقه بعد مرزبان آمد بیرون و گفت ما نیامده‌ایم این‌جا که حال هم را خراب بکنیم.  تجربه‌ای بود که در سفرم داشتم. خیلی ممنونم که با سکوتتان به حرف‌های من گوش کردید.

تهیه و ارسال: مسافر حیدررضا
خدمتگزار سایت نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .