English Version
This Site Is Available In English

فرمانروایان واقعی کسانی هستند که می‌سازند و آباد می‌کنند.

فرمانروایان واقعی کسانی هستند که می‌سازند و آباد می‌کنند.

دومین جلسه از دوره ششم کارگاه های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه مسافران وهمسفران با نگهبانی مسافر صابر و دبیری مسافر مصطفی و استادی  راهنما مسافر علی رضا با دستور جلسه « از فرمانبرداری تا فرماندهی » قسمت دوم جلسه آزاد مردی راهنمای تازه واردین مسافر علیرضا شنبه 8 شهریور ماه سال ۱۴۰۴ ساعت 16:30 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:

سلام دوستان علی رضا هستم مسافر
ابتدا بسیار سپاسگزارم از نگهبان محترم، اعضای مرزبانی و ایجنت عزیز که این فرصت را در اختیار من قرار دادند تا در این جایگاه خدمت کنم. امیدوارم با همکاری یکدیگر جلسه‌ای پربار و خوب داشته باشیم. خداوند بزرگ را شاکرم که یک‌بار دیگر توفیق حضور در نمایندگی باصفای صفادشت را نصیبم کرد؛ نمایندگی‌ای که همیشه برای من سرشار از انرژی و محبت بوده است. البته همه نمایندگی‌های کنگره شصت زیبا و پرانرژی هستند و همه ایران خانه من است.دستور جلسه امروز «فرمانبرداری تا فرماندهی» است و در بخش دوم هم تولد مسافر عزیز، آقا علیرضا را جشن خواهیم گرفت.یک جمله هست که می‌گوید: «فرمانروایان واقعی کسانی هستند که می‌سازند و آباد می‌کنند.» اما برای رسیدن به چنین جایگاهی، هیچ فرماندهی بدون فرمانبرداری محقق نمی‌شود.

وقتی این دستور جلسه مطرح می‌شود، ذهن خیلی‌ها به سمت ارتش و پادگان می‌رود؛ اما در کتاب ۶۰ درجه توضیح داده شده که هر انسان یک گله‌دار است، و ما فرماندهی بر بیش از سی و هشت هزار میلیارد سلول بدنمان را برعهده داریم؛ اما ما این فرماندهی را از دست داده بودیم؛ با مصرف مواد مخدر، الکل، سیگار یا حتی افکار منفی، اختیار جسم از ما گرفته شده بود. فرمانده واقعی دیگر ما نبودیم، بلکه مواد یا نیروی منفی اختیار را در دست داشتند. همین موضوع در مورد همسفران هم صادق است؛ اگرچه آنها مواد مصرف نمی‌کردند، اما برای بازپس‌گیری فرماندهی زندگی و حال خوب خودشان، وارد کنگره شدند.وقتی سفر آغاز می‌شود، به تدریج با آموزش جهان‌بینی و کاهش پله‌ای مصرف، فرماندهی کم‌کم به فرد بازمی‌گردد. اما لازمه‌ی این بازپس‌گیری، فرمانبرداری است.

فرمانبرداری از قوانین و حرمت‌های کنگره ۶۰، از راهنما، از مرزبانان نمایندگی و از تمامی کسانی که در مسیر آموزش و آرامش ما نقش دارند. شاید در ظاهر یک راهنما یا مرزبان گاهی جدی به نظر برسد، اما در باطن پر از عشق و محبت است؛ زیرا کنگره بر پایه‌ی عقل، عشق و ایمان بنا شده است.به همین دلیل، تنها کسانی می‌توانند هم از نظر جسمی و هم در جایگاه‌های خدمتی به فرماندهی برسند که فرمانبردارهای خوبی بوده‌اند.برای نمونه، یکی از صحبت‌های آقای لطفی، دیده‌بان محترم، در جلسه سیمرغ برایم بسیار آموزنده بود. ایشان فرمودند: «اگر الان کسی بالاتر از من بیاید و بگوید این صندلی را که نشسته‌ام واگذار کن، وظیفه دارم بدون چون و چرا با احترام بلند شوم، حتی اگر صد صندلی دیگر هم خالی باشد.» این یعنی فرمانبرداری واقعی، بدون بحث و بهانه. امیدوارم همه ما بتوانیم با چنین فرمانبرداری‌ای، به فرماندهانی لایق تبدیل شویم این هم بخشی از همان فرمانبرداری است که ما را به فرماندهی می‌رساند.اما می‌رسیم .

 بخش دوم جلسه
تولد راهنمای تازه واردین مسافر علیرضا است.

علی رضا بسیار منظم و کوشا بودند و در تاریخ 12 اردیبهشت 1398 به رهایی رسیدند. با مصرف شیره خوراکی وارد کنگره شدند و سیگارشان را هم درمان کردند. به راهنمای سیگارشان نیز تبریک عرض می‌کنم. آقا علیرضا و همسفر محترمشان مصداق بارز دستور جلسه امروز هستند؛ ابتدا فرمانبردارانی لایق بودند و امروز به فرماندهانی شایسته تبدیل شده‌اند.این زوج عزیز در جایگاه‌های مختلف خدمتی حضور داشته‌اند؛ چه آقا علیرضا و چه همسفر محترمشان. به راهنمای همسفرشان و به خانواده گرامی‌شان هم تبریک می‌گویم. آقا علیرضا نشان «تازه‌واردین» و «دنوری» را اخیراً دریافت کرده‌اند. ایشان رهجوی لژیون تغذیه سالم بنده هستند و با اجازه آقای مهندس، اولین لژیون تغذیه سالم صفادشت را راه‌اندازی کردند درجایگاه‌های مختلفی از جمله خدمت در سایت و مرزبانی فعالیت داشته‌اند و با وجود چالش‌های فراوان، با صبر و فرمانبرداری توانستند وظایف خود را به بهترین شکل انجام دهند به این زوج خدمتگزار صمیمانه تبریک می‌گویم و برایشان در تمامی مراحل زندگی، در مسیر آموزش و خدمت، موفقیت و پایداری آرزو دارم.این عزیزان را به شایستگی تشویق بفرمایید.

اعلام سفر مسافر


آنتی ایکس مصرفی شیره خوراکی مدت سفر 10ماه و 2 روز راهنما محمد لطفی رهایی 5سال و7 ماه
آنتی ایکس دوم سیگار  راهنما مصیب رنجبر رهایی 5 سال و 6 ماه
درضمن سفر (جونز) تغذیه سالم داشتم با 15 کیلو اضافه وزن 11  ماه به راهنمایی مسافر علیرضا عزیزی سفر کردم کاهش وزن 15 کیلو

خواسته مسافر



آرزویم این است که لژیون همسفر های آقا هم در شعبه صفادشت دایر بشود.

سخنان مسافر


 

سلام دوستان، علیرضا هستم مسافر

ابتدا خداوند بزرگ را شاکرم که بار دیگر فرصتی فراهم شد تا پیام رهایی از بند اعتیاد در کنگره ۶۰ برای کسانی که خواهان رهایی هستند، به تصویر کشیده شود. از جناب مهندس و خانواده محترمشان نهایت تشکر را دارم. همچنین از راهنمایان عزیزم: راهنمای سفر اول، مسافر محمد لطفی، راهنمای سیگار، مصیب رنجبر و راهنمای سفر دومم، مسافر محمد ضیایی و راهنمای تغذیه سالم مسافر علیرضا عزیزی تشکر می‌کنم. همچنین از راهنمای همسفرم تشکر می‌کنم، چرا که آموزش‌های ارزشمند این عزیزان برای زندگی ما بسیار کاربردی بوده و ما توانسته‌ایم از آنها در زندگی استفاده کنیم.از همه دوستانی که امروز در این جشن حضور دارند نیز تشکر می‌کنم. 

اگر بخواهم حس و حال این چند ساله‌ام را تشبیه کنم، آن را در قالب یک مثلث قرار می‌دهم که یک ضلعش فرمانبرداری بوده، ضلع دیگر خدمت و ضلع سوم همسفرم.فرمانبرداری من از همان زمانی شروع شد که وارد لژیون راهنما مسافر محمد لطفی شدم. مدت زیادی رهجوی ایشان نبودم، حدود یک سال، اما در همین زمان کوتاه آموزش‌های بسیار ارزشمندی گرفتم. بعد از آن کنگره به دلیل شرایط کرونا تعطیل شد، جلسات، مجازی شد و خیلی شرایط سختی پیش آمد. یکی از آموزش‌های ایشان این بود که  رهجو باید آموزش بگیرد و برای کنگره خدمت کند نه اینکه پرورش یافته شود برای راهنماو بسیار تاکید می‌کردند که همان‌طور که تو رها شدی، کمک کن دیگران هم رها شوند." همین جمله برایم سرآغاز خدمت شد.از همان موقع، خدمت من شروع شد؛ ابتدا در قسمت مبصری بودم، بعد در بخش‌های مختلف مثل آبدارخانه و قسمت‌های دیگر خدمت کردم. در هر مرحله فقط سعی کردم فرمانبردار باشم و دستور مافوقم را اجرا کنم، نه چیزی بیشتر و نه کمتر.

شاید بعضی‌ها فکر می‌کردند در دوره مرزبانی، من سخت‌گیری می‌کنم، اما واقعیت این است که من فقط وظیفه‌ام را انجام می‌دادم.اما ضلع دوم مثلث، خدمت بود. تلاش کردم خدمتم را به بهترین شکل انجام دهم و از آن آموزش بگیرم و اما ضلع سوم، همسفرم؛ واقعاً باور دارم که همسفر فقط بال پرواز نیست، بلکه چیزی فراتر از آن است. توصیه‌ای در کنگره وجود ندارد، اما من از تجربه شخصی خودم می‌گویم: از همه مسافران خواهش می‌کنم حتماً همسفران‌شان را به شعبه بیاورند. چون حضور همسفر تأثیر عمیقی دارد. من به خاطر خدمتی که داشتم، کمتر در لژیون می‌نشستم، اما آموزش‌هایی که همسرم در لژیون می‌گرفت و به خانه می‌آورد، برایم بسیار کاربردی شد.بارها پیش آمد که حتی در آزمون‌ها، من از او سؤال می‌کردم و کمک می‌گرفتم. واقعیت این است که آموزش‌های همسفران به‌مراتب بیشتر و عمیق‌تر است، و من این را در آزمون‌ها و فعالیت‌های کنگره به وضوح دیده‌ام.بنابراین یک بار دیگر تأکید می‌کنم: اگر امکان دارد، حتماً همسفران‌تان را به کنگره بیاورید. آنها نه‌تنها خودشان آموزش می‌گیرند، بلکه کمک بزرگی برای مسافران خواهند بود.

خیلی ممنون که وقت گذاشتید و به صحبت‌های من گوش دادید.

سخنان استاد همسفر 



سلام دوستان شهناز هستم، راهنمای یک همسفر.
خداوندا، دریا و آسمان و دشت پوشیده از رقصنده‌های آسمانی است و روح ناآرام ما خواستار رهایی نه از خلاصی؛ بلکه مشتاق دیدار معشوق است. خداوندا، تنها تو را می‌ستاییم و تنها تو را ستایش می‌کنیم. برای انجام چنین عمل عظیمی شکر، شکر، شکر.من هم به نوبه خودم، آزاد مردیِ مسافر علیرضا را ابتدا به آقای مهندس و خانواده کنگره ۶۰، سپس به تمامی خدمتگزاران این مجموعه، به خود آقا علیرضا و همسفر عزیزشان، به راهنمای اول‌شان مسافر لطفی و در ادامه به آقای عزیزی تبریک می‌گویم. همانطور که دوستان اشاره کردند، واقعاً یک زوج خدمتگزار لایق و شایسته هستند. همانطور که آقای مهندس بارها فرموده‌اند: خداوند اجازه خدمت را به هر کسی نمی‌دهد، و این عزیزان از جمله کسانی هستند که شایستگی این جایگاه را دارند.همچنین به خانم غزاله راهنمای همسفر زهره در سفر اول تبریک می‌گویم، خانم غزاله زحمت زیادی کشیدند تا این درخت استوار را بارور و پابرجا نگه دارند وقتی راهنما غزاله دوره‌شان به پایان رسید  خانم زهره به لزیون خانم سوسن رفتند. با آمدن ما به شعبه صفادشت، خانم زهره با اجازه ایجنت وارد لژیون بنده شدند. من خیلی از ایشان آموختم و همچنان می‌آموزم.

نکته‌ی زیبایی که در صحبت‌های آقا علیرضا بود، این بود که برخلاف آنچه همیشه گفته می‌شود "همسفر بال پرواز مسافر است"، ایشان بیان کردند که درواقع مسافرشان بال پرواز ایشان بوده تا بتوانند به کنگره وصل شوند، از آموزش‌ها بهره ببرند و در این مسیر رشد کنند.
همانطور که آقای عزیزی هم گفتند، همسفران اگرچه مصرف مواد نداشتند، اما در تاریکی‌های بسیار عمیقی گرفتار بودند، حتی شاید در برخی موارد عمیق‌تر از مسافران. ان‌شاءالله با آموزش‌های کنگره بتوانیم بر جهل و تاریکی‌های درون خود غلبه کنیم.خانم زهره یکی از نمونه‌های روشن این مسیر هستند که نور را دریافتند، به سمت آن حرکت کردند و ثمره تلاش و زحمات‌شان را هم دیدند. امیدوارم در ادامه، لژیونی پربار با رهایی‌های شیرین و لذت‌بخش داشته باشید و همگی در کنار هم بهترین لحظات را تجربه کنیم.ممنونم که به صحبت‌های من توجه کردید.

سخنان همسفر



سلام دوستان زهره هستم  راهنمای یک همسفر
در ابتدا خداوند را شاکرم که این فرصت را پیدا کردم در این جایگاه قرار بگیرم.واقعاً جایگاه "آزاد مردی" با جایگاه سه سال یا یک سال رهایی تفاوت بسیار زیادی دارد؛ چه از نظر انرژی و چه از نظر آگاهی‌هایی که در این مدت به دست آورده‌ایم. دیروز که فکر می‌کردم، به این رسیدم که چرا آقای مهندس "آزاد مردی" را برای پنج سال رهایی تعیین کرده‌اند. حتماً به این دلیل است که در سه سال رهایی هنوز برخی بندها و محدودیت‌ها در وجود ما باقی مانده، شاید فقط از اعتیاد و برخی مسائل رها شده باشیم، اما در پنج سال رهایی، دیگر از بسیاری از بندهایی که بر دست و پایمان بسته بودیم، آزاد می‌شویم و به مرحله‌ای نو می‌رسیم.همانطور که علیرضا در مورد نقش همسفر گفت و خانم شهناز هم اشاره کردند، واقعاً حضور همسفر در سفر اهمیت زیادی دارد. من خیلی ممنونم از علیرضا که این موضوع را به‌زیبایی بیان کردند. اما به نظر من، یک مسافر وقتی بدون همسفر وارد کنگره می‌شود درست است، آموزش‌ها و دانایی را دریافت می‌کند، ولی برای اینکه آن دانایی به داناییِ مؤثر تبدیل شود، نیاز دارد که با همسفر حضور داشته باشد. علیرضا توانست دانایی‌اش را به دانایی مؤثر تبدیل کند و همین موضوع باعث شد من هم به کنگره وصل شوم. حتی وقتی می‌خواست در لژیون سردار شرکت کند، اول به سراغ من آمد، چون یک مسافر حتی اگر به جایگاه راهنمایی هم برسد، بدون همراهی همسفر نمی‌تواند به‌خوبی حرکت کند. در هر جایگاهی که باشد چه دنور، چه پهلوان یا سرداردر نهایت باید حساب‌وکتاب زندگی را هم در نظر بگیرد، و اینجاست که حضور همسفر معنا پیدا می‌کند.علیرضا در این مسیر خیلی خوب حرکت کرد، چه در لژیون سردار، چه وقتی دنور شد و چه زمانی که مرزبان شد. من همیشه شاهد تلاش‌های او بودم. شاید خودم مستقیم در مرزبانی نبودم، اما در صور پنهان حس می‌کردم همراه او هستم، چون تمام چالش‌هایش را می‌دیدم و با او زندگی می‌کردم  چیزی که مهم بود این است که یک خدمتگزار بایستی حافظ حرمت‌ها باشد و علیرضا می‌خواست این قوانین را اجرا کند، در واقع علیرضا مسیر را درست انتخاب کرده بود و با استقامت ادامه می‌داد.امیدوارم من و علیرضا و همه مسافران و همسفران بتوانیم این مسیر را با موفقیت ادامه دهیم. مخصوصاً به مسافرانی که بدون همسفر هستند، می‌گویم که تلاش کنند همسفران‌شان را به کنگره بیاورند، چون نقش همسفر در تبدیل دانایی به دانایی مؤثر بسیار حیاتی است.امیدوارم در ادامه خدمت‌هایمان بتوانیم الگوی خوبی در کنگره ۶۰ باشیم، اول برای زندگی خودمان و بعد برای دیگران.در پایان لازم می‌دانم از همه عزیزانی که در جشن ما شرکت کردند، تشکر کنم. از ایجنت محترم، از مرزبان‌های دوره قبل و دوره جدید، از آقای دهقان و آقای بادپا که در کنار علیرضا در مرزبانی بودند. از راهنمای خوبم در سفر اول، خانم غزاله عزیز، که هر چه دارم از آموزش‌های ایشان است و اگر به این جایگاه رسیدم، حاصل زحمات ایشان بوده. همچنین از خانم سوسن تشکر می‌کنم؛ هرچند مدت کمی در لژیون‌شان بودم، اما آموزش‌های بسیار ارزشمندی گرفتم. از خانم شهناز عزیز در سفر دومم سپاسگزارم که کمک کردند خودم را بهتر بشناسم و مسیر را پیدا کنم.در نهایت از همه خواهر لژیونی های عزیز و همه شما دوستان که در جشن حضور داشتید و با انرژی  زیاد شادی جشن ما را چند برابر کردید، صمیمانه ممنونم.



تایپ ، ویراستاری و ارسال: مسافر حسن لژیون اول
عکس: مرزبان خبری مسافر بهمن
مسافران نمایندگی صفادشت

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .