در وادی دوم میگوید: "هیچ مخلوقی جهت بیهودگی، قدم به حیات نمینهد. هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم." حضرت مسیح داشتند با همراهانشان عبور میکردند و سگی مرده را دیدند که بوی تعفن گرفته بود، همه اطرافیانش گفتند: که چقدر این سگ بو میدهد، حضرت عیسی گفتند: دندانهای سگ چقدر سفید و زیبا است؛ پس ما در آدمها فوراً نقاط منفی را نبینیم و بدگویی آنها را نکنیم.
بعضی اوقات میگوییم ما اصلاً به درد نمیخوریم، عددی نیستیم، اصلاً چه ارزشی داریم؟ ما الکی به دنیا آمدیم، این وادی به ما یاد میدهد که هیچ مخلوقی بیهوده به این دنیا نیامده است نه فقط انسان، بلکه هر مخلوقی هیچکدام بیهوده خلق نشده است. خوشحالیم که به جنگ نرم خود، ادامه میدهیم تا جنگ نرم یعنی جنگ آگاهی و اطلاعات جنگ قلم و اندیشه، جنگی نیست که سلاح برداریم و بخواهیم بجنگیم؛ بنابراین میگوییم به جنگ نرم ادامه میدهیم تا اینکه این مشکل به صورت خوبی از آزمایش دربیاید و دنیای درون تبدیل به شهر آباد بشود که در آن همه هستی راه خود را به سوی نیروی مافوق بردارد.
هر کسی ممکن است مشکلی داشته باشد، مثل مشکل عشقی، چاقی، مالی و ... وقتی مشکل به یک صورت خوبی دربیاید، متعادل میشویم و به طرف نیروهای بیشتر قدم برمیدارم. ممکن است به نظر ما چیزهایی که اصلاً اهمیت ندارد و مفت نمیارزد ارزش شده باشد، مثلاً؛ من فلان چیز را دارم؛ ولی ممکن است بعداً ده شاهی ارزش نداشته و ضدارزش باشد و یا یک چیز که ارزش است، برای ما ضدارزش باشد.
اگر ما به توانایی تفکر، اندیشه و کوشش برسیم وقتی دیگران حرفی بزنند و کاری بکنند در توانایی ما خللی وارد نمیشود. اگر یک حرف کوچک به ما بزنند تمام تواناییهای ما به هم میریزد مثلاً؛ چقدر پیر شدی گاهی اوقات در جامعه در اثر همین حرفها درگیری اتفاق میافتد و اگر تفکر و اندیشه ما درست شود، دیگر بیدی نیستیم که با این بادها بلرزیم.
چیزهایی که در خودآگاه و آرشیو ما هستند؛ چون آرام و بیصدا است، اگر حرکت بدهیم توان حرکت دارد، میتواند تغییراتی بکند و انسان را از یک وضعیت به یک وضعیتی تغییر بدهد. بعضیها قبل از اینکه یک بیماری آنها را بکشد، آنها خود را نابود کردهاند. بالاخره انسان یک روزی از دنیا میرود لااقل تا روزی که زندهایم سرمان بالا باشد؛ بنابراین مردانه باید مرد. اگر ما به هستی نگاه کنیم امکان ندارد که چیزی را پیدا بکنیم که جهت بیهودگی پا به هستی گذاشته باشد مثلاً؛ لاشخورها که چقدر زشت هستند و گوشتشان قابل خوردن نیست؛ ولی اگر نباشند میکروبها باعث بیماریهای مختلف میشوند و موجودات دیگر را نابود میکنند.
انسان وقتی پا به حیات هستی گذاشت نیروهایمافوق او را به یک دوراهی هدایت کرد، یکی تاریکیها و دیگری روشناییها است انسان تاریکیها را تجربه میکند برای پیبردن به عظمت روشناییها، ما تا قهر را نفهمیم لذت وصل را نمیچشیم، گرسنه نباشیم نمیفهمیم سیری چه ارزشی دارد. انسان اگر در تاریکی فرو رفت موقع خارج شدن از گذرگاههای بسیار سختی باید عبور کند، اگر توانست خارج شود آنوقت انسانی کارآزموده و رها خواهد شد.
ما در این جهان بیصاحب نیستیم قدرت مطلق ما را یاری میکند برای جلب رضایت این نیرو سازوکار خودش را دارد، شرط اول دوری از ضدارزشها، پرداختن به ارزشها، رفتن در مسیر ارزش و صراط مستقیم، پرهیز از دروغ، غیبت و بدگویی است. اگر کسی به ما یک کلمه یاد بدهد، ما غلام او میشویم و کسی که احترام به ایشان نگذارد مورد حمایت قدرت مطلق قرار نمیگیرد.
ما هنوز حتی ساختار یک سلول از بدنمان را نمیدانیم. اگر نفس کشیدن به اراده ما بود، روزی صد بار میمردیم؛ چون یادمان میرفت نفس بکشیم؛ پس بهتر است به جای اینکه بگوییم این را قبول نداریم کمی تفکر کنیم تا به فلسفه وجودی حیات خود و دیگران پیببریم و ارزش بگذاریم و بدانیم که ما تصادفی پا به حیات نگذاشتهایم. فلسفه وجودی ما آنقدر عظیم است که حتی به ذرهای از آن پینبردهایم. باید خوب بدانیم که "هیچ کدام از ما به هیچ نیستیم، حتی اگر خود به هیچ فکر کنیم."
منبع: کتاب عشق وادی دوم
نویسنده: همسفر رویا رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول)
رابط خبری: همسفر هاجر رهجوی راهنما همسفر مهری (لژیون اول)
ویرایش و ارسال: همسفر آذر رهجوی راهنما همسفر فرشته (لژیون سوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی باباطاهر همدان
- تعداد بازدید از این مطلب :
63