جلسه دهم از دوره سوم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، نمایندگی بوئینزهرا با استادی مسافر راهنما امیر، نگهبانی مسافر مهدی و دبیری مسافر بقیت الله، با دستور جلسه" دانایی، دانایی مؤثر و سواد" روز پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز بهکارکرد.

به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان، امیر هستم مسافر، ابتدا از آقای دبیر، نگهبان، مرزبان و ایجنت شعبه تشکر میکنم که این فرصت را در اختیارم گذاشتند تا بتوانم در این جایگاه خدمت کنم و اولین مشارکت خود را داشته باشم.
دستور جلسه: دانایی، دانایی مؤثر و سواد
سخنان استاد:
این دستور جلسه، وادی ششم و همچنین دستور جلسهای که مربوط به فرمانبرداری است، همگی به یکدیگر مرتبط هستند. دستور جلسات کنگره ۶۰ همچون زنجیر به هم متصلاند و هر کدام مکمل دیگری است. من همیشه فکر میکردم هر کس سواد داشته باشد، مصرفکننده نمیشود و کارهای ضد ارزشی انجام نمیدهد. البته سواد بد نیست، اما بهتنهایی نمیتواند جلوی انجام کارهای ضد ارزشی را بگیرد. چرا که داشتن سواد الزاماً به معنای رسیدن به آگاهی نیست. در کنگره ما با دو نوع دانایی آشنا میشویم: دانایی خاص و دانایی عام. دانایی خاص مربوط به تخصص و مهارت فرد در یک زمینه است. مثلاً مارادونا در زمینه فوتبال دانایی خاص داشت، اما در زندگی شخصی و در اعتیاد هیچ دانایی نداشت.دانایی عام به هنر درست زندگی کردن مربوط میشود. اینکه بتوانم در آپارتمانی طوری زندگی کنم که همسایهها در آرامش باشند یا در محیط کارم شرایطی فراهم کنم که دیگران آسایش داشته باشند. این دانایی به مراتب سختتر و ارزشمندتر است.
دانایی مثلثی دارد با سه ضلع: تفکر، تجربه و آموزش.این سه ضلع باید همزمان و هماهنگ رشد کنند. وقتی این مثلث کامل شود، دانایی میتواند به دانایی مؤثر تبدیل شود. تفاوت دانایی عام و دانایی مؤثر در عمل کردن است. همه میدانند که اگر صبح زود بیدار شوند، برایشان بهتر است. این فقط دانایی عام است. اما کسی که به این آگاهی عمل کند و واقعاً صبح زود بیدار شود، دانایی مؤثر دارد. در وادی عقل گفته میشود از کارهای ساده شروع کنیم، اما همان کارهای کوچک در حقیقت بسیار بزرگ هستند. اینکه من بدانم باید رأس ساعت مشخص دارویم را مصرف کنم، دانایی عام است. اما اینکه واقعاً سر ساعت دارو را مصرف کنم، دانایی مؤثر است. اگر فقط دانستن کافی بود، یک فلش یا سیدی از ما آگاهتر میشد، زیرا اطلاعات بسیار زیادی در خود ذخیره میکند، ولی هیچگاه به مرحله عمل نمیرسد. دانایی واقعی زمانی ارزشمند است که در عمل اجرا شود.

من پس از رهایی ابتدا فکر میکردم باید بروم و به زندگی و کارم برسم. اما راهنمایم به من گفت: هر چیزی را که بخواهی، میتوانی در کنگره به دست بیاوری، به شرط آنکه خواسته داشته باشی و در مسیر درست حرکت کنی. این جمله مسیر زندگیام را تغییر داد. نباید انتظار داشت همه مشکلات بلافاصله پس از رهایی برطرف شوند. حل مشکلات نیاز به زمان دارد.
در سفر دوم یاد گرفتم بخش بزرگی از انرژی من از خدمت کردن تأمین میشود. اگر میخواهیم حال خوب داشته باشیم، باید خدمت کنیم. هر جایی به ما فرصت خدمت نمیدهند، اما در کنگره این بستر همیشه وجود دارد. بسیاری از گرههای زندگی با خدمت کردن باز میشود. همانطور که آقای مهندس میفرمایند، باید از طبیعت الگو بگیریم. طبیعت تمام وجود خود را بدون چشمداشت در اختیار ما قرار داده است. پس من هم باید بیاموزم اگر به رهایی رسیدهام، در این مکان خدمت کنم تا چراغ آن برای همیشه روشن بماند و راه برای سفر اولیها باز بماند. الان هم که در این جایگاه خدمت میکنم، نمیگویم مشکلاتی ندارم، اما بدون کنگره قطعاً نمیتوانستم بسیاری از آنها را حل کنم. مهم رسیدن به قله نیست، مهم ماندن در قله است.
اگر فقط تماشاگر باشیم، حال خوب به دست نمیآوریم. باید بازیگر خوبی در این میدان باشیم و از فرصتها نهایت استفاده را ببریم. بالاترین دانایی، همان دانایی عام است؛ یعنی طوری زندگی کنیم که به هیچکس آسیبی نرسانیم. برای من روزی بیدار شدن در آرامش یک آرزو بود، اما امروز به لطف کنگره به آن رسیدهام. سادهترین چیزها، مثل بودن در پارک کنار دوستان یا داشتن یک خواب آرام، امروز برای من بالاترین لذت است. در پایان میخواهم بگویم: خدمت کردن را هیچوقت فراموش نکنیم. چراغ کنگره همیشه روشن است، چه من باشم و چه نباشم. چه بهتر که تا زمانی که هستم، بازیگر خوبی در این صحنه باشم و در مسیر خدمت به انسانها حرکت کنم تا یک نفر دیگر هم به رهایی برسد. امیدوارم همه ما به این آگاهی برسیم و توفیق خدمت واقعی که آقای مهندس میفرمایند نصیبمان شود.
تایپ و تنظیم : همسفر امیرحسین لژیون دوم
عکاس :مسافر مهدی لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
233