جلسه ششم از دوره سیزدهم سری کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰، در نمایندگی شهباز، با استادی مسافر راهنما اکبر، نگهبانی مسافر احمد و دبیری مسافر رسول با دستور جلسه: (دانایی، دانایی موثر و سواد) در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۶/۶ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاخصه سخنان استاد:
سلام دوستان اکبر هستم یک مسافر
خدا را شکر میکنم که در کنگره حضور دارم و آموزش میبینم. تشکر میکنم از آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان که چنین بستری را فراهم کردند تا بتوانیم به درمان و حال خوش برسیم. تشکر میکنم از آقا مهدی، راهنمای لژیون هفتم، که به من اجازه دادند در این جایگاه خدمت کنم. همچنین تبریک میگویم به آقا مصطفی بابت دریافت انگشتر دنوری انشاالله امسال در جایگاه پهلوانی باشند و شال پهلوانی را دریافت کنند.
خب، در مورد دستور جلسه “دانایی، دانایی مؤثر و سواد” قبل از اینکه خودم وارد کنگره شوم، یک سؤالی همیشه در ذهنم بود: افرادی که از مدارک تحصیلی خیلی بالایی برخوردار هستند و سواد خیلی خوبی دارند، چرا در برخی موضوعات متوجه کارهایی نمیشوند؟ یا پزشکی که مدرک پزشکی دارد، چرا سیگار میکشد؟ آیا پزشک نسبت به آن موضوع دانایی ندارد؟
زمانی که وارد کنگره شدم، در جزوه جهانبینی، مثلث دانایی آقای امین برای ما توضیح دادند: “تجربه، تفکر، آموزش”. اینکه ما باید در تمام موضوعات زندگیمان تفکر کنیم و در آن زمینه تجربه کسب کرده و آموزش ببینیم. در مسئله درمان اعتیاد، خب خیلی زود سؤالات من روشن شد که به این نقطه برسم که باید بیایم در کنگره و حضور داشته باشم تا درمان شوم. نقطه تفکرش بود. خب، تجربهاش هم بود که باید هم در جلسات و کارگاههای آموزشی کنگره و هم در لژیون حضور داشته باشم. و از آن فردی که این مسیر را قبلاً طی کرده و به حال خوبی و درمان رسیده است، میتوانیم آموزش بگیریم، از آن راهنما آموزش ببینیم و فرمانبردار راهنما باشیم تا به آن درمان برسیم.
ما یک مثلث دانایی داریم و یک مثلث دانایی مؤثر. حالا چه فرقی با همدیگر میکنند؟ دانایی مؤثر مثلثی است که تمام اضلاع آن با هم اندازه است. یعنی اینکه فردی میداند که مصرف سیگار خیلی بد است، در این زمینه دانایی دارد، اما نمیتواند برایش حرکتی انجام دهد، نمیتواند کاری کند. برای درمانش میتواند اقدام کند. زمانی به دانایی مؤثر تبدیل میشود که برای درمانش اقدام میکند. بیرون از کنگره، از هر کسی که در مورد مسائل مواد مخدر بپرسی، همه میگویند خوب نیست. همه این دانایی را دارند، ولی کسی میتواند اقدام کند، برای درمانش اقدام کند، برای اینکه نخواهد مصرف کند. یا در بحث سیگار، یا در بحث اضافهوزن، یا در تمام موضوعات دیگر. اینکه من در مورد موضوعی دانایی داشته باشم و اطلاعات داشته باشم، آن فقط در زمینه “دانایی” است. زمانی به “دانایی مؤثر” تبدیل میشود که بیایم کار را انجام دهم.
یک پزشک متخصص، پزشک جراح، در قسمت کار خودش، در جراحی خودش، آن دانایی را دارد. زمانی که آن جراحی را انجام میدهد، به نتیجه میرسد و آن فرد درمان میشود، آن موقع آن دانایی به دانایی مؤثر تبدیل میشود. خب، سواد چی؟ در کنگره، آقای مهندس الان چند سال است که در مورد سواد صحبت میکند و میگوید سواد خیلی خوب است. اینکه ادامه تحصیل دادن سن و سال هم ندارد و شما میتوانید تحصیل کنید و ادامه تحصیل دهید و درس بخوانید. ولی آیا این سواد داشتن، دانایی هم میآورد؟
ما در کنگره متوجه شدیم که داشتن سواد بهتنهایی دانایی نمیآورد. انسان باید در تمام موضوعات، در هر موضوعی، به دانایی برسد. پزشکی که مدرک خیلی بالایی دارد و دکترا دارد، شاید در قسمتی که تخصص خودش است، خیلی دانایی داشته باشد، ولی در یک سری موضوعات دیگر دانایی ندارد. یک نفر که مدرک خیلی بالایی دارد، میبینیم با همسایهها اصلاً نمیتواند درست صحبت کند، یا در محل کار، با همکارانش نمیتواند.
دانایی مؤثر چه چیزی به ما میآموزد؟ دانایی مؤثری که در کنگره به ما میگویند، علم درست زندگی کردن است. علم این است که ما بتوانیم درست در زندگی و در جامعه زندگی کنیم. فردی که بهعنوان سفر اولی وارد میشود، از این در داخل وارد کنگره میشود برای درمانش. وقتی سفرش را شروع میکند، پلههای سفرش شروع میشود. در هر پله، یک پنجم از مصرف دارو کم میشود. و در قبال آن یک پنجم باید یک پنجم آن دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کند. وگرنه، اگر غیر از این باشد، نتیجه نمیگیرد.
بیرون از کنگره، شربت OT را همه میشناسند، خیلی هم زیاد هست، ولی آیا کسی میتواند حتی یک پله از دارویش را کم کند؟ چه اتفاقی میافتد؟ یک فردی که میآید روز اول وعده پنج و نیم سی سی دارو مصرف میکند، اصلاً در تفکر خودش هم نمیداند چرا که یک روزی بتواند به آن سه دهم برسد یا یک روزی بتواند دارویش را قطع کند. ولی خیلی راحت میبینیم به آن حال خوش می رسند
آن به خاطر اینکه آن فردی که آمده، وارد کنگره شده، در ازای هر یک پنجمی که پلهاش کم شده، یک پنجم به آن دانایی اضافه شده. یک پنجم آن دانایی را به دانایی مؤثر تبدیل کرده.
فردی بود که فرمانبردار بود. بعد از دو ماه سفرش، آمده برای درمان سیگارش اقدام کرده و تمام تکالیفی که کنگره ازش خواسته، بهنحو احسن انجام داده و به درمان رسیده. زمانی که ما یک پنجم از موادمان کم میشود و یک پنجم داناییمان را اضافه میکنیم، باعث میشود که آن مواد شبه افیونی شروع به ترشح کند و خیلی راحت بتوانیم به آن حال خوب برسیم. آن افرادی که در کنگره فرمانبردارند، و از روز اول گوش به فرمان راهنما هستند، و چیزی که راهنما ازشان میخواهد را انجام میدهند، خیلی راحت درمان میشوند و خیلی راحت داناییشان تبدیل به دانایی مؤثر میشود و نتیجه میگیرند.

امیدوارم که حالا از این دستور جلسه بتوانیم برداشت لازم را بکنیم و بچههای سفر اولی قدر این صندلیشان را بدانند. بدانند که بیرون از کنگره هیچ اتفاقی برای درمان اعتیاد نمیافتد. اگر علم زندگی، از درمان اعتیاد است، اگر اتفاقی قرار است در زندگی من بیفتد، اگر به آن حال خوش قرار است برسم، فقط و فقط در کنگره و با آموزشهای کنگره اتفاق میافتد. بیرون از کنگره هیچ اتفاقی نمیافتد. قدر صندلیم را بدانم و به این صندلی بچسبم تا انشاءالله بعد از ده یازده ماه بتوانم به درمان و حال خوش برسم. بیشتر از این صحبت نمیکنم. جلسه را مشارکت میگذارم. ممنون از اینکه به صحبتهایم گوش دادید.
تایپ: لژیون هفتم
تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
117