آقای مهندس در سیدی «احساسات» فرمودند: در عمق وجود انسان، مفهومی نهفته است که همه چیز را آغاز میکند و اولین مسئله حس است. حس نهتنها وسیله دریافت اطلاعات از دنیای بیرون؛ بلکه بنیان وجود، زندگی و ارتباط با دیگران است و بدون آن، گویا هیچچیزی وجود ندارد. مقوله حس و احساسات نه یک موضوع روانشناسی سطحی، بلکه ستون مرکزی آگاهی، تغییر و رهایی بهویژه در مسیر ترک اعتیاد است. مثلث حس شامل نور، صوت و حس است. همه دریافتهای ما از دنیا بر پایه این سه ضلع شکل میگیرد. نور و صوت، واسطه هستند؛ اما حس گیرنده است. بدون این گیرنده، دریافتی رخ نمیدهد و بدون دریافت، حیات معنا ندارد. این مثلث تنها مختص انسان نیست؛ بلکه حیوانات، گیاهان و حتی سلولها همه دارای حس هستند. درختی که به سمت نور خورشید متمایل میشود، نشانهای از حس جهتیابی است. شکوفهزدن در بهار و ریزش برگ در پاییز اینها تنها پدیدههای طبیعی نیستند؛ بلکه اینها زبان گیاه هستند. در ما هم برگریزان سلولی وجود دارد، هر روز سلولهای بدن ما میمیرند و جای آن را سلولهای جدید میگیرد.
در وجود ما پنج حس اصلی است که عبارتنداز: بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی و لامسه. هر کدام در بقا و زندگی ما نقشی حیاتی دارند. بویایی ما را از غذای فاسد نجات میدهد. چشایی به ما هشدار میدهد که طعم تلخ، نشانه زیان است. شنوایی به حیوانات کمک میکند تا شکارچیان را از فاصله تشخیص دهند. لامسه به ما احساس تماس، گرما و ایمنی میدهد. طبیعت با دقتی حیرتانگیز، این سیستم را طراحی کرده است، گربهسانان با پاهای نرم و بیصدا حرکت میکنند، علفخواران صدای پاهایشان را در علف میاندازند و همه اینها، بخشی از سیستم حسی بینقص حیات است. نور آنقدر مهم است که در قرآن فرموده شده: «الله نور السموات و الأرض» چشمان خود را ببندید، همه چیز سیاه میشود، گویا چیزی وجود ندارد. اگر صدایی نشنویم، جهان ساکت به نظر میرسد؛ پس نور و صوت دو پایه اصلی درک ما از دنیا هستند. احساس ترکیبی از دریافت و درک است و تنها یک واکنش عاطفی نیست. احساس ترکیبی است از درک از طریق تفکر، تعقل، تخیل و عقلانیت. در روابط انسانی، اولین چیزی که نقش ایفا میکند ظاهر است، لباس، تمیزی، نگاه و چهره همه در ایجاد اولین احساس تأثیرگذارند؛ حتی اگر فردی مد روز باشد و کلامش هر چند زیبا باشد؛ اما کثیف و نامرتب باشد، احساس منفی ایجاد میکند، سپس کلام وارد میشود. آیا فرد با احترام صحبت میکند؟ آیا سرزنش میکند؟ آیا با کنایه حرف میزند؟ هر یک از اینها زخمزبان میزند و رابطه را تخریب میکند. آیا بوی تعفن یا عرق بد میدهد؟ حتی استفاده از عطر در صورت عدم شستوشو، باعث ترکیب بوی نامطبوع میشود، در نتیجه ما تعیینکنندهایم، نه دیگران، ما آن چیزی هستیم که از خود نشان میدهیم. اگر شما یونجه هستید، نمیتوانید بگویید من رز هستم یا اگر منفی میاندیشید، کلام شما تلخ میشود و اگر بیحوصله هستید، نگاه شما سرد میشود. احساس دیگران نسبت به شما ترکیبی است از آنچه میبینند، میشنوند، لمس میکنند و آنچه از شما درک میکنند؛ پس شما تعیینکننده هستید نه دیگران.
در مورد اعتیاد میتوان گفت در مسیر ترک اعتیاد، اولین قدم، درک درست از ماهیت اعتیاد است. اگر بگوییم اعتیاد درمان ندارد؛ پس طول درمان چقدر است یا دارو چیست؟ معنا ندارد؛ اما اگر بگوییم درمان دارد باید بپرسیم: چگونه و چقدر طول میکشد یا چه روشی دارد؟ اعتیاد عادت نیست؛ بلکه یک بیماری است و این بیماری در سطح سلولی و مولکولی رخ میدهد و بهعبارتی سیستم تولید دوپامین، اندورفین و دینورفین اختلال پیدا میکند، میتوکندری سلولها ضعیف میشوند و سیستم ایمنی بدن تضعیف میشود؛ پس درمان آن نیز باید در همین عمق صورت گیرد. تغییر، یک پرش نیست، تغییر تدریجی است؛ مثلاً اینکه به کسی بگویید از دهمتری بپر، او میگوید: نمیتوانم؛ اما اگر بگویید از یکمتری، سپس نیممتری و دو متر بپر، میپرد. هر تغییر با اندیشه عمیق، برنامهریزی و اجرای قابلتحمل آغاز میشود.
ما گم شدهایم، باید خود را پیدا کنیم. اعتیاد به ما ضربات شدیدی زده است. بعضی جراح شدیم؛ اما مصرفکننده شدیم، دانشگاهی شدیم؛ اما دزد شدیم؛ بنابراین باید خود را پیدا کنیم، کلیدی که قرنها گم شده بود به دست ما رسید. کلیدی که از الکل و افیون رهایی میدهد و از پرده باورهای غلط، حسادت، کینه، غیبت، خودخواهی بیرون میآورد. ما در حال امتحان دادن هستیم. هر لحظه، هر تصمیم و هر حرکت یک نقطه در امتحان زندگی است؛ اما لحظات خاصی هستند که نیاز به تعمق، صبر و تفکر دارند. این لحظات، ارتعاشی در وجود ما ایجاد میکنند که راه را روشن میسازد. در تمام این مسیر، صبر و رحمت الهی ما را نجات داده است. پیام پایانی این است که ما آن چیزی هستیم که هستیم و در نهایت ما آن چیزی هستیم که از خود نشان میدهیم، نه آنچه دیگران درباره ما فکر میکنند، نه آنچه قبلاً بودهایم، نه آنچه دیگران انتظار دارند. ما تعیینکننده، مسئول و در حال ساختن خود هستیم. اگر میخواهید دوست داشته باشید باید قیمت دوستی را بپردازید، اگر میخواهید محبت ببینید باید محبت بکنید. اگر میخواهید احترام بگیرید باید احترام بگذارید.
من از این سیدی یاد گرفتم که حس کردن تنها دیدن و شنیدن نیست؛ بلکه زندگی کردن با تمام وجودم است، همچنین یاد گرفتم ظاهر، کلام، بو و تفکرم همه پیامی هستند که به دیگران میدهم و من تعیینکننده آن پیام هستم. آموختم که تغییر لازم نیست بزرگ باشد؛ بلکه کافی است یکقدم کوچک باشد، یاد گرفتم که اعتیاد بیماری روح نیست؛ بلکه بیماری سلول است و هر بیماری که ریشه داشته باشد، درمان هم دارد. یاد گرفتم که من نه قربانی گذشته و نه شکستخورده هستم؛ بلکه من کسی هستم که هنوز میتواند از درون خود نور را بیرون آورد. یاد گرفتم که کلید رهایی نه در دست دیگران، نه در قضاوتها و نه در ترسها است؛ بلکه در دستان خودم است.
نویسنده: همسفر مژگان رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ویراستار: رابط خبری همسفر فرشته (ب) رهجوی راهنما همسفر وجیهه (لژیون دوم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر اسماء (لژیون اول) نگهبان سایت
- تعداد بازدید از این مطلب :
128