جلسه پنجم از دور دوم لژیون سردار نمایندگی پردیس به استادی همسفر زهرا، نگهبانی راهنمای تازهواردین همسفر پریزاد و دبیری راهنما همسفر مبینا با دستورجلسه "عدالت، آیا همه در کنگره باهم برابرند" روز سهشنبه ۲۱مرداد ماه ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۶ آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
دستور جلسه عدالت آیا همهی افراد در کنگره برابرند؟ در ابتدای ورود به کنگره هدف ما درمان اعتیاد بوده است. زمانیکه وارد کنگره میشویم در ابتدای ورود به کنگره همه باهم برابرند و کسی به جایگاه من در اجتماع نگاه نمیکند که مهندس هستم، دکتر، کارگر خانهدار و در چه وضعیتی به سر میبرم اینکه بالا هستم یا پایین اصلا برای کنگره هیچ فرقی ندارد زیرا همهی خدمات برای تکتک افرادی که در کنگره هستند یکسان است؛ صندلی، چایی، کارگاهآموزشی، راهنما و تمام مطالبی که در اینجا ارائه میشود برای همه یکسان است اما وقتیکه من سفرِ خود را آغاز میکنم وارد زمین مسابقه میشوم، وقتی وارد میشوم تفاوتهای من مشخص میکند که چقدر نسبت به تلاشم بهره ببرم. سفر اول را در نظر بگیرید دو شخص سفر اولی که وارد کنگره میشوند: یک نفر به موقع به کنگره میآید، سیدی هایش را بهروز و مرتب مینویسد، در سبد مالی مشارکت میکند، حتی اگر پول اندکی داشته باشد در لژیون سردار عضو میشود با فردی که تخطی میکند جلسات را یکی در میان میآید، دست و پایش میلرزد تا پولی در سبد کنگره بیاندازد آیا باهم یکسان هستند؟ کسی که در کنگره پانزده سال، بیست سال خدمت میکند یکسان است? خیر.
قبلا مفهومِ عدالت را اشتباه برداشت کرده بودم، خیال میکردم که خداوند باید به همهی ما آدمها یک اندازه موهبت کند در صورتیکه به این شکل نبود، خیال میکردم اگر یه جایی به نفع خودم بوده عدالت است و اگر جایی به ضرر من تمام میشد عدالتی وجود ندارد، در حالی که امروزِ برداشتِ من تغییر کرد که هر مقدار تلاش کنم و در مسیر ارزشها باشم به همان اندازه میتوانم بهره ببرم ولی اگر فردی از ضدارزشها پیروی کند، مسائل غیراخلاقی را انجام بدهد یا تلاش نکند مجازات میشود، پس معنی عدالت برای من روشن شد! هر چقدر من تلاش کنم به همان اندازه برداشت میکنم که در کلام الله خداوند میفرماید: ای انسان تو چیزی نیستی مگر سعی تلاش خودت. اکنون رابطهی دستور جلسه با لژیون سردار: زمانیکه مسافر و منِ همسفر هر دو در کنگره به درمان رسیدیم فراموش نکنم و گذشتهی خود را به یاد آورم که با چه تنشهایی روبرو بودم، آشوب و... همگی اینها را تجربه کردهایم که با چه شرایطی و حسهای خراب وارد کنگره شدیم، زمانیکه به درمان رسیدیم من مدیون کنگره هستم چون کنگره به من عزت و شرافت داد و باعث شد من به مسافرم افتخار کنم و راجع به مسافرم با سربلندی صحبت کنم و او را آقا صدا کنم
در سفر اول تمرین بود اما وقتی وارد سفردوم میشوم و به رهایی میرسم اینجا زمینِ مسابقه میشود و مسابقه من در این زمین شروع شده که هر چیزی را که آموختم باید عملی کنم، اگر یاد گرفته ام ببخشم اکنون باید انجام بدهم. اکنون زمان آن رسیده چیزهاییکه در کنگره آموختم را عملی کنم. کنگره به من آموزش داد که ببخشم و هر چقدر ببخشم به من بخشیده میشود. حالا این ثروت عظیم چیست؟ عشق محبت سبدهای مالی ارتقاء و.. است. با وجودِ شرایط سخت اجتماع و... وارد لژیون سردار شدیم و از استاد سردار خواستیم که در ادامهی مسیر ما را یاری کرده و راهنمای ما بشود با کسی که دست و دلش میلرزد یک قرون پول کثیف را داخل سبد مالی کنگره بیاندازد آیا برابریم؟! استاد سردار میفرمایند: هر چقدر من محبت کنم و ببخشم به همان اندازه به من اضافه میشود. در این مکان قانون به این شکل است که اول بایو انجام بدهی و ایمان داشته باشی تا به تو بدهند ؛ باید اول قدم برداری تا سیستم برای تو ده قدم یا صد بردارد. در کلام الله هم میگوید تو یک دانه بکار من هفتصد دانه به تو میدهم.
حال در نظر بگیریم که همسفر داخل لژیون میگوید من هر چه دارم برای تو ای راهنما فقط من و مسافرم را به رهایی برسان، حاظریم تمام زندگیه خود را بدهیم اما وقتیکه رها و درمان شد به تعادل رسید فراموش میکند که چه چیزی به دست اورده یادش میرود دِین خود را پرداخت کند و مدیون کنگره است و کسی که دِینِ خود را به کنگره پرداخت نمیکند حتی پشت سَرِ خود را نگاه نمیکند به خیال خودش رها شده ولی در واقع رها نشده و منِ زهرا مطمئنم ثمرهی رهایی خود را نخواهد دید، آقای مهندس که کنگره را تأسیس کردند میگویند من هنوز مدیون کنگره هستم و بابت این موضوع اشک میریزند و حالا من چهکاری کردهام و کجای کار هستم؟ باید به خاطر داشته باشم که هرچیزی که بهدست آوردهام را مدیون کنگره هستم. اکثراً با مشکلات مالی زیادی که داشتیم و به واسطه کنگره عضو لژیون سردار شدیم و به مراتب دنور، پهلوان میشویم و همهی اینها را به واسطهی مقداری که بخشیدهایم، استاد سردار با ما میدهد آیا با فردی که دستش میلرزد و هنوز ایمان ندارد برابری! استاد سردار میفرمایند: هر کدام از ما که پا به این حیات گذاشتهایم برای ماموریتی آمدهایم که خود بر آن واقف نیستیم.
منِ زهرا اگر امروز در مشکلات دست و پنجه نرم میکنم و مشکل مالی دارم، دقیقا آمدم تا تاریکیها را تجربه کنم، برای پِی بردن به عظمت روشناییها، دارم زه کمان را عقب میکشم؛ برای پولدار شدن باید از فقر بگذرم و اگر از این مرحله عبور کنم، میتوانم پولدار شوم؛ زیرا لژیون سردار مانند یک دروازه است که باعث تزکیه و پالایش من میشود، پردهها را برای من کنار میزند و کمکم مسائل را برای من آشکار میکند و همهی اینها به واسطهی همین خدمت کردنها، شرکت در لژیون سردار است که باعث مَحرَم شدنِ من به کنگره میشود. همهی ما ماموریتی داریم و زمانیکه از این جهان چشم گشوده و در دنیای دیگری چشم باز میکنیم چه اتفاقی میافتد؟ بهتر است بگویم که اِی وای بر من هر کاری کردم به جز ماموریتی که داشتم یا اینکه حس زیبای اینکه ماموریت خود را به انجام رساندم ، اگر من در شرایط مالی بدی هستم خودم مقصر هستم هر شرایطی که من وارد این جهان هستی شدهام که ثروتمند شوم ، ثروتمند از لحاظ بعدهای دیگر ، به واسطهی لژیون سردار هست که من میتوانم ثروتمند شوم چه از لحاظ مادی و چه معنوی و چه ابعاد دیگر که خود بر آن واقف نیستیم و در آخر جملهی خودم را با این جمله به پایان میرسانم که : آیا همهی افراد در کنگره باهم برابرند؟

تایپیست: همسفر ندا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
عکاس: همسفر انسیه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون اول)
ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس
- تعداد بازدید از این مطلب :
140