من همسفر مسافری هستم که بعد از سه جلسه دیگر به کنگره نیامد و من امیدم به روزی است که مسافرم باز به کنگره بیاید تا حال او نیز خوب شود و مدام این شعر را در ذهنم تکرار میکنم.
یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور
کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
من قبل از ورود به کنگره حال خیلی خراب و بدی داشتم؛ گاهی اوقات آرزوی مرگ خودم را میکردم. آنقدر استرس و اضطراب داشتم که به مشاور پناه برده بودم تا اینکه خداوند راهی را پیش رویم باز کرد و من به کنگره آمدم. هیچوقت آن روز را فراموش نمیکنم. وقتی وارد کنگره شدم، خانم مرزبان با روی باز و آغوشی گرم به استقبالم آمد و با من خیلی صحبت کرد. من از روزهای سختی که گذرانده بودم، برایش گفتم و او به من آرامش میداد و میگفت خواست خداوند بود که به کنگره بیایی مطمئن باش این روزهای سخت تمام میشود. سه جلسه ورود به کنگره که تمام شد، وارد لژیون شدم راهنمایی را که انتخاب کردم بسیار صبور و دوست داشتنی و مهربان است؛ مانند مادری دلسوز در کنارم است و با راهنماییهای خوبش به من یاد میدهد که همه تقصیرها را به گردن مسافرم نیندازم و دوربین را از روی او بردارم و به سمت خودم بگیرم و روی خودم تمرکز کنم.
یاد گرفتم باید قدم در مسیر ارزشها بگذارم و بهترین جا برای درمان کنگره است؛ چون در کنگره اول جسم درمان میشود و بعد با آموزشهایی که میبینیم روان هم درمان میشود و جهانبینی هم تغییر میکند و همه اینها احتیاج به زمان دارد. حالا بعد از این همه سال متوجه شدم، چقدر از همسرم دور افتاده بودم و اصلا او را نمیدیدم. دیدگاهم به زندگی عوض شده است؛ قبلا اگر مشکلی داشتم مدام با خانوادهام مطرح میکردم ولی از دست آنها هم کاری بر نمیآمد. الان اگر مشکلی برایم پیش بیاید از راهنمایم مشورت میگیرم. من امروز نسبت به روز اولی که به کنگره آمدم، حال خیلی خوبی دارم و من این حال خوبم را مدیون آقای مهندس و آموزشهای ناب و این مکان مقدس هستم و از خداوند متعال میخواهم راه را برای تمام خانوادههایی که بیمار مبتلا به اعتیاد دارند باز شود و این حال خوب را آنها هم تجربه کنند انشاالله به امید آن روز...
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
رابط خبری: همسفر سمیرا رهجوی راهنما همسفر نازنین (لژیون یازدهم)
ارسال: همسفر شیدا رهجوی راهنما همسفر مهتاب (لژیون یکم)
همسفران نمایندگی رودهن
- تعداد بازدید از این مطلب :
75