English Version
This Site Is Available In English

جهان ذهنی بسیار قدرتمند است

جهان ذهنی بسیار قدرتمند است


یازدهمین جلسه از دوره سوم جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی ایران، با استادی همسفر پروانه، نگهبانی همسفر معصومه و دبیری همسفر مینا با دستور جلسه «وادی پنجم (در جهان ما تفکر، قدرت مطلق حل نیست؛ بلکه توام با رفتن و رسیدن، آن را کامل می‌نماید.) و تاًثیر آن روی من» در روز دوشنبه 30 تیرماه 1404 ساعت 15:00 آغاز به کار کرد.

سخنان استاد:

در وادی پنجم، بیشترین تأکید آقای مهندس روی جهان ذهنی ما است؛ چون ما ۴ وادی که پشت سر گذاشته‌ایم و همه در مورد جهان ذهنی بودند.

همه ما خوب می‌دانیم جهانی که در آن زندگی می‌کنیم دارای یک سری قوانین است که باید آن‌ها را اجرایی کنیم تا احساس لذت در ما به وجود آید؛ وقتی این احساس لذت در ما  به وجود آمد، تبدیل به انرژی می‌شود. حالا من به کمک نفس خود و آن ویژگی اختیاری که دارم، می‌توانم این انرژی‌ها را گسترش دهم و یا آن‌ها را تبخیر کنم؛ یعنی به حالت سکون درآورم، از بین ببرم و یا جذب کنم. نکته مهم این است که من الآن، میدان جاذبه‌ای را به وجود آورده‌ام؛ چون این میدان مثل یک آهن‌ربا برای من همه چیز را جذب می‌کند و بسیار قوی و قدرتمند است و بزرگتر از جهانی است که در بیرون زندگی می‌کنیم و تمام ساختارها را برای من می‌سازد؛ یعنی هر چیز غیرممکن را ممکن می‌کند.

اگر نفس من در ضد ارزش‌ها باشد، ساختارهای منفی را به وجود آورده باشم که بسیار هم قوی است، حتی نور هم نمی‌تواند جلودار آن باشد و کاملاً برای من نامرئی هستند، می‌توانم احساس کنم ولی نمی‌بینم. حالا چه کاری انجام دهم تا این افکار منفی را از خود دور کنم؟ علت این است که من این افکار منفی را دوست دارم و نمی‌خواهم از دروغ گفتن دست بردارم، نمی‌خواهم غیبت کردن را کنار بگزارم، یا دست از تجسس بردارم، این‌ها همه باعث می‌شود این لذت در من به وجود آید. در واقع به علت این‌که این ساختارهای منفی تقویت می‌شوند، تمام انرژی من را می‌گیرند و من در مرحله سازش قرار می‌گیرم و رقابت هم در میان نیست. در این جا قطب‌ها ایجاد می‌شوند، که همان خواسته‌های معقول و نامعقول به وجود می‌آید و مدام بزرگ و بزرگ‌تر می‌شوند. این‌ها در من سردرگمی ایجاد می‌کند که تشخیص نمی‌دهم چه کاری درست و چه کاری غلط است.

بنابراین برای این‌که از این میدان جاذبه خارج شوم و بتوانم خود را نجات بدهم، اولین قدم این است که افکار منفی را کنار بگزارم. اگر من به‌طور کامل، این افکار منفی را کنار بگزارم و در مقابل آن‌ها بایستم، نابود می‌شوم و از بین می‌روم. این کار نیز به زمان نیاز دارد و باید در این میدان، به زمان توجه کنیم و فوراً قطب‌های مکمل بسازیم، تمرین کنیم و شروع کنیم؛ خوبی‌ها را تجربه کنیم.

قدم دوم این است که من باید بیشترین استفاده را از کمترین امکانات ببرم؛ یعنی از یک سری خواسته‌ها چشم‌پوشی کنم. این جا خواسته‌های نامعقول به من اجازهٔ ورود به خواسته‌های معقول را نمی‌دهند؛ چون انرژی من در این مورد تبخیر شده است. برای این‌که بتوانم از این مرحله کنده شوم؛ باید خدمت کنم، خدمت کردن را بلد باشم. می‌دانم اگر بخواهم مرزبان شوم باید از یک ساعت مشخص از خواب خود دل بکنم تا مرزبانی را تجربه کنم. در خدمت کردن باید از لحاظ مالی هم تأمین باشم؛ یعنی پس‌انداز کردن را بلد باشم. برای این کار می‌توانم از کارهای کوچک شروع کنم. به قول آقای مهندس: دانه‌دانه است غله در انبار.

 در آخر همه این‌ها با توکل و رضایت و تسلیم شدن در برابر فرامین الهی که یک مرحلهٔ بسیار دشوار و سختی است انجام می‌پذیرد.

عکاس: همسفر محدثه رهجوی راهنما همسفر پریسا (لژیون ششم)
تایپیست: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون پنجم)
ویرایش و ارسال: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سهیلا (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ایران

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .