دلنوشته مسافر محمود رهجوی راهنمای مسافر سعید از لژیون ششم
سلام دوستان،
من محمود هستم، یک مسافر…
با بیش از شش سال تخریب وارد کنگره ۶۰ شدم. سفر اولم به روش DST، با داروی OT، به مدت ۱۱ ماه طول کشید.
در این مسیر با راهنماییهای دلسوزانه استاد عزیزم، سعید آقا از لژیون ۶ نمایندگی بیرجند، قدم برداشتم. ورزش مورد علاقهام در کنگره، فوتبال بود، و در نهایت، تنها ۱۱ روز پیش، به دستان پرتوان جناب مهندس، رهاییام را دریافت کردم.
🙏 خدا را از صمیم قلب شاکرم برای این حس خوب، این حالِ ناب و زندگی تازهای که به من بخشیده شد.
از استاد بزرگوارم، سعید آقا، بینهایت سپاسگزارم که ابزار آموزش و معرفت کنگره را در اختیارم گذاشت تا بتوانم به تعادل، آرامش و سلامت جسم و روان برسم.
راستش همیشه فکر میکردم وقتی سفر اول تمام شود و به رهایی برسم، دیگر همه چیز به پایان میرسد.
اما تنها چند روز پس از رهایی فهمیدم که این فقط پایان یک مرحله بود؛ رهایی، در حقیقت آغازِ یک مسیر تازه است…
✍️ بعدها دریافتم که اگر روزی به این فکر بیفتم که “دیگر لازم نیست سیدی بنویسم”، آن روز، روز سقوط من است…
اگر در سفر دوم، آن تلاش و تکاپوی سفر اول را نداشته باشم، اگر شوق و انگیزه در من کمرنگ شود، آن روز نیز روز سقوط من است.
نوشتن سیدیها شاید سخت باشد، وقت و حوصله بخواهد…
اما خوب میدانم که اگر از کنار همین سختیها عبور کنم، میتوانم از کنار هزاران گذرگاه دیگر در زندگیام هم با قدرت بگذرم.
من برای انجام هر کاری نیاز به «فهم» دارم، نه زور.
پس باید بفهمم چرا باید سیدی بنویسم…
اگر واقعاً بفهمم، نوشتن برایم آسان میشود.
اما اگر هنوز برایم سخت است، یعنی هنوز نفهمیدهام!
✨ از تجربه خودم میگویم:
حالم خوب میشود وقتی سیدی مینویسم و یاد میگیرم.
هیچ چیز بهاندازه این یادگیری، مرا نمیسازد، مرا رشد نمیدهد.
امیدوارم بتوانم با نوشتن، و با کاربردیکردن آموختههایم، به حال خوش، آرامش واقعی و درک عمیقتری از کنگره ۶۰ برسم.
🔁 یادآوری برای خودم:
هر وقت فکر کردی دیگر نیازی به نوشتن نداری،
بدان که در حال عقبرفتن هستی، نه پیشرفت
- تعداد بازدید از این مطلب :
80